حوادث جنایی
کد خبر: ۲۱۹۶۶
تاریخ انتشار: ۱۱:۴۲ ۲۲ آذر ۱۴۰۰

روایتی عجیب از اتفاقات خانه وحشت تهران

اهالی کوچه خانه وحشت در مورد اتفاقات این خانه می‌گویند.

خانه وحشت

جامعه ۲۴- یکی از اهالی کوچه، سوار بر موتور قصد رفتن به محل کارش را دارد که چند دقیقه‌ای با او هم صحبت می‌شویم. او به خانه شماره ۲۴ با در قهوه‌ای رنگ اشاره می‌کند و می‌گوید: من و همسرم تازه عروس و داماد هستیم و شش ماه است ساکن این کوچه شده‌ایم. تراس خانه‌ام مقابل تراس خانه سعید بود. در چند ماه گذشته او گاهی دختری خردسال را برای هواخوری روی تراس می‌آورد، چهره دخترک وحشت‌زده بود. اوایل فکر می‌کردم فرزند سعید است که بعد فهمیدم او مجرد بوده و بچه ندارد. از چند روز قبل از دستگیری سعید دیگر آن بچه را ندیدم و نمی‌دانم چه بلایی سرش آمده است.

زن میانسالی که از ساکنان خانه وحشت است از رفتار سعید گلایه دارد و می‌گوید: سعید همه را اذیت می‌کرد. من و خانواده‌ام وقتی به رفتارهایش اعتراض می‌کردیم، فحاشی و تهدید به کشتن ما می‌کرد. مادرش انسان خوبی بود و با تزریق آمپول به بیماران هزینه زندگی‌اش را تأمین می‌کرد. برادر بزرگ‌تر سعید در مرکز درمانی کار می‌کرد. خواهرش مریم آرایشگر و تزریقاتی بود و سعید هم مال‌خری می‌کرد.


بیشتر بخوانید: پلیس به دنبال هویت مقتول خانه وحشت


از ۱۰سال قبل در این ساختمان ساکن شده بودند. خواهرش اوایل با ما میانه خوبی داشت. چند بار به خانه ما آمد و می‌گفت جدایی پدر و مادرش باعث شده سعید دچار مشکلات روحی شود.مادرش بیمار بود و حدود چهار سال قبل فوت کرد. بعد از آن به برادرش که سال‌ها از مادر بیمارشان نگهداری می‌کرد، اجازه ادامه زندگی در آن خانه را ندادند.

این خواهر و برادر همیشه با هم دعوا داشتند. همسایه‌ها را عاصی کرده بودند. زنان، دختران و گاهی مردان جوان هم به خانه او می‌آمدند. وقتی اعتراض می‌کردیم، سعید می‌گفت فامیل و آشنا هستند. تهدید کرد اگر دخالت کنیم ما را به قتل می‌رساند. چند بار دعوای آن‌ها را به کلانتری محل اطلاع دادیم، اما مأموران می‌آمدند و، چون این خواهر و برادر می‌گفتند شکایت ندارند و دعوا خانوادگی است، می‌رفتند. خلاصه این ساختمان
گاو پیشونی سفید پلیس شده بود.

زن میانسال گفت: آبان ۹۳ را یادم هست. آن موقع مادرش زنده بود. سعید، دختری را آورد و رفتار آن دختر باعث ناراحتی مادرش شد. سعید او را کتک زد که او در بیمارستان فوت شد. بعداز چند روز بازداشت و زندانی شد، اما نمی‌دانم چرا قتلی که مرتکب شد، شبه عمد اعلام شد. بعد از آزادی، دوباره کار‌های خلافش را انجام می‌داد. وسایل دزدی می‌آورد و با خودروی دوستش می‌بردند و می‌فروختند. چند ماه قبل دختر جوانی از پنجره تراس خانه سعید و خواهرش بیرون پرید. سعید قصد داشت او را به داخل خانه ببرد، اما همسایه‌ها دخالت کردند و آن دختر فرار کرد. او مدام همه همسایه‌ها را به قتل تهدید می‌کرد و مدعی بود یک بیمار روانی و کارت قرمزی است.

زن همسایه ادامه داد: بعداز ظهر پانزدهم آذر امسال مأموران برای دستگیری سعید بابت مال‌خری آمدند که او نبود. وارد خانه که شدند، دو دختر را یافتند. آن دو دختر را دیدم که گریه می‌کردند، آستین لباس‌هایشان را بالا زدند و گفتند مدام سعید و خواهرش به آن‌ها آمپول‌های اعتیاد آور و بیهوشی می‌زدند.

برچسب
دیدگاه کاربران