قاتل دختر جوان در یک قدمی قصاص
راننده پژو که به اتهام قتل دختری جوان در بازداشت به سر میبرد با نظر هیئت عمومی دیوانعالی کشور به قصاص محکوم شد.
جامعه ۲۴- ۲۰مردادسال۹۶، مأموران پلیس تهران از مرگ مشکوک دختر جوانی به نام نگار در یکی از بیمارستانهای شهر باخبر و راهی محل شدند. بررسیهای اولیه حکایت از آن داشت دختر جوان ساعتی قبل در حالیکه از ناحیه پا به شدت زخمی شدهبود توسط چند رهگذر به بیمارستان منتقل شد، اما بر اثر شدت خونریزی فوت کرده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، شاهدان که در بیمارستان حاضر بودند مورد تحقیق قرارگرفتند. یکی از آنها به مأموران گفت: «شب بود و از خیابان اندرزگو در حال عبور بودم که دختر جوانی را دیدم. او در حالیکه به شدت از پایش خون میریخت از یک پژو۲۰۶ پیاده شد. همان لحظه توانستم پلاک آن ماشین را بردارم سپس به کمک چند نفر دیگر دختر جوان را به بیمارستان رساندم، اما بیفایده بود.»
با ثبت پلاک خودروی مأموران توانستند راننده خودرو راکه مردی ۲۳ساله به نام اشکان بود، شناسایی و بازداشت کنند.
پسر جوان به پلیسآگاهی منتقل شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او با اقرار به جرمش در شرح ماجرا گفت: «ماشینم را تازه خریده بودم به همین خاطر دنبال دوستم مسعود رفتم تا با هم در خیابانها چرخی بزنیم. وقتی مسعود سوار ماشین شد قرار شد به قیطریه برویم و شام بخوریم. ساعتی بعد حوالی بلوار اندرزگو مقابل یک رستوران توقف کردم و از ماشین پیاده شدم. دقایقی گذشت که مسعود از من سوئیچ را گرفت و از رستوران بیرون رفت. هر چه منتظرش شدم نیامد به همین خاطر دنبالش رفتم که دیدم او همراه یک دختر جوان در ماشین نشسته و مشغول صحبت هستند. مسعود را صدا کردم. او از من خواست چند دقیقه منتظرش بمانم. نیم ساعت گذشت که دوباره سراغ مسعود رفتم. او این بار با تندی از من خواست مزاحمشان نشوم. از رفتار آنها خیلی عصبانی بودم که دیدم مسعود پیاده شد، اما دختر جوان همچنان روی صندلی شاگرد نشسته بود.»
بیشتر بخوانید: درخواست آزادی برای پرداخت دیه قتل برادر
متهم ادامه داد: «همان موقع پشت فرمان نشستم و از آن دختر خواستم از ماشین پیاده شود، اما او گفت دوستم به او قول پول داده است و تا پولش را نگیرد از ماشین پیاده نمیشود. سپس گفت به یک پارتی شبانه دعوت است و باید او را به آن پارتی برسانیم. حرفها و رفتارهای آن دختر خیلی مرا عصبانی کردهبود. تصمیم گرفتم او را بترسانم تا شاید دست از سر من بردارد. به همین خاطر کارد میوهخوری را که در ماشین داشتم، برداشتم که یکباره دختر جوان دستم را هل داد و دستم زخمی شد.»
پسر جوان در آخر گفت: «او خیلی سماجت میکرد و از ماشین پیاده نمیشد به همین خاطر کار به درگیری کشید و در آن درگیری ناخواسته چاقو به پای او برخورد کرد. همان موقع نگار که از دیدن خون ترسیده بود فریاد کشید و پیاده شد، اما من که شوکه شده بودم با خودرو فرار کردم تا اینکه بازداشت شدم.»
با اقرارهای متهم وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
متهم در اولین جلسه محاکمه در شعبه دوم دادگاه حاضر شد. ابتدای جلسه وکیل اولیایدم گفت: «مادر مقتول مقیم آمریکاست. او تنها، ولی دم است و برای متهم درخواست قصاص کرده است.»
در ادامه متهم بار دیگر ماجرا را شرح داد و از خودش دفاع کرد. در آخر وی با نظر قضات از اتهام قتل عمدی تبرئه و به خاطر قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم شد.
حکم صادره با اعتراض اولیایدم به دیوانعالی کشور فرستاده شد و پرونده با نقض رأی صادره به شعبه همعرض ارجاع داده شد.
به این ترتیب متهم برای دومین بار در شعبهدهم دادگاه محاکمه شد. او بار دیگر اظهارات قبلیاش را تکرار کرد و گفت ناخواسته مرتکب قتل شده است.
پسر جوان در آن جلسه نیز به پرداخت دیه محکوم شد، اما این بار تنها، ولی دم که مادر مقتول بود به حکم صادره اعتراض کرد. به این ترتیب پرونده بار دیگر به دیوانعالی کشور فرستاده شد و حکم بار دیگر نقض شد.
پرونده اصراری به هیئت عمومی دیوانعالی کشور فرستاده شد تا ۵۰نفر از قضات عالی رتبه بار دیگر آن را بررسی کنند. هیئت عمومی دیوان این بار با بررسی اوراق پرونده قتل را عمدی تشخیص داد و آن را به شعبه همعرض در دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاد.
پرونده در سومین جلسه محاکمه روی میز هیئت قضایی شعبه پنجم دادگاه قرار گرفت. با اعلام رسمیت جلسه، متهم در جایگاه قرار گرفت و با انکار قتل عمد در آخرین دفاعش گفت: «باور کنید سماجت مقتول باعث شد تصمیم بگیرم او را بترسانم. به همین دلیل دست به چاقو شدم، ولی قصد کشتن او را نداشتم. فقط یک ضربه به پای او زدم و فکر نمیکردم این ضربه میتواند کشنده باشد.» در آخر هیئت قضایی با توجه به مدارک موجود در پرونده و تشخیص هیئت عمومی دیوان مبنی بر قتل عمد متهم را به قصاص محکوم کرد. این حکم به دلیل شور گذاشتن پرونده در هیئت عمومی دیوانعالی کشور به اجرای احکام فرستاده شد و متهم در آستانه مرگ قرار گرفت.