حوادث برگزیده
کد خبر: ۲۵۴۲۶
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ ۲۵ دی ۱۴۰۰
در جامعه ۲۴ بخوانید؛

زن همسرکش از روز‌های سیاه زندگی‌اش می‌گوید/ بهروز را با شال خفه کردم

زن همسرکش از روز‌های سیاه ۲۰ سال زندگی مشترکش با همسرش و قتل او می‌گوید. این زن می‌گوید اگرچه نگران دو دخترش است اما «از قتل مردی که بیست سال زندگی من و بچه‌هایم را خراب کرد پشیمان نیستم.»

اعترافات زن همسرکش

جامعه ۲۴ - چندی پیش مرگ یک مرد به پلیس آگاهی اعلام می‌شود، با حضور کاراگاهان پلیس آگاهی مشخص می‌شود مرگ این فرد مشکوک است. به همین دلیل تحقیقات اولیه ادامه یافت تا اینکه معلوم شد مرد میانسال شب قبل با خانواده‌اش درگیر شده است.

با بازجویی از زن این مرد، او بالاخره به قتل اعتراف کرد و گفت: «همسرم، من و دخترم را اذیت می‌کرد به همین دلیل نقشه کشیدیم و با پیچیدن شال دور گردنش او را خفه کنیم».

در ادامه گفتگوی جامعه ۲۴ با متهم اصلی و دخترش را می‌خوانید.

*خودت را معرفی کن

-مینا ۴۱ ساله هستم.

*چند فرزند داری؟

-دو دختر ۱۸ ساله و ۹ ساله دارم.

*همسرت چه شغلی داشت؟

-همسرم ۵۶ ساله بود و بازنشسته یک اداره دولتی بود.

*رابطه ات با همسرت چگونه بود؟

-خیلی بداخلاق بود، همیشه من را می‌زد و دست بزن داشت. هرچی از او می‌خواستیم به زور می‌داد و خسیس بود. چند بار خواستم جدا شوم، اما قبول نکرد و ۲۰ سال اینجا من را کتک می‌زد.

*در چه حد درگیر می‌شدید؟

-همیشه کبود بودم. جوری من را می‌زد که همیشه کبود هستم. به ما می‌گفت مفتخور هستیم.

*چند سالگی ازدواج کردی؟

-۱۹ یا ۲۰ ساله بودم. وقتی آمد خواستگاری فکر نمی‌کردم من را بگیرد و فکر می‌کردم برای خواهرم آمده است. شوهرم ۱۷ سال از من بزرگتر بود.

*شوهرت قبلا ازدواج کرده بود؟

-قبل از من یک زن دیگر داشت که بعد از ۱۵ سال زندگی مشترک از او جدا شد و با من ازدواج کرد.

*در مورد شب حادثه بگو؟

-از ساعت ۵ عصر داشت به دختر کوچکمان درس می‌داد. بعد از مدتی من به نحوه درس دادن و عصبانیتش اعتراض کردم که دعوایمان شد. چند بار زد و بعد به آشپزخانه رفت. فکر کردم می‌خواهد آب بخورد، ولی چاقو برداشته بود که من را بزند که دختر بزرگم متوجه موضوع شد.

*بعد چه شد؟

-دخترم چاقو را از او گرفت. دعوا تا ساعت ۱۲ شب طول کشید. من بعد از ۲۰ سال زجر کشیدن، آنی تصمیم گرفتم و نقشه ام را اجرا کردم. من از مرد‌ها متنفر بودم.


بیشتر بخوانید: قتل با اسلحه شکاری


*چرا؟

-شوهرم کاری با من کرد که می‌گفتم همه مرد‌ها مثل هم هستند و به همین خاطر من از مرد‌ها متنفر شدم.

*نقشه را چگونه اجرا کردی؟

-یک لحظه که خواست بخوابد، شال گردن را دور گردنش انداختم و اینقدر کشیدم تا جانش را از دست داد. چندین ساعت جسد را نگه داشتم و بعد به پلیس خبر دادم.

*وقتی همسرت را کشتی چه شد؟

-روی صورتش را باز می‌کردم و با او حرف می‌زدم که چرا این کار‌ها را با ما کردی. من از مرگ می‌ترسم.

*احساست بعد از قتل چه بود ؟

-شوهرم مرا همیشه در جمع کوچک می‌کرد، جوری با من رفتار می‌کرد که وقتی مُرد، خوشحال بودم. احساس پشیمانی ندارم و برای بچه هایم این کار را کردم. شاید برخی مواقع در تنهایی بگویم چرا این کار را کردی و گرفتار شدی، اما من ۲۰ سال است که گرفتار بودم.

*رفتار پدر با بچه‌ها چه بود؟

-دخترم کلاس پنجم ابتدایی بود که او با چاقو دنبالش کرد که دخترم خودش را خیس کرد. او هر دو دخترم را می‌زد. من از ترس همسرم هشت سال خواب شبانه نداشتم.

-چرا؟

-ما را زندانی می‌کرد و دوست داشت ما التماسش کنیم تا آزادمان کند.

*درخواست بخشش نداری؟

-من نگران دو دخترم هستم، نمی دانم الان چه آینده‌ای در انتظارشان است، اما از قتل مردی که بیست سال زندگی من و بچه‌هایم را خراب کرد پشیمان نیستم. 

دیدگاه کاربران
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
بردیا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۵
0
0
مردان امروزی نامرد شده‌اند
مرد خوب بودن تو این دور و زمونه بسیار بسیار سخته
خالد
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۰۶:۵۴
0
0
دست این زن درد نکنه حقیقت من همچین مردهایی را می‌شناسم ودیدم که چه کارهایی با خانوادشون میکنن.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۰
0
1
زنه حق داشت
آخرین اخبار
پربحث ترین
پربازدید ترین