قتل عتیقه فروش به دست اعضای خانواده اش
بررسیهای پلیس پایتخت درباره جسد کشف شده در یکی از درههای وردیج نشان داد که وی مردی عتیقهفروش است که به دست اعضای خانوادهاش به قتل رسیده است.
جامعه ۲۴ - ساعت۱۵:۳۸ عصر روز جمعه هفتم آبان قاضی محمد وهابی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری۱۸۱ عوارضی از کشف جسد مرد ناشناسی با خبر و همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی محل شد.
محل حادثه ته درهای به عمق ۵۰متری در نزدیکی روستای وردیج در غرب تهران بود که مأموران آتشنشانی به دستور بازپرس جنایی جسد مرد ناشناس را به داخل جاده منتقل کردند.
بررسیهای مأموران حکایت از آن داشت مرد ناشناس در مکان دیگری با اصابت جسم سخت به سر و ضربات متعدد چاقو به بدن به قتل رسیدهاست.
مأموران پلیس همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی در نخستین گام پروندههای افراد گمشده را بررسی کردند که با شکایت پسر جوانی روبهرو شدند که اعلام کرده بود پدرش از خانه بیرون رفته و دیگر به خانه برنگشته است. مرد گمشده شباهت زیادی با جسد کشف شده در دره کوههای وردیج داشت که پسر جوان به پزشکی قانونی دعوت و در آنجا جسد پدرش را شناسایی کرد.
بیشتر بخوانید: دایی سنگدل خواهر و دختر خواهرش را کشت
وی در ادعایی گفت: پدرم دو مغازه دارد و در خرید و فروش عتیقه و سنگهای قیمتی فعالیت میکرد. روز حادثه مرد ناشناسی زنگ خانه ما را به صدا در آورد و گفت با پدرم کار دارد. پدرم بیرون رفت و دیگر بازنگشت. ما چند ساعتی دنبال او گشتیم، اما وقتی او را پیدا نکردیم به اداره پلیس رفتیم و اعلام مفقودی کردیم. الان احتمال میدهم پدرم بر سر خرید فروش عتیقه به قتل رسیده است.
در حالی که خانواده مرد عتیقه فروش مدعی بودند که پدرشان با مرد غریبهای قرار ملاقات داشتهاست بررسیها نشان داد شب حادثه هیچ فردی به در خانه آنها نیامده و مقتول هم از خانه بیرون نرفتهاست؛ بنابراین مأموران احتمال دادند قتل خانوادگی باشد و ابتدا همسر وی را بازداشت کردند. همسر مقتول در بازجوییها به قتل شوهرش با همدستی پسرش و نامزد دخترش اعتراف کرد.
وی گفت: شوهرم وضع مالی خوبی داشت، اما خیلی سخت گیر بود. او بد اخلاق بود و به من و فرزندانم همیشه دستور میداد. مثلاً اگر پسرم یا دخترم شب دیر به خانه میآمدند راهشان نمیداد و مجبور بودند داخل ماشین بخوابند. ما از رفتارهای او خسته شده بودیم و از چهارسال قبل تصمیم گرفتیم برای او پاپوش درست کنیم. مثلاً داخل خودرواش مواد مخدر میگذاشتیم که دستگیر شود و به زندان بیفتد، اما نتیجهای نگرفتیم.
مدتی قبل تصمیم به قتلش گرفتیم تا اینکه شب حادثه وقتی خواب بود پسرم و نامزد دخترم با چوب به سرش ضربه زدند و بعد هم که نیمهجان شد با چاقو او را به قتل رساندند.با اعتراف متهم مأموران پلیس پسر مقتول و نامزد خواهرش را بازداشت کردند.
پسر مقتول در بازجوییها حرفهای مادرش را تأیید کرد و گفت: پس از قتل جسد پدرش را به کوههای وردیج برده و در آنجا رها کرده است. تحقیقات ازمتهمان ادامه دارد.