مرگ تلخ پسر ۳ ساله در لوله چاه
در حالیکه پدر ۴۹ ساله افغان تصور میکرد ظهر دو روز پیش، افرادی ناشناس، پسر سه سالهاش را با خودرو از زمین کشاورزی در منطقه عربآباد ساوجبلاغ ربوده باشند، سرانجام پس از چند ساعت جستوجو، جسد او را داخل لوله قطور آبیاری چاه در همان روستا پیدا کرد.
جامعه ۲۴ - نظرمحمد نظری، پدر حمیدا...، کودک سه سالهای است که جانش را در اثر وارد شدن به لوله قطور چاه آبیاری زمین کشاورزی در منطقه عربآباد از دست داد. ظهر روز دوشنبه ۲۴ خردادماه، در حالیکه همه و حتی پدر وی تصور میکردند او مشغول بازی کردن در گوشهای از زمین کشاورزی باشد، اما حادثهای عجیب در کمین او بود.
پدر حمیدا... درباره این حادثه به خبرنگار جامجم میگوید: «او، چون کوچک بود، زیاد در خانه نمیتوانست بماند و برای همین گاهی اوقات به زمین کشاورزی که متعلق به فرد دیگری است و من روی آن کار میکنم، میآمد و مشغول بازیکردن میشد. روز حادثه، ساعت ۱۲ یا ۱۲ و ۳۰ دقیقه ظهر بود که دیدم از حمیدا... خبری نیست.
چند بار صدایش زدم، اما هیچ جوابی از او نیامد. از بقیه کارگرانی که در زمین کشاورزی کار میکردند، سراغ پسرم را گرفتم که هرکسی چیزی میگفت. یکی میگفت آن طرف او را دیدم و دیگری هم میگفت طرف دیگر زمین مشغول بازی است.
بیشتر بخوانید: مرگ تلخ پسر ۶ ساله در بوستان رازی
وی افزود: از صحبتهای متناقض آنها حسابی گیج شده بودم و نمیدانستم کجا دنبال او بگردم. بدجور دلشوره گرفته بودم. اولین چیزی که به فکرم رسید این بود که شاید افرادی ناشناس پسرم را با خودرو از زمین کشاورزی دزدیده باشند و ما متوجه آن نشده بودیم. این فکر هم به ذهنم رسید که شاید جایی خوابش برده باشد. همراه با پسر ۱۳ سالهام عظیما... شروع به جستوجو کردیم، اما هرچه گشتیم، نتوانستیم پسر کوچکم را پیدا کنیم.»
ای کاش توری داشت
پدر اینبار سراغ لوله قطور چاه آب زمین کشاورزی رفت تا داخل آن را بگردد. او احتمال میداد پسرش با توجه به جثه کوچکی که دارد، برای بازی به درون آن رفته باشد.خم شد و داخلش را نگاه کرد، اما چیزی ندید: «داخل لوله چاه آب کشاورزی آنقدر بزرگ است که یک کودک میتواند بهراحتی وارد آن شود. چند بار داخل لوله چاه آب را نگاه کردم، ولی پسرم را ندیدم. چند ساعت دنبال او گشتیم، اما خبری نبود. همانطور که مشغول جستوجوی پسرم بودم و اطراف را میگشتم، پسر بزرگم عظیما. صدایم کرد و گفت حمیدا. داخل لوله چاه است. باورم نشد. من دهها بار داخل آن را گشته، اما پسرم را ندیده بودم. وقتی به لوله چاه رسیدم، عظیما... گفت دست حمید روی آب مشخص است و آن را میبینم.
در داغدیده ادامه داد: خوب که نگاه کردم، دیدم همینطور است. پای پسرم داخل لوله و میان بلوکهای سیمانی که داخل آن قرار داده شده است، گیر افتاده و برای همین نتوانسته بود خارج شود.»
حمیدا... را از لوله خارج کردند، اما پسرک فوت شده بود و دیگر جانی در بدن نداشت: «پسرکم حدود چهار ساعت داخل آن لوله بود و اگر زودتر متوجه شده بودم، جانش را نجات میدادم. همان ساعت ۱۲ و حوالی زمان وقوع حادثه، چند بار درون لوله چاه را نگاه کردم، اما متاسفانه نمیدانم چرا متوجه وجود پسرم در لوله نشدم.»
وی میگوید حال مادر حمیدا. بهخاطر از دست دادن پسرش خوب نیست. نمیتواند مرگ پسرش را باور کند.
به گفته او، باغدارها و کسانی که زمین کشاورزی دارند، حتما باید لولههای چاه بزرگ آب را با توری بپوشانند تا هیچ کودکی نتواند وارد آن شود: «حادثه خبر نمیکند. ممکن است دوباره این حادثه تکرار شود و کودکی به هوای بازی کودکانه وارد آن شده و جانش را از دستدهد؛ بنابراین کسانی که از لولههای بزرگ برای انتقال آب چاه به زمین کشاورزی استفاده میکنند، باید اقدامات ایمنی را هم انجام دهند تا هیچ پدر و مادری داغدار نشود. ممکن است حمیدا... من آخرین قربانی این بیاحتیاطیها نباشد.»