کد خبر: ۲۲۹۲۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ ۳۰ آذر ۱۴۰۰
جامعه ۲۴ به مناسبت شب یلدا گزارش می‌دهد:

شب چله پاسداشت زادروز ایزد مهر/ نگاهی به آئین شب یلدا نزد مردم ایران از گذشته تاکنون

شب چله یا همان شب یلدا یکی از رسوم زیبا و کهن ایرانی است که در خاطر مردم این سرزمین کهن نقشی زیبا و خوشرنگ و نگار دارد. جامعه ۲۴ برای گرامیداشت این آئین کهن و ارجمند به این جشن زیبا پرداخته است.

نگاهی به آئین شب یلدا نزد مردم ایران

جامعه ۲۴ ، شادی مکی:  ننه سرما اون بالا تو آسمون مشغول رفت و روب خونش بود، آخه قرار بود باباپیر با طلیعه خورشید سوار بر کالسکه قشنگش از راه برسه و با هم برن گشت و گذار تو هفت آسمون. این قرار و مدار ننه سرما و باباپیر از اون روز‌های خیلی دور وجود داشت و هنوز هم سر قول و قرارشون هستن.

دیگه دم دم‌های غروب بود که کار‌های خونه تموم شد، لحظه دیدار با باباپیر نزدیک‌تر شده بود و دل ننه سرما تالاپ تولوپ صدا می‌کرد. ننه خوان یلدایی رو چید، انار‌ها رو دون کرد، آب و گلاب رو ریخت تو کاسه بلورینش، آش رشته رو که از سر صبح بار گذاشته بود ریخت تو کاسه‌های عتیقه یادگار باباپیر، شیرینی و باقلوا و آجیلشم گذاشت سر سفره و شمع‌های قشنگ و رنگی‌رنگیش رو هم گذاشت بالای سفره رنگینش تا به موقع روشنشون کنه.

اون شب البته قرار بود دو تا پسرای ننه سرما یعنی چله بزرگه و چله کوچیکه هم بیان به کلبه گرم و نرم ننه تا طبق رسم هر ساله سرما و برف رو هدیه بدن به مردم زمین که مثل ننه خوان شب چله رو چیده بودن و منتظر بودن تا همراه با بارش برف شروع زمستون رو جشن بگیرن. برخلاف باباپیر که قرار بود همراه با اولین طلیعه نور از راه برسه پسرای ننه سرما قرار بود با تاریکی هوا مهمون خونه مادر مهربون زمستون بشن.

چله بزرگ که یکم جدی‌تر بود از روز اول زمستان، برای ۴۰ روز بر زمین حکمفرمایی می‌کرد و جهان رو سرد سرد سرد می‌کرد و برف رو می‌فرستاد که همه جا رو سفیدپوش کنه بعد از این مدت پسر دوم ننه سرما یعنی چله کوچیکه حکمرانی خود را بر جهان آغاز می‌کرد. چله کوچیکه، اما از برادر بزرگش ملایم‌تر و زمان حکمرانیش هم فقط ۲۰ روز بود آروم آروم از شدت سرما کم می‌شد، اما به هر حال حضور هر دو برادر در جهان لازم بود.

نم نمک، تاریکی از راه رسید، ننه از فکر اومدن باباپیر و پسرا لبخند می‌زد و برای سلامتی مردم دعا می‌کرد. کم‌کم وقت اومدن مهمونا می‌رسد، ننه سرما از پای سفره‌اش بلند شد اون لباس گل‌گلی قشنگش رو تنش کرد، اون تور زیبای قرمزش رو به نشانه احترام به گرما و آتش عقب سرش بست و مو‌های بلندش که به سپیدی برف و نرمی پنبه بود رو دور شونه‌هاش ریخت بعد هم نوبت اسپند و ذغال بود که بیاره دم دستش که با جمع شدن عزیزانش کنار هم دود کنه و دور سرشون بچرخونه. شمع‌ها هم سر سفره برق می‌زدن و آماده بودن که ننه روشنشون کنه.

زمان می‌گذشت، اما از پسر‌های ننه خبری نبود، دل پیرزن مثه سیر و سرکه می‌جوشید، رفت دم در خونه‌اش از بالای ابر‌ها به زمین و زمان نگاه کرد، اما خبری نبود که نبود، تا اینکه آخرین باد پاییزی آشفته و پریشون احوال از راه رسید و خبر آورد که ننه چه نشستی؟ دیو خشکسالی پسرهات رو قله کوه قاف اسیر کرده و می‌خواد به جای اونا حکمرانی کنه، سایه سیاهش رو همه جا پهن کنه و تمام دشت‌ها رو خشک و برهوت بکنه. دیو قصد داره نعمت، برکت، خوشحالی، امید و زندگی رو از مردم بگیره.

ننه سرما غمگین و خشمگین شد، قبلا هم دیو خشکسالی پیغام و پسغام‌هایی فرستاده و ننه و پسرهاش رو تهدید کرده بود، اما هیچوقت جسارت عمل به حرفاش رو نداشت، اما اینبار انگاری فرق می‌کرد. دیگه وقت نبرد بود، ننه لباس رزمش رو پوشید، سوار بر طوفان در حالی که صاعقه رو به دست گرفته بود، سمت کوه قاف حرکت کرد. ننه سرما خودش رو آماده از بین بردن دیو خشکسالی کرده بود و هیچ چیزی هم نمی‌تونست جلوش رو بگیره.

ننه آروم آروم به کوه قاف نزدیک شد، فریاد زد و دیو خشکسالی رو به جنگ طلبید، دیو با صدای قدرتمند ننه از خواب پرید، توقع نداشت که ننه سرمای پیر و مهربون جرات کنه و به خونه دیو نزدیک بشه. دیو لشکر نادانی، قطحی، تاریکی و ناامیدی رو به سمت ننه فرستاد، اما این لشکر با همه قدرت و وحشت‌آفرینی‌شون از پس ننه بر نیومدن، ننه با کمک صاعقه، طوفان و از همه مهم‌تر نفس پر مهرش که عشق و امید رو همه جا پراکنده می‌کرد، لشکر خشکسالی رو شکست داد. شرح نبرد ننه سرما با دیو خشکسالی خیلی طولانی هست، اما همینقدر براتون بگم که حتی دیو خشکسالی با اون همه زشتی، قدرت و کینه نتونست در مقابل دم گرم ننه و اتحاد غیرقابل گسست طوفان و صاعقه با ننه مقاومت کنه، دیو در نبرد تن به تن با ننه که تمام وجودش عشق و راستی بود بخار شد و از بین رفت.

نبرد که تموم شد ننه چله‌ها رو نجات داد و سوار بر طوفان به خونه برگشتن. ننه سرما شمع‌ها رو روشن کرد و منتظر باباپیر موند، باباپیر با اولین شعاع خورشید از راه رسید، همه دور هم جمع شده بودن و ننه از خوشحالی تو پوستش نمی‌گنجید، اسپندش رو دود کرد و شیرینی و میوه رو به مهموناش تعارف کرد. سر آخر هم دو یار دیرین سوار بر کالسکه باباپیر به سراسر جهان سر زدند و عشق و امید رو در جهان پراکنده کردند.

باباپیر برای ننه سرما تعریف کرد که باد پاییزی ماجرای نبرد ننه و پیروزیش بر دیو خشکسالی رو برای باباپیر گفته، باباپیر هم برای عمو نوروز که ماجرا رو شنیده و نگران بود پیام فرستاده بود که همه چیز به خیر و خوشی تموم شده و عمو می‌تونه بهار که رسید، گل و سبزه و شادی رو با خیال راحت به زمین بیاره.
اون روز ننه سرما بعد از خداحافظی با باباپیر سرحال و قبراق چله‌ها رو راهی کرد و خودش مشغول رسیدگی به کار‌های زمستون شد.

کم کم بهار داشت نزدیک می‌شد ننه سرما یه بار دیگه خونش رو رفت و روب کرد و خوشحال از اومدن بهار، بارون رو فرستاد تا دنیا رو تروتازه کنه. روزاول بهار که رسید ننه سرما لباس نو پوشید، موهاش رو شانه زد، خوان نوروزی یا همون سفره هفت سینش رو چید و منتظر شد تا عمو نوروز که پیک بهار بود برای عرض سلام با گل و سبزه به مهمونیش بیاد، اما همون‌طور که منتظر بود، خوابش برد، دقایقی بعد عمو نوروز از راه رسید و دید که ننه خوابش برده، نوروز تو خونه ننه کمی چای نوشید و شیرینی خورد؛ بعد از آن برای ننه سرما که با پیروزی بر دیو خشکسالی جلوی نابودی جهان رو گرفته بود چند شاخه گل به رسم تشکر و دوستی گذاشت و رفت.

وقتی ننه سرما بیدار شد، فهمید که دیدار با عمو نوروز رو مثل بیشتر سال‌ها از دست داده، البته بعضی‌هام می‌گن که وقتی ننه سرما و عمو نوروز همدیگر رو می‌بینن هوا خنک و آسمون پربارش میشه.


بیشتر بخوانید: شاد باشید که جشن مهرگان آمد/ مراقب باشیم آیین‌‌هایمان را به غارت نبرند


شب چله آماده ثبت در یونسکو

به گزارش جامعه ۲۴ بخشی از این داستان، ریشه در داستان‌های محلی ایران زمین دارد که قدیمی‌تر‌ها شب‌چله برای یکدیگر تعریف می‌کردند، اما جدای از این داستان‌ها و روایات ماجرای رسم جشن شب چله ریشه در تاریخ کهن ایران زمین دارد که درباره آن با سیاوش آریا ، پژوهشگر تاریخ ایران و میراث فرهنگی به گفتگو نشستیم.

آریا با بیان اینکه پرونده آئین شب یلدا در حال حاضر در نوبت ثبت یونسکو قرار دارد، به جامعه ۲۴ می‌گوید: «یلدا واژه‌ای سُریانی به معنای زایش است که اگر چه در ادبیات ما جا خوش کرده، اما نام درست این شب همان شب چله است. این نکته هم مهم است که مهر با خورشید یکی نیست، اما متاسفانه پژوهشگران و نویسندگان نسل جدید به اشتباه مهر را به خورشید تفسیر می‌کنند؛ درحالی که از دید ستاره‌شناسی مهر پرتویی از نور خورشید است نه خود خورشید، به علاوه مهر بزرگ‌ترین ایزد ایرانی است و شب چله هم زادروز این ایزد ایرانی است.»

«مردم شب را تا صبح بیدار می‌ماندند به پاس اینکه ایزد مهر که ایزد عهد، پیمان، مهربانی، داد و فروتنیست در گرگ و میش بامدادی متولد می‌شود به همین علت شب چله مانند جشن‌های نوروز و مهرگان نزد ایرانیان دارای اهمیتی خاص بوده است، اما مردم ایران امروز از موضوع شب چله تنها همان مباحث ستاره‌شناسی را می‌دانند که شب چله بلند‌ترین شب سال است، زیرا موضوع تولد ایزد مهر بعد از برافتادن ساسانیان که این رسم اندکی کمرنگ می‌شود از یاد توده مردم می‌رود.»

«ابوریحان بیرونی آورده است که نام اولین روز دی ماه، خور روز یا خرم‌روز است که در واقع روز خورشید است. به همین دلیل هم پژوهشگران نسل جدید گمان می‌کنند شب چله مربوط به زادروز خورشید است. در اوستا هم ما یشت مهمی در ستایش مهر داریم.»

شب چله در ایران

زایش ایزد مهر 

«در روزگار بسیار کهن شب چله مردم در آتشکده‌ها و گاه خانه‌ها گرداگرد آتش جمع می‌شدند و تا بامداد بیدار می‌ماندند تا زایش مهر را مشاهده کنند. همچنین این جشن یک جشن فصلی است، همانند جشن نوروز که اول فروردین، جشن تیرگان اول تیر، جشن مهرگان اول مهر و شب چله هم با اول دی همبستگی دارد همه این جشن‌ها، جشن اعتدالین هستند اما جشن‌های تیرگان و مهرگان به انگیزه اسطوره‌های آرش وکاوه همان زمان باستان به جای یکم ماه، دهم جشن گرفته شده و تغییر تاریخ می‌دهند اما تاریخ جشن نوروز و شب چله تغییر نکرده است.»

«بعد از شب چله است که انقلاب زمستانی آغاز شده و هوا رو به سردی می‌رود و ما می‌گوییم چله بزرگ و چله کوچک. از اول دی ماه تا ۴۰ روز چله بزرگ نام دارد که تا ۱۰ بهمن هوا به شدت سرد است، ۱۰ بهمن جشن سده آغاز می‌شود که پایان سرمای شدید است و در نور و گرمای آتش جشن گرفته شده و پاس داشته می‌شود. از ۱۰ بهمن تا ۲۰ اسفند چله کوچک است که به تدریج از سرمای هوا کاسته شده و شب‌ها کوتاه‌تر می‌شود تا به بهار و نوروز می‌رسیم. از طرف دیگر شب زایش مهر، هنگام پدیداری نور است که پس از تاریکی و گذر از یک شب سرد متولد می‌شود.»

رسوم برپایی شب چله در ایران

«در شب چله هم مانند سایر جشن‌های ایرانی خوان (سفره) چیده می‌شده که بر آن میوه‌های‌ تر و تازه، آجیل، آش، انار، هندوانه، سیب، به، انگور، شیرینی و ... می‌گذاشتند، در این میان، اما انار از همه مهم‌تر بوده است به این دلیل که رنگ آن نماد فراز آمدن خورشید در غروب آفتاب است که در آئین مهر از جایگاه والایی برخوردار است، از طرف دیگر انار میوه‌ای سپندینه (مقدس) است و در سنگ نگاره‌های باستانی این موضوع مشخص است آنچنانکه در سنگ نگاره‌های تراشیده شده در میراث جهانی پارسه (تخت جمشید) زیر نیزه‌های سربازان در پلکان کاخ آپادانا تزئیناتی از سیب و انار است که زنده‌یاد شاپور شهبازی نیز بر آن تاکید کرده است.»

«هندوانه، اما بعد‌ها به این سفره اضافه می‌شود زیرا هندوانه بومی کشور ما نیست و بخشی از آئین مهر هم نبوده است، اما زمان دقیق اضافه شدن هندوانه به این سفره برای ما مشخص نیست. امروز زرتشتی‌ها نیز هندوانه را بر سر سفره گذاشته و معتقدند که اگر در این شب هندوانه بخورند در زمستان دچار بیماری و سرما خوردگی نمی‌شوند. بعد‌ها شاهنامه‌خوانی و حافظ خوانی نیز به این رسوم اضافه شد.»

«در این شب همه به دیدار بزرگ‌تر‌ها می‌روند که در واقع آئین احترام به بزرگ‌تر‌ها به عنوان خردمندان و افراد با تجربه است، در این دیدار‌ها داستان‌های مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها گفته می‌شده است.»

«همچنین زرتشتی‌های امروز نیایش مهر را که در اوستا نیز آورده شده در شب چله می‌خوانند، بخشی از این نیایش چنین است، می‌ستایم مهر ایزد را، درود و ستایش می‌گویم ایزدی را که دارنده دشت‌های فراخ است که چراگاه‌های سبزگون، و گسترده‌اش بر گاهواره زمین آسایش‌بخش است. ستایشم پیشکش ایزدی که نگاهبان راست‌ترین گفتار است، که نکویی‌هایش از شمار فزون است ... و با هزار چشم، بینای دورترین دورهاست که همیشه بیدار و بی‌خواب است... که نگاهبان پیمان‌هاست، هماره همه‌جا هست، با آئین دین با شاخه‌های سبز، ماه را و آن خورشید را، ستارگان و مهر را. به این نکته توجه کنید که دراین نیایش، مهر و خورشید کنار هم آمده است که نشان می‌دهد مهر و خورشید یکی نیستند و با یکدیگر فرق می‌کنند.»

تاثیر آئین شب یلدا بر ادبیات فارسی

«شب چله بر ادبیات فارسی هم تاثیری شگرف داشته است، آنچنان که حتی حافظ هم در اشعار خود بار‌ها بر واژگان مهر و پیر در اشعار خود تاکید کرده است. بنا به باوری، پیر همان مهر است. شعر حافظ چنان رنگ و بویی از آئین مهر دارد که بسیاری از دانش‌پژوهان معتقدند کیش حافظ، کیش مهر بوده است. فارغ از این باور او در یکی از معروف‌ترین اشعار خود چنین می‌سراید:

آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یارب این تاثیر دولت بر کدامین کوکب است؟
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

در این شعر حافظ به صورت غیر مستقیم از شب چله یاد می‌کند. او شب قدر را به گیسوی یار تشبیه کرده و به سادگی می‌گوید که در شب چله قراری دارد. او در دنباله می‌گوید:

من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می‌      زاهدان معذورم دارید که اینم مذهب است

شب قدری که حافظ در آن یاد می‌کند نباید با شب قدر مورد تاکید در اسلام اشتباه شود، چرا که هرگز در شب قدر کسی می‌ و باده نمی‌خورد، شب قدر شب عبادت و نیایش است. حافظ از شب چله سخن می‌گوید، زیرا شب چله مردم به پاسداشت زایش مهر تا صبحدم بیدار می‌ماندند.»

«به جز حافظ، شعرایی همچون عنصری، سنایی، مسعودسعد، خاقانی، ناصر خسرو، معزی، سعدی و... نیز در اشعار خود درباره شب چله سخن گفته‌اند، مثلا سعدی می‌فرماید:

روز رویش چو بر انداخت نقاب از سر زلف      گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست

یا در جای دیگری می‌سراید: نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست    شب فراق تو هر گه که هست یلداییست»

ارتباط آئین مهر و زادروز حضرت عیسی

«نکته دیگری هم درباره ماجرای آئین مهر و شب چله وجود دارد و آن ارتباط این آئین با تولد عیسی پیامبر است، زادروز حضرت عیسی برای کسی مشخص نیست و در دوران کهن نیز زاد روزی برای او نداشتند، از طرف دیگر آئین مهر در دوران اشکانیان از طریق تیرداد پادشاه ارمنستان در اروپا فراگیر می‌شود و تا ۴۰۰ سال آئین اروپایی‌ها آئین مهر ایرانی بود. بعد از این مدت است که پیروان حضرت عیسی زاد روز او را ۲۵ دسامبر مصادف با ۵ دی اعلام می‌کنند یعنی ۵ روز بعد از تولد ایزد مهر، که برگرفته از آئین مهر است.»

«البته سایر نماد‌های جشن زادروز این پیامبر نیز اقتباسی از آئین مهر است، رنگ لباس کشیش‌ها که ارغوانی است، نوای ناقوس کلیسا، روشن کردن شمع، سرو که نماد این آئین بوده و امروزه به درخت کاج تبدیل شده، بابانوئل همان پیر در آئین مهر است، حتی کالسکه و گوزن هم برگرفته از آئین مهر است که البته در آئین ما اسب بوده است؛ لذا تمامی مورخان بر این باورند که زادروز حضرت عیسی همان زادروز مهر است و تنها ۵ روز بعد گرفته شده که اندکی متفاوت به نظر برسد.»

دیدگاه کاربران