دسیسههای هوو در زندگی جهنمی
دیگر کارد به استخوانم رسیده است وتحمل این زندگی توام با آزار و اذیت را ندارم اگرچه اولین بار است که از همسرم شکایت میکنم تا از شکنجههای روحی و جسمی او رها شوم اما...
جامعه ۲۴ - زن ۴۰ ساله با بیان این که سالها این شرایط اسفبار را تحمل کردم تا شاید همسرم راه درست زندگی را پیدا کند، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد توضیح داد: ۲۰ سال قبل به صورت سنتی و با معرفی بزرگ ترها با "حامد" ازدواج کردم. آن زمان دانشجو بودم وتلاش میکردم تا علاوه بر تحصیل به خوبی از عهده وظایف همسرداری هم برآیم، اما از همان روزهای اول زندگی مشترک متوجه شدم که حامد جوانی لجباز، مغرور و بددهان است به گونهای که خیلی مرا از نظر روحی و جسمی آزار میداد حتی زمانی که بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک باردار شدم او در همان دوران بارداریام نیز دست از آزار و اذیت برنمی داشت تا این که فهمیدم با زن متاهلی ارتباط نامتعارف دارد.
در این شرایط، خانواده ام نیز مرا دعوت به صبر و تحمل میکردند و معتقد بودند با به دنیا آمدن دخترم، حامد به زندگی بازخواهد گشت و من از این اوضاع نابسامان نجات مییابم. من هم به توصیه خانواده ام عمل کردم، اما وضعیت زندگیام روز به روز بدتر شد تا جایی که سال گذشته اختلافات خانوادگی شدیدی در زندگی پسر عمه حامد به وجود آمد به گونهای که همسر پسرعمه اش قصد داشت از شوهرش طلاق بگیرد در این شرایط حامد نیز به عنوان میانجی وارد زندگی آنها شد تا نگذارد "سیمین" از شوهرش جدا شود. اما در همین رفت و آمدها حامد به سیمین دل باخت و عاشق او شد.
حالا دیگر همسرم سیمین را ترغیب میکرد تا به هر طریق ممکن از محسن طلاق بگیرد. وقتی محسن این ماجرا را فهمید آتش کینه در وجودش شعله ور شد و درصدد انتقام برآمد.
حالا دیگر من از دست آزار و اذیتهای پسرعمه همسرم در امان نبودم به طوری که او مدام مرا تهدید به قتل و آدم ربایی میکرد تا همسرم از زندگی او بیرون برود و کاری به اختلافات او و سیمین نداشته باشد.
با وجود این سیمین از شوهرش طلاق گرفت، ولی حامد او را رها نکرد تا این که بالاخره مدتی بعد سیمین را به عقد موقت خودش درآورد. این درحالی بود که حامد همه زحمات من در طول حدود ۲۰ سال زندگی مشترک را نادیده گرفت و هیچ ارزشی برای من قائل نبود. او حتی فراموش کرد که من چندین سال از خواهر عقب مانده ذهنی او نگهداری کردم و نگذاشتم احساس بی کسی کند.
حالا نه تنها من از سوی پسرعمه شوهرم تهدید میشوم و زندگی برایم جهنم شده بلکه سیمین نیز با طرح نقشههای گوناگون تلاش میکند با همکاری شوهرم مرا آن قدر آزار و اذیت کند که از حامد طلاق بگیرم. به همین خاطر شوهرم نیز بنا به درخواست هوویم و با هر بهانه ریز و درشتی مرا زیر مشت و لگد میگیرد به طوری که دیگر کارد به استخوانم رسیده و تحمل این وضعیت را ندارم، ولی از سوی دیگر نگران تحصیل و آینده دختر ۱۰ ساله ام هستم که چشم امید به من دوخته است و...
بررسی کارشناسی و روان شناختی این پرونده توسط مشاوران زبده دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد آغاز شد.