
زمستان دیگر بخاری ندارد
اگر یک صبح تابستانی از خواب بیدار شوید و ببینید دارد برف میبارد، چه کار میکنید؟ فرض کنید همان روز یک جلسه خیلی مهم هم دارید و خیلی فرصت تعجب کردن و شگفتی از این اتفاق عجیب را هم ندارید. آیا به روال هر روز لباسهای تابستانیتان را میپوشید و در هوای صفر درجه با یک پیراهن نازک از خانه بیرون میروید؟ قطعاً میگویید نه.
جامعه ۲۴- لابد پیش خودتان تصور میکنید همان موقع داخل کمدتان دنبال یک ژاکت یا یک لباس گرم میگردید که شاید از زمستان گذشته در کمد جا مانده باشد. شاید هم از آن دسته آدمهایی باشید که اصلاً لباسهای غیرفصل را به آن معنی جمع و جور نمیکنند و این یعنی کمد وسیع و دلبازی دارید که خب بیشتر ما چنین امکانی نداریم.
حالا بگذارید سؤالم را یک جور دیگر بپرسم. اگر یک روز زمستانی از خواب بیدار شوید و ببینید هوا گرم است، چه کار میکنید؟ پالتوی پشمی و کاپشن لایهدارتان را میپوشید و بیرون میروید؟ کلاه بافتنی سرتان میکشید و شال را چند بار دور گردنتان میپیچانید؟ فکر میکنم این یکی خیلی عجیب به نظر نیاید، چون خیلی از ما همین کار را میکنیم. میگویید نه، به دور و برتان دقت کنید.
زن داخل تاکسی مینشیند و بلافاصله شیشه را میدهد پایین: «چه خبر است آقا توی این گرما بخاری روشن کردهای؟!» راننده دمق میشود: «خانم شما خودت این همه لباس روی هم پوشیدهای. معلوم است گرمت میشود دیگر.» مسافر جلویی وارد بحث میشود: «راست میگوید خانم، هوا خیلی گرم است. اصلاً انگار نه انگار که آذر است.» راننده با غر و لند بخاری را خاموش میکند، اما زن همچنان سرش را کنار شیشه پنجره باز نگه داشته تا خنک شود.
بیشتر بخوانید: اعتراضات زیست محیطی در محل اجلاس اقلیمی گلاسکو/ تصاویر
پسر جوان یک کاپشن بلند پوشیده و زیرش پلیور بافتنی به تن دارد. با برگه کاغذی که در دست دارد، خودش را مدام باد میزند. دوستش میگوید: «خب کاپشنت را دربیاور.» پسر شانه بالا میاندازد: «حوصله دست گرفتنش را ندارم.» معلوم نیست با همین کاپشن ضخیم قرار است چقدر در دفتر امور مشترکین مخابرات معطل شود؛ دفتری که به خاطر گرم بودن فضا، در و پنجرههایش را باز گذاشتهاند با این حال سیستم گرمایشی تا آخرین حد درحال کار است.
یکی از کارمندها میگوید به خاطر کرونا و گرما پنجرهها را باز نگه میداریم، اما اگر سیستم گرمایشی خاموش شود، هوا بهتر میشود، چون همینجوری هم گرم است. یکی دیگر از کارمندها میگوید: «الان هوا فوقش ۱۶، ۱۷ درجه است. دیگر گرم که نیست. تابستان هوای ۲۵ درجه خنک محسوب میشود.» مرد برایش توضیح میدهد که گرم نیست، اما چون همه جا بخاری و شوفاژ روشن است، گرم میشود و آدم را کلافه میکند. بعدش هم، چون آدم از زمستان انتظار سرما دارد، این هوا به نظرش گرم است.
خانم مسنی که جزو مراجعان است، شروع میکند به صحبت: «من کانادا زندگی میکنم. آنجا هم چند سال است زمستان مثل قبل سرد نیست. قبلاً برف و بوران بیشتر بود، الان همه جای دنیا گرم شده، حالا اینجا که بدتر.»
زنی دیگر در تأیید حرفهای او ادامه میدهد: «ما بچه که بودیم چقدر برف میآمد و مدرسهها تعطیل میشد. همیشه بخاری روی آخرین درجه بود. از مدرسه که میآمدم، آنقدر پاهایم یخ میکرد که میرفتم کنار بخاری مچاله میشدم تا گرم شوم. الان سال تا سال برف نمیآید. حالا یک نم برف میزند، بچههای ما ذوق میکنند. دیگر زمستان هم بخاری ندارد.»
زمستان بخاری ندارد و گرمایش جهانی زمین و این حرفها هم که هست. پنجرههای باز حکایت از ناموزونی فصل با هوا دارد با این حال وسایل گرمایشی خیلی وقتها با شدت درحال گرمارسانی هستند و این مسأله در ادارات و مکانهای عمومی بیشتر ملموس است.
«آدم توی خانه خودش بالاخره یک شوفاژ را میبندد و هوا را تعدیل میکند. چون این روزها هوا آلوده است نمیشود خیلی پنجره را باز کرد برای همین خاموش کردن وسایل گرمایشی ترجیح دارد. اما در محل کار نمیشود این کار را کرد، چون معمولاً این امور از طرف کارکنان خدمات اداره میشود و آنها هم به گفته خودشان طبق دستور، هیتر را روشن و خاموش میکنند.»
این را یکی از کارمندان ادارهای میگوید که به گفته خودش این روزها محل کارش مثل کوره است و از اینکه ساعتهای طولانی را در چنین هوایی سپری میکند واقعاً به ستوه آمده است: «البته این را هم بگویم که برخی همکاران ما در اوج گرما هم با لباس بافتنی مینشینند و دائم سردشان است که فکر میکنم چنین مشکلی در بسیاری از محیطهای کاری عمومیت داشته باشد. گرچه تعداد این افراد هم همیشه کم است، اما غالباً حرفشان را به کرسی مینشانند و حتی وقتی به خاطر کرونا پنجره را باز میکنیم گلایه میکنند که سردمان است، درحالی که حرارت بالای وسایل گرمایشی آدم را کلافه میکند. دائم از طریق رسانهها اعلام میشود مردم در مصرف سوخت صرفهجویی کنند، اما کسی روی ادارات نظارت ندارد و توجه نمیکند که سوخت چطور به هدر میرود. به نظرم لازم است این نکته در ادارات و سازمانها مدنظر قرار داده شود و کسی مسئول تنظیم دما باشد.»
در مراکز خرید هم شرایطی کم و بیش مشابه برقرار است. به محض ورود به پاساژ، گرما توی صورت آدم میخورد. فضا به قدری گرم است که خود فروشندهها با لباس تابستانی بیرون مغازهها ایستادهاند. داخل بیشتر مغازهها هم خنک کننده روشن است وگرنه به قول یکی از فروشندهها مشتریها اصلاً داخل مغازه حوصله نمیکنند جنسها را خوب ببینند: «همه از بیرون میآیند و لباس گرم هم پوشیدهاند و به خاطر همین گرمای داخل خیلی برایشان اذیت کننده میشود. ما اختیار داخل مغازههای خودمان را داریم و خنک کننده روشن میکنیم، اما فضای عمومی پاساژ را خود مدیریت اداره میکند. چند بار گفتهایم که لزومی ندارد اینقدر فضا گرم باشد، اما توجهی نمیکنند. از یک طرف در داخل مرکز خرید وسایل گرمایشی تا آخرین درجه درحال کار است و از طرف دیگر داخل مغازهها کولر روشن است. این یعنی انرژی در دو جهت مختلف مصرف میشود و به هدر میرود. درحالی که روزهایی که مثل امروز هوا سرد نیست لزومی ندارد اینقدر فضا را گرم کنند.»
یکی دیگر از مغازه داران هم این طور میگوید: «ما هر سال اول فصل لباسهای زمستانی میآوریم، اما فروشمان بستگی به این دارد که آن سال چقدر هوا سرد باشد. وقتی در زمستان هوا سرد نیست فروش ما هم خیلی کم است و پالتوها و کاپشنهای ضخیم روی دستمان میماند. بیشتر مردم در این شرایط ترجیح میدهند لباسی مثل بارانی که خیلی گرم نیست تهیه کنند. به هرحال ما حداقل در تهران خیلی زمستان سردی نداریم و به همین خاطر نیازی نیست در فضاهای عمومی در این حد از وسایل گرمایشی استفاده شود. در طول زمستان مگر چند روز خیلی سرد داریم؟ پارسال که اصلاً سرد نشد.»
بعضیها هم البته از لباسهای گرم زمستانی خوششان میآید و حتی با وجود اینکه هوا خیلی سرد نباشد دوست دارند از این لباسها استفاده کنند که با بخاریهای سوزان اصلاً جور درنمیآید. خلاصه اینکه زمستان دیگر مثل قدیم زور چندانی ندارد و با این حال باید دید چطور میشود مصرف سوخت را مدیریت کرد که هم دما مطبوع باشد و هم سوخت به هدر نرود.