اسیدپاشی به مأمور بعد از قطع انگشت مرد بدهکار
مرد کارتن خواب بعداز قطع انگشت مرد بدهکار، هنگام فرار، سرباز و مأمور جوان را هدف اسید پاشی قرارداد و مصدوم کرد.
جامعه ۲۴- این مرد جوان متهم است شامگاه هشتم شهریور امسال بعداز آنکه یکی از انگشتان دست مرد بدهکار را در یکی از محلههای بازار تهران با چاقو قطع کرد، برای فرار از دست مأمور و سربازی که در تعقیبش بودند، آنها را هدف اسید پاشی قرارداد و مصدوم کرد. یک قبضه چاقو، قمه و سلاح کلت، همراه تعدادی فشنگ از متهم کشف شد. متهم دیروز برای ادامه تحقیقات به شعبه پنجم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و قبول کرد مأمور و سربازی را با اسید مصدوم کرده ویک انگشت دست مرد بدهکار را هم قطع کرده است.
محمد جواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران با تایید این خبر به جامجم گفت: متهم در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات از او ادامه دارد. دیروز پس از جلسه بازجویی، فرصتی دست داد تا گفتوگویی با متهم داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
*از خودت بگو.
-۳۸ سالهام و تا کلاس چهارم درس خواندهام. با جمع کردن ضایعات و فروش آن زندگیام را تأمین میکنم.بیپولی،بیکسی و بیخانمانی باعث شد عاشق نشوم و ازدواج نکنم. ساکن اسلامشهر بودم. سالها قبل والدینم فوت شدند و جا و مکانی نداشتم و کارتن خواب شدم.
*سابقه داری؟
-نه. اهل هیچ خلافی حتی سیگار هم نیستم.
بیشتر بخوانید: زن رمال دستور اسیدپاشی داد
*به چه اتهامی بازداشت شدی؟
قطع انگشت یک مرد و اسید پاشی به سرباز و مأمورپلیس.
*چرا؟
-چندی قبل یکی ازدوستانم گاری چهار چرخی را در خیابان پیدا کرد و بعد هم به مولوی برده و ۵۰۰هزارتومان فروختیم.دوستم ۱۰۰هزارتومان از آن را به من داد و بقیه را خودش برداشت. من مقداری ضایعات داشتم و به خریدار گاری فروختم اما از دادن پول طفره میرفت. دنبالش بودم اما آفتابی نمیشد. تصمیم گرفتم اسید بخرم و با تهدید، پولم را بگیرم. همان شب از ناصر خسرو دو لیتر اسید به قیمت ۴۰هزار تومان خریدم.
*از شب حادثه بگو.
-در زیر پل ابوسعید خوابیده بودم. دوستم خبر آورد بدهکار را در محله بازار تهران یافته. سلاحها و بطری اسید را برداشته و راهی آنجا شدم. پیدایش کردم و خواستم بدهی یک میلیون تومانیاش را بپردازد که پولی نداد. درگیر شده و قصد داشتم با اسید او را بترسانم که با چاقو به من حمله کرد. چاقو را گرفتم و از دستش کشیدم که یک انگشتش قطع شد.
عابران با دیدن این صحنه با پلیس تماس گرفتند و گشت پلیس سر رسید و به تعقیبم پرداخت. ابتدا به صورت سرباز اسید ریختم و بعد وارد کوچهای بن بست شدم. مأمور پلیس دو تیر شلیک کرد که یک گلوله به پایم اصابت کرد. قصد داشت مرا دستگیر کند که روی او هم اسید ریختم. همان موقع مأموران دیگر رسیدند و بازداشت شدم.
*سلاحها را ازکجا آوردی؟
-چاقو و قمه را خریدم. کلت خراب بود و بافشنگهایش یک هفته قبل از حادثه در نایلون مشکی از میان زبالهها پیدا کردم.