زن جوان از روزهای سیاه میگوید/ اعتیاد مرا دزد کرد
اعتیاد کاری با من کرد که دزد شوم و حالا به اتهام سرقت در کلانتری بازداشت هستم.
جامعه ۲۴ - آن قدر در زندگی مسیرهای اشتباه را رفتم که دیگر به آخر خط رسیدم و در حالی که به زنی بی پناه و درمانده تبدیل شده بودم تصمیم گرفتم از آرایشگاههای زنانه سرقت کنم .
اینها بخشی از اظهارات زن ۳۱ سالهای است که با تلاش نیروهای تجسس کلانتری احمدآباد مشهد دستگیر شده است.
این زن جوان که جوی از نگرانی را بین مشتریان آرایشگاهها ایجاد کرده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: ۱۲ سال قبل زمانی که پای سفره عقد نشستم نامزدم کارگر خدماتی یک هتل بود.
من هم به امید آن که حداقل در آمد ماهانه دارد با او ازدواج کردم و قدم به خانه بخت گذاشتم، اما مدتی بعد همسرم به مواد مخدر آلوده شد و درحالی که دو فرزند داشتم بیشتر درآمد همسرم صرف تهیه مواد مخدر میشد. با این حال، طولی نکشید که او دیگر توان کارکردن را از دست داد و از هتل اخراج شد.
حالا دیگر زندگی ام در مسیر سراشیبی قرارگرفته بود بنابراین خودم در همان هتل مشغول کار شدم تا مخارج زندگی را تامین کنم، اما در همین شرایط پدر ومادرم نیز به بیماریهای سختی دچار شدند. پدرم بیماری رودهای گرفت و مادرم نیز دچار ضایعه مغزی شد.
از آن روز به بعد مخارج و هزینههای درمان پدر ومادرم نیز به گردن من افتاده بود و شرایط زندگیام هر روز بدتر میشد. چارهای نداشتم جز آن که از شوهر معتاد و بیکارم طلاق بگیرم تا حداقل هزینههای اعتیاد او را پرداخت نکنم.
در همین زمان پدر و مادرم در بیمارستان بستری شدند. مشکلات زندگی و فشارکاری توانم را بریده بود که با یک تصمیم احمقانه تیر خلاص را به خودم زدم و زندگی ام را نابود کردم. با آن که فرجام مصرف مواد مخدر را با چشمانم دیده بودم، اما با وسوسههای شیطانی یکی از دوستانم و برای فراموش کردن غم و غصه هایم پای بساط مصرف شیشه نشستم تا کمی آرام بگیرم، ولی خیلی زود زندگی ام نابود شد.
بیشتر بخوانید: بی بند و باری شراره دیوانه ام کرده است
دیگر روزی ۵۰ هزار تومان شیشه مصرف میکردم و از هتل هم اخراج شده بودم. دراین وضعیت آشفته ونابسامان هیچ کسی به من کمک نکرد. من برای تامین هزینههای اعتیادم دست به هر کاری میزدم، اما به فکر تامین خورد و خوراک فرزندانم نبودم و از سوی دیگر خیلی زجر میکشیدم و خسته شده بودم. به همین دلیل نقشه دیگری به ذهنم رسید.
مقداری لوازم آرایشی برداشتم و با اجاره کردن یک تاکسی تلفنی به سمت آرایشگاههای زنانه رفتم. خودم را بازاریاب شرکت معرفی میکردم و با سرگرم شدن مشتریان آرایشگاهها کیف و لوازم آنان را میربودم و با همان تاکسی تلفنی به خانه ام باز میگشتم. از آن روز به بعد کالاهای متفاوتی را با خودم به آرایشگاهها میبردم و در نقاط مختلف شهر سرقت میکردم تا این که خودم هم نفهمیدم چگونه شناسایی شدم و حالا پشت میز بازجویی نشسته ام.