
گفتگو با جهانگردی که ۱۰ سال پیاده به دور دنیا سفر کرد/ از گرفتن حکم اعدام تا فرار از دست آدمخواران +تصاویر
ناصر امیر اصلانی آذر ، جهانگرد ایرانی است که از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۰۰ میلادی به مدت یک دهه با پای پیاده به دور دنیا سفر کرد. وی سفرش را با کمترین پول به مبلغ ۲۰۰ دلار آغاز کرد. به نوعی میتوان گفت سفری با جیب خالی که او را به سمت قشر فقیر جوامع کشاند.
جامعه۲۴ ، مژده کریمی: ناصر امیر اصلانی آذر در سالهای سفرش پایش به زندان تاجیکستان کشیده شد و یک بار تا پای چوبه دار رفت و سه مرتبه در حین شکنجه با اسلحه تهدید به مرگ شد . شش ماه در جنگلهای هند گم شد. بارها دست٬ پا٬ دندان ها و دنده هایش شکست. از شدت گرما در هند کور شد. وی در مدت سفر ۱۰ سالهاش به کشورهای اروپایی، آسیایی، اقیانوسه و استرالیا و در مجموع به ۴۲ کشور جهان رفت.
سایت خبری جامعه۲۴ به مناسبت روز جهانی جهانگردی(پنجم مهر ماه) به سراغ مردی رفته که ۱۰ سال با پای پیاده دور دنیا را گشته است. ناصر امیر اصلانی آذر برای اولین بار مسیری را که مارکوپولو طی کرده بود را با پای پیاده میپیماید.
وی ۷۰ درصد از مسیر جاده ابریشم در داخل کشور ایران را که سازمان ملل تعیین کرده بود را تغییر و مورد تایید این سازمان قرار داد.
این جهانگرد ۵۱ ساله در سال ۱۹۹۰ میلادی در سن ۱۹ سالگی سفرش را با مبلغ بسیار ناچیزی با ۲۰۰ دلار از کشور ترکیه آغاز میکند.
سفر با جیب خالی او را به آستانه فقر مطلق میبرد و سبب میشود در میان اقشار فقیر جوامع مختلف دنیا زندگی کند و مسائل مختلفی را از نزدیک لمس کند و ابعاد گستردهتر مسائل و مصائب زندگی را بهتر تجربه کند.
اینکه یک جوان ۱۹ ساله تنها با عشق و بدون کمک مالی و با جیب خالی به خود جرات میدهد سفر کند بدون شک تجربیات بسیاری متفاوتی را به همراه داشته است که شنیدن آن نگاه تازهای در انسان ایجاد میکند.
سفر با جیب خالی بهانهای شد که جامعه ۲۴ در روز جهانی جهانگردی به سراغ تجربیات این جهانگرد برود و قصه بخشی از روزهای سختی را که در میان قشر ضعیف در کشورهای مختلف گذرانده است را بشنود.
* چه شد که در جهانگردی خود به سراغ قشر فقیر جوامع رفتید و در میان آنها زندگی کردید؟
- من به تنهایی و با بی پولی سفر کردم و وقتی انسان پول ندارد در جاهای فقیر زندگی میکند. در جاهایی که میتوان با حداقلها زندگی کرد و برای همین بیشتر در بافت فقیر مردم دنیا بودم.
حداقلها در هر جای دنیا وجود دارد رستورانهای ارزان و غذاخوریهای سرپایی و... که در همه کشورهای دنیا چنین مکانهایی هست. بودن در این بافتها اصل و ریشه آدمها دیده میشود. وقتی در مناطق پایین دست جامعه راه میروید با فرهنگ اقشار بیدرآمد، کم درآمد و بسیار ضعیف اجتماع آشنا میشوید.
* آیا فقر کشورها با هم فرق داشت؟ شما از نزدیک شاهد چه ابعادی از فقر بودید؟
- بله به علت باورهای دینی، فقر جوامع هم با هم فرق میکرد. وقتی انسانها باورهای دینی مذهبی دارند نوع فقر هم فرق میکند. در آسیا فقر را با ریاضت میبینید، اما در اروپا این ریاضت را کمتر میتوان مشاهده کرد و انگار باورهای دینی ندارند و بطور مثال خیلی راحت خودفروشی میکنند، اما باورهای دینی در آسیا ترمزهایی را به آدمها میدهد.
در اروپا رنگهای زیبا و جنسیتها و موسیقی است که آدمها را جذب میکند و بهرهمند بودن از تمام اینها فقط مستلزم داشتن پول است و اگر پول نداری باید کار کنی و در غیر اینصورت باید بمیری. چیزی به اسم گدا در کشورهای اروپایی خیلی کم است و به این خاطر گروههایی به وجود آمدند که از فقر هم پول در میآوردند. گروههایی مانند پانکیها و هیپیها.
اما در آسیا من بین کسانی زندگی کردم که الزاما برای داشتن خیلی چیزها نیاز به پرداخت پول نداشتند. بطور مثال در آسیا یک باور کاملی هست که این را خدا خواسته و یا اینکه خداوند روزی مرا میدهد و این اتفاق هم میافتد و فقرایی که معتقد به نیرویی برتر یا خدا هستند حتما تا شب روزی پیدا می کنند.
خاطره جالبی در اندونزی که یکی از کشورهای دارای اکثریت مسلمان است دارم. من وارد خانه مرد فقیری شدم که ۸ فرزند داشت و به من گفت که بیا غذا بخوریم و از غذای کمی که داشتند با هم خوردیم. به سرپرست خانواده گفتم که هر ماه چقدر حقوق میگیری؟ او گفت ماهانه ۳ دلار درآمد دارم. گفتم ۳۰ دلار؟ گفت نه، ۳ دلار. با تعجب پرسیدم با ۳ دلار چطور ۳۰ روز زندگی میکنی؟ امکان ندارد بشود با ماهی ۳ دلار زندگی کرد. مرد خندید و گفت: اگر نمیشد که اینقدر بچه زنده نمیموند. اینا همه زندهاند. همه بزرگ شدند. به چه فکر میکنی؟
و این فقر برای آنها لذتبخش بود؛ اما در اروپا اینطور نیست. چیزی به اسم ریاضت کشیدن در آنجا وجود ندارد. آن حس زیبایی که در شرق هست در غرب نیست. آن حس تنهایی که در غرب هست در شرق نیست.
* به چه کشورهای آسیایی سفر کردید؟
- تقریبا به همه کشورهای آسیایی به غیر از ژاپن و چین. پاکستان، افغانستان و بعد هند، بنگلادش، سریلانکا، برمه، میانمار، نپال، تایلند، ویتنام، کامبوج، مالزی، برونئی و بعد سنگاپور، اندونزی، گینه، استرالیا و نیوزلند به ترتیب کشورهایی هستند که به آنجا سفر کردم.
در راه بازگشت از سفر هم از جاده ابریشم آمدم و بعد شوروی سابق که در آن زمان تازه فرو پاشیده بود. بعد کشورهای ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، گرجستان، ارمنستان، ترکمنستان، اوکراین، مغولستان و تاتارستان را هم دیدم.
در کشورهای افغانستان و پاکستان هم فقری توام با دین را دیدم. در بنگلادش فقر مردم به گونهای بود که در طول روز تنها میتوانستند یک وعده غذا بخورند. در بمبئی که یکی از پرجمعیتترین شهرها در هند است، مرگ در قشر فقیر یک امر عادی بود. در آسیا فقر به نوعی افتخار محسوب میشود.
* نکات مهم سفر شما چه چیزهایی بودند؟
- به کشورهای اروپایی رفتم و بعد کشورهای آسیایی و بعد از آن اقیانوسیه را گشتم. در برنامه ای که با سازمان ملل داشتم قرار شد که از ونیز تا چین پای پیاده از راه جاده ابریشم حرکت کنم.
* اتفاقات مهم سفر شما چه مواردی را شامل میشود؟
- سفر به گینه جزیره آدمخواران بود که یک نفر را از بین خودشان میکشتند و میخوردند. من شش ماه در جنگلهای هند گم شدم. در سفر به هند نابینا شدم.
در کوههای میر منطقهای در آبگرم تاجیکستان به اتهام جاسوسی دستگیر و زندان شدم و به من حکم اعدام دادند، اما موفق شدم از زندان تاجیکستان در فاصله بین زندان تا محل اعدام که خارج از زندان بود در درگیریهایی که بین ماموران و زندانیان ایجاد شد خودم را به داخل دره پرت و فرار کنم.
از کشورهایی که در آنجا جنگ بود گذشتم. در دههای که سفر میکردم در کشورهای تاجیکستان، آذربایجان، ارمنستان٬ چچن، یوگسلاوی و بنگلادش درگیری بود.
بیشتر بخوانید: دمیدن جان دوباره به بخش گردشگری با واکسیناسیون
زمانی که قصد کردم جاده ابریشم را طی کنم در گفتگو با سازمان ملل قرار بر این شد که مسیر جاده ابریشم را پیاده طی کنم و در عوض آنها تسهیلاتی را به من بدهند. سازمان ملل در دهه نود تسهیلاتی چون مجوزهای عبور از کشورها را دادند و ویزاهای من را درست کردند، من را بیمه لوئیز لندن کردند و این باعث شد که در طی مسیر به دفاتر سازمان ملل بروم و مدارک و راههایی را که طی کردم به آنها ارائه کنم.
در این ۱۰ سال سفر من سه بار به ایران آمدم که دومین باری که برگشتم سازمان ملل، سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) و ایران مدارکی را به منظور تایید حرکت من و سفرهایم به من دادند.
مدرکی که در ۳ آوریل ۱۹۹۵ کمیسیون ملی، تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو در ایران به منظور تقدیر و تشکر و تایید سفرهای ناصر امیر اصلانی آذر جهانگرد ایرانی، به وی اعطا کرد.

