کد خبر: ۲۳۱۸۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۳ ۰۲ دی ۱۴۰۰
نخبه افغانستانی زاده شده در ایران:

به من کار نمی‌دهند، چون افغان هستم

از پدر و مادر افغان اما در ایران زاده شده است، نخبه دانشگاهی است اما چون افغان است به او کار نمی دهند و برای ماندن در ایران هم مشکلاتی دارد.

نخبه افغان

جامعه ۲۴- زکیه هزاره‌ای دانشجوی نخبه اصالتا افغانستانی و زاده‌شده در ایران است. او خودش را بخشی از ایران می‌داند و افتخارات زیادی را در کارنامه خود در حوزه پژوهش داشته است؛ اما هنوز که هنوز است یک دانشجوی خارجی است و زندگی‌اش با ترس‌های یک خارجی که در ایران زندگی می‌کند، گره خورده است.

او که فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه شیراز است، می‌گوید هیچ کلاسی برای کنکور نرفته و با این رتبه در دانشگاه تهران هم قبول می‌شده؛ اما به خاطر سخت‌گیری‌های پدرش در همان شیراز تحصیل کرده است. نشریه الکین که نشریه دانشجویان مستقل افغانستانی است، برای او افتخارات زیادی به همراه داشته که در میان آن‌ها می‌توان به جایزه برگزیده دومین جشنواره نشریات دانشجویی دانشگاه شیراز، رتبه برگزیده و شایسته تقدیر ویژه در بخش نشریات منتخب معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه شیراز، رتبه دوم در بخش نشریه‌اولی‌های عمومی، شایسته تقدیر در بخش نشریات سیاسی، رتبه اول در بخش مقاله فرهنگی، رتبه‌های دوم و سوم در بخش مقاله اقتصادی، رتبه شایسته تقدیر در بخش مقاله اجتماعی در سال ۹۷ اشاره کرد، او همچنین در سال ۱۴۰۰ هم رتبه سوم در نشریات فارسی دانشجویان غیرایرانی در بخش نشریات برگزیده در دوازدهمین جشنواره سراسری نشریات دانشجویی وزارت علوم و وزارت بهداشت تیتر ۱۲ را کسب کرد. با او درباره ایران، دغدغه‌ها و زندگی یک غیرایرانی که در ایران به دنیا آمده، صحبت کردیم که در ادامه خواهید خواند.

*‌شما کجا به دنیا آمدید و اصلا خانواده شما چرا به ایران آمدند؟
‌-من در شیراز به دنیا آمدم. حدودا ۳۴ سال پیش پدر و مادرم به ایران آمدند، همان زمان که شوروی به افغانستان رفته بود و در افغانستان جنگ بود. خانواده ما، خانواده پرجمعیت و شلوغی است. پدرم کارگر بودند که البته الان دیگر کار نمی‌کنند و ناتوان هستند. خانواده صمیمی و گرمی هستیم. زندگی در ایران به خاطر وجود امنیت، چیزی که ما از آن در افغانستان عزیز محرومیم و زبان مشترک خوب است. همچنین به دلیل یک‌سری مسائل مذهبی که هست، زندگی برای شیعیان در ایران مناسب است و نیز سطح تحصیل در اینجا خیلی بهتر از افغانستان است. این موارد علاقه‌مندی من برای ادامه تحصیل و زندگی در ایران را بیشتر می‌کند. بنده علاقه زیادی به زندگی در ایران دارم، به دلیل خاطراتی که هست و به دنیا آمدنم و عمری که در اینجا گذرانده‌ام و همچنین دوستان و فعالیت‌های گروهی‌ای که دارم. البته محدودیت‌هایی هم وجود دارد و از سختی‌هایی که همه مهاجران افغانستانی بیان می‌کنند، مانند وجود مشکلات بانکی، اقامتی، بیمه و این‌طور مسائل که واقعا مهم هستند؛ اما چالش اصلی من چیز دیگری است.

*مهم‌ترین مشکلاتی که به‌عنوان یک دانشجوی خارجی در ایران تجربه کرده‌اید، چه بود؟
‌مسائل مالی و پرداخت شهریه از‌جمله مسائلی است که برای دانشجویان افغانستانی همیشه مطرح بوده؛ اما این، موضوع مهم زندگی من نبوده است. پدرم کارگر بودند و خودم کار می‌کردم و درس می‌خواندم و هزینه‌های تحصیلی و شهریه‌ام را پرداخت می‌کردم و روزگار دانشجویی سختی هم داشتم؛ اما مسئله خیلی مهمی که برای من وجود داشته و اولویت دارد، دید سنتی و متعصبانه‌ای است که برای تحصیل دختران در خانواده و اقوام من هست. با وجود اینکه خیلی از مهاجران افغانستانی برای تحصیل دختران خود سطح آگاهی خوبی پیدا کرده‌اند؛ اما تحصیل دختران در اقوام و وابستگان ما یک تابو بوده و هست. در‌واقع اولین کسی که در اقوام و مهاجران افغانستانی اطراف ما تحصیل کرده و از کلاس پنجم ابتدایی بالاتر رفته و به دانشگاه رسیده است، من هستم.

به خاطر اینکه اجازه تحصیل به دختران در اقوام ما داده نمی‌شود و هیچ نوع حمایت و کمکی برای تحصیل آنان وجود ندارد. من همیشه برای درس‌خواندن تحت فشار خیلی خاصی بودم. بحث‌های فیزیکی اعم از زد‌وخورد‌هایی که از طرف پدرم برای ممانعت از تحصیل داشتم که ۵۰ درصد آن به خاطر صحبت‌ها و دخالت‌های اقوام و نزدیکان در تحصیلم بود که فشاری بر پدرم می‌آوردند و حتی به خاطر این مسائل بین دوره راهنمایی تا دبیرستانم یک وقفه دو‌ساله افتاد و همچنین در همین دوره لیسانسم وقفه یک‌ساله دیگری افتاد. در حقیقت مسائل مالی همیشه در اولویت بعدی برایم مطرح می‌شد.

*چطور توانستید برای گرفتن حق تحصیل مقاومت کنید؟
‌هیچ‌وقت از تلاش برای تحصیل دست برنداشتم، حتی شده همه فشار‌ها را تحمل می‌کردم و روی ادامه‌تحصیلم پافشاری می‌کردم که درس بخوانم. همچنین با حمایت مادرم که ایشان دلسوزانه من را حمایت می‌کردند و با پدرم صحبت می‌کردند که رضایت بدهند تا من درس بخوانم.


بیشتر بخوانید:تشریح علت‌العلل خروج نخبگان از کشور


چالش بعدی من، همین وضعیت مالی است که برای همه مهاجرین افغانستانی این مشکل وجود دارد. برای ما که با کنکور وارد دانشگاه می‌شویم و مجبوریم که شهریه بپردازیم، این مسئله خیلی مهمی است. مسئله سومی که برایم مطرح بوده، این است که ما آینده خاصی در ایران نداریم. البته از مهاجران افغانستانی کسانی هستند که تاجر هستند یا کار‌های تولیدی انجام می‌دهند، اما خیلی از افراد نمی‌توانند در حوزه علاقه‌مندی‌هایشان کار کنند. من علاقه‌مندم در حوزه‌ای که دوست دارم تحصیل کنم و شانس برابری با دانشجویان ایرانی داشته باشم و بتوانم ظرفیت‌ها و توانمندی‌هایم را بسنجم.
*خانم هزاره‌ای شرایط اقامت شما در ایران چگونه است؟
‌ما کارت آمایش داریم. من برای رفتن به دانشگاه مجبور شدم تغییر وضعیت بدهم و کارتم را باطل کرده و تبدیل به پاسپورت کنم که نتوانستم این فرایند را کامل طی کنم، چون پدرم هم یکی، دو سالی بیمار شدند و نتوانستند به افغانستان بروند. کنسولی دانشگاه هم یک فرصتی به من داد که هر‌وقت که بتوانم مدرک لازم را تهیه کنم و پاسپورت بگیرم. البته، چون من شرایطم خاص بود و می‌دانستم که هر آن ممکن است من را از دانشگاه بیرون بکشند و دیگر اجازه تحصیل نداشته باشم و شاید نتوانم فارغ‌التحصیل شوم و با آن‌ها این مسائل را مطرح کرده بودم، فشار خیلی خاصی از این بابت به من نیاوردند.

*اگر یک نفر کارت آمایش خود را باطل کند و پاسپورت بگیرد، بعد از آنکه درسش تمام شد، باید چه کند؟
‌من این فرایند را طی نکرده‌ام و دقیق نمی‌دانم، ولی فکر می‌کنم بعد از فارغ‌التحصیلی کارت آمایش را برمی‌گردانند یا پاسپورت دانشجویی را به پاسپورت عادی تبدیل می‌کنند.

*دانشجویان افغانستانی معمولا ۸۰ درصد شهریه را پرداخت می‌کنند، شما شرایطتان چگونه است؟
‌ما هم ۸۰ درصد شهریه را پرداخت می‌کردیم. از ترم اول، چون افغانستانی بودیم، تغییر وضعیت تحصیلی زدند و تبدیل به نوبت دوم و مجبور به پرداخت ۸۰ درصد شهریه شدیم. من از پدرم هیچ پولی برای تحصیل نگرفتم.

*شما دوست دارید چه شغلی داشته باشید؟
‌من بیشتر حوزه پژوهش و تحلیل را دوست دارم و می‌خواهم در آینده استاد دانشگاه یا معلم مدرسه بشوم؛ معلم دوره ابتدایی. چون به نظرم در تدریس یک نشاط، هیجان و تحولی هست که آدم را از زندگی روزمره جدا می‌کند. کلا من این نگاه را دارم که اگر روزی قرار باشد تدریس کنم، متکی به درآمد تدریسم نباشم و کسب‌وکار دیگری بلد باشم. برای همین در کلاس‌ها و دوره‌های مهارت‌افزایی مختلفی شرکت کردم.

از دوره آموزش پریمیر و فتوشاپ بگیر تا کاشت سبزی و گیاهان دارویی و.... ۱۱ گواهی‌نامه از این دوره‌ها دارم. من در‌حال فارغ‌التحصیلی از مقطع لیسانسم و به دنبال کار هم گشتم، اما چون شناسنامه و مدرک ندارم، متأسفانه هیچ‌جا به من کار نمی‌دهند حتی کار‌های ساده مثلا کار در فروشگاه‌ها تا کارکردن به‌عنوان منشی در سالن‌های آرایشی، چون مدرک ندارم و فکر می‌کنند قاچاقی وارد شدم، اعتماد نمی‌کنند. اگر سرمایه داشته باشم، می‌توانم کارآفرینی کنم، چون خدا را شکر همتم بلند است و می‌توانم هم خودم کار کنم و هم برای دانشجویان افغانستانی شرایط کار را مهیا کنم. امیدوارم سیاست‌گذاری‌های خوبی صورت بگیرد و مشکلات کسب‌وکار برای جوانان ایرانی حداقل حل بشود، برای افغانستانی‌ها در ایران که امیدی ندارم.

*‌در‌باره فعالیت‌های دانشجویی‌تان برای ما صحبت کنید.
از همان سال اولی که وارد دانشگاه شدم، آقای دکتر ابراهیم عباسی یکی از استادانمان، پیشنهاد ایجاد نشریه‌ای در مورد شهر یا محل تولدمان و... را در کلاس به همه دادند و من هم علاقه‌مند شدم. در سال ۹۵-۹۶ درخواست ایجاد نشریه را ثبت کردیم و چند ماه طول کشید تا فرایند مجوزدهی از طرف وزارت علوم طی شود.

پس از آن با هم‌فکری دوستان دانشجوی‌مان، اسم نشریه را الکین گذاشتیم. نشریه الکین نشریه مستقل دانشجویان افغانستانی دانشگاه شیراز است. در‌واقع اولین نشریه دانشجویان غیرایرانی در دانشگاه شیراز محسوب می‌شود. ما پس از راه‌اندازی نشریه، درخواست ایجاد یک کانون برای دانشجویان افغانستانی دادیم که موافقت نکردند و گفتند برای ایجاد کانون دانشجویان غیرایرانی، باید با بقیه دانشجویان غیرایرانی که در دانشگاه هستند مثلا دانشجویان پاکستانی، عراقی و... سهیم بشوید که این کار را هم انجام دادیم، اما پس از هفت، هشت ماه انتظار باز‌هم نتیجه بررسی‌شان منفی بود و با ایجاد کانون برای دانشجویان غیرایرانی موافقت نکردند.

البته قبلا هم زمانی که به‌خاطر جشنواره تیتر ۱۱، تهران بودیم و دانشجویان افغانستانی از مسئولان وزارت علوم در‌این‌باره سؤال‌هایی داشتند که پاسخ آنان منفی بود و امید زیادی برای ایجاد کانون نداشتیم. معاونت فرهنگی دانشگاه شیراز حتی با مسئولیت خودشان مجوز برگزاری جلسه‌ای با کارشناسان اداره امور اتباع شیراز و یک اکران فیلم را هم دادند و ما توانستیم این‌گونه درخواست‌هایمان را نیز در دانشگاه شیراز برگزار کنیم، اما در‌نهایت از کانون خبری نشد. به نظرم بیشتر گره این کار در جای دیگری بود نه خود معاونت فرهنگی دانشگاه و طی صحبت‌هایی که با افراد مختلف در فرایند گرفتن مجوز داشتم، متوجه این مسئله شدم. در‌هر‌حال ارگان‌های مختلفی باید موافقت می‌کردند.

*‌درباره جوایزی که برای نشریه کسب کردید، توضیح بدهید.
جوایز متعددی برای نشریه الکین دریافت کردیم.
‌به‌عنوان دانشجوی افغانستانی در دانشگاه، ارتباط استادان و دانشجو‌های غیرافغانستانی با شما چطور بود؟
برخورد استادان که خیلی خوب بود. آقای دکتر ابراهیم عباسی که در دانشگاه تهران درس خوانده و در هرات هم تدریس کرده بودند و استاد فوق‌العاده‌ای هستند به ما می‌گفتند شما عموزاده‌های ما هستید. خیلی به ما اهمیت می‌دادند. رفتار بقیه استادان هم همین‌طور بود. ارتباط دانشجویان هم با ما خیلی خوب بود، هم در بخش علوم سیاسی هم در بخش حقوق. من با حقوقی‌ها در چند درس هم‌کلاسی بودم و رفتار مناسبی داشتند. دوستان دانشگاهی خوبی دارم که همیشه من را تشویق می‌کردند و به من روحیه می‌دادند. دوستانم در مقاطع بالاتر از من که ارشد و دکتری در دانشکده بودند، در تصحیح پژوهش‌ها و مقالات و تکالیفم به من کمک می‌کردند.

&*اگر کسی بخواهد از افغانستان به ایران بیاید به او چه پیشنهاد و توصیه‌ای می‌کنید؟
اول اینکه توصیه می‌کنم حتما به ایران بیاید و در دانشگاه‌های دولتی درس بخواند و تا جایی که بتوانم راهنمایی‌اش می‌کنم. کلا شماره عمومی من، در دسترس همه هست که بتوانم اگر در رابطه با شرایط تحصیل و موضوعات دانشجویی برای شخصی سؤالی باشد، توضیح بدهم و کمک کنم. الان در حال فارغ‌التحصیلی‌ام و حدودا یک سالی می‌شود که در حوزه مهاجران در شیراز فعالیت می‌کنم. یک پیج اطلاع‌رسانی به اسم مردمی مهاجرین فارس ایجاد کردیم و در آنجا اخبار مربوط به مهاجرین و بورسیه‌های تحصیلی و مصاحبه و ... را اطلاع‌رسانی می‌کنیم.

*خانم هزاره‌ای آیا با خودتان فکر کرده‌اید که کاش برنامه‌ای برای دانشجویان بین‌المللی وجود داشت که به ایرانی‌ها نحوه ارتباط‌گیری با غیرایرانی‌ها را آموزش می‌داد یا فرهنگ دانشجویان غیرایرانی را به آن‌ها معرفی می‌کرد؟
بله. برای همین ما درخواست ایجاد کانون دادیم. من در دانشگاه‌های کشور‌های دیگر دیده‌ام که بهترین دانشجو‌های خارجی معرفی می‌شوند و این ضعف را در دانشگاه احساس کردم و درخواست یک کانون یا انجمن برای غیر‌ایرانی‌ها را دادیم.

‌*در‌واقع هدف از ایجاد کانون دقیقا چه بوده است؟ می‌خواستید به دانشجو‌های افغانستانی مطالب و خدماتی ارائه بدهید یا برای دانشجو‌های ایرانی آگاهی‌بخشی کنید؟
من نگاهم، نگاهی سلسله‌ای و دوره‌ای بود. مثلا اول یک کانون ایجاد کنیم و برنامه‌هایی درباره افغانستان یا وبینار‌هایی درباره مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی افغانستان برگزار کنیم.

بعد از آن جشنواره‌ها و کار‌های مختلفی از این دست را انجام دهیم و بعد ارتباط‌گیری با استادان و دانشجویان بین‌المللی و شبکه‌سازی با آن‌ها موضوعی بود که می‌خواستیم پله‌پله جلو برویم و این کانون فقط محدود به دانشجویان بین‌المللی دانشگاه شیراز نباشد؛ مثلا ما در این پیجی که داریم، درباره بورسیه‌های تحصیلی مختلف، از تجربیات دانشجویانی که بورسیه شدند، تولید محتوا می‌کنیم یا کسب‌وکار‌های مهاجران به‌ویژه مهاجران شیراز را معرفی می‌کنیم یا با مهاجران موفق مصاحبه می‌کنیم یا به مناسبت‌های مختلف تولید محتوا‌های مناسبتی داریم که بیشتر در محور خانواده و ازدواج آسان است و به نظر من یکی از بحران‌های اصلی و اساسی در بین مهاجران افغانستانی است. اگر اجازه تشکیل کانون به ما می‌دادند، دست ما برای فعالیت بازتر بود، اما متأسفانه موافقت نکردند.

برچسب
دیدگاه کاربران