ماجرای زن و شوهری که میخواستند سران پهلوی را ترور کنند
هر دو از خانوادههای صاحب منصب و پرنفوذ بودند، اما راهشان را از خانواده جدا کرده و میخواستند جور دیگری زندگی کنند. زندگی آنها پر از فراز و نشیب بسیاری بود.
جامعه ۲۴- شاید یکی از جناییترین و سیاسیترین پروندههای دوره پهلوی دوم، پرونده بهمن حجت کاشانی و کاترین عدل است. این دو از خانوادههای سرشناس زمان پهلوی بودند. کاترین دختر پروفسور یحیی عدل، جراح مشهور نزدیک به دربار و بهمن، برادرزاده تیمسار حجت کاشانی رئیس تربیت بدنی بود.
این دو، اما در جریان یک دیدار در زندان با هم آشنا شدند و بعد از آزادی بهمن با یکدیگر ازدواج کردند. کاترین در دوره نوجوانی از کوه آتشگاه اصفهان به پایین پرت و برای همیشه قطع نخاع میشود. زندگی انها در حالی آغاز شد که یکسال بعد کاترین فرزند دختری را به دنیا آورد تا با دو فرزند بهمن از ازدواج قبلی آنها دارای سه فرزند باشند.
بهمن که به شدت به سمت مذهب کشیده شده بود و حتی چند سال قبل، حضور در تیم فنی بالگرد شاه را رد کرده بود، به زمینهای ارثیه در خرم دره زنجان رفتند و روستایی به نام "الله ده" را ساختند. ۴۰ خانوار در روستا ساکن شدند که بهمن به آنها رسیدگی میکرد و اجناس را ارزان به آنها و روستاهای اطراف واگذار میکرد. کمکم سختگیریهای او زیاد شد و کشیدن سیگار را ممنوع و حضور در مسجد در زمان نماز را برای همه اجباری کرد. سختگیریهای بهمن باعث شد اهالی از آن روستا کوچ کنند و به جز خودش و کاترین فقط ۴ کارگر کنار او بمانند.
بهمن که از این واقعه ناراحت بود به غاری در اطراف روستا رفت و روزهای سرد سال را با کاترین و سه فرزندش با نان و کشمش سر میکرد. روزی بهمن از غار خارج و اعلام جهاد کرد. او از کارگرانش خواست در این جهاد به او بپیوندند، اما آنها مخالفت کردند و بهمن دو نفر آنها را کشت.
غار محل اختفای کاترین عدل و بهمن حجت کاشانی
بیشتر بخوانید: نقشه سیاه و پلید فرزین برای فرناز
ارتشی سابق که در آمریکا دوره دیده بود و با کمک علی پهلوی به اسلحه رسیده بود، به تهران آمد تا بتواند نقشه خودش را عملی کند. او که دو قتل مرتکب شده بود، به خانه دوستش در محله آریاشهر میرود و از عزم خودش برای ترور اسدالله علم، امیرعباس هویدا، پدر همسرش پروفسور عدل و افراد نزدیک به شاه خبر میدهد.
هنوز ۲۴ ساعت از حضور بهمن در خانه دوستش تاجدار نگذشته بود که او موضوع را به ساواک خبر میدهد و آنها را از قصد اقدام مسلحانه بهمن برای ترور سران مملکت با خبر میکند. ماموران ساواک خانه خیابان یازدهم صادقیه را محاصره میکنند و درگیری مسلحانه آغاز و ساعتی بعد بهمن حجت کاشانی کشته میشود.
در زمانی که ماموران ساواک با او درگیر بودند، ماموران شهربانی متوجه قتلهای بهمن در روستا شدند و برای دستگیری او به کوه رفتند. در ورودی غار، کاترین یکی از سرهنگهای شهربانی را به قتل میرساند و حدود ۲۴ ساعت با ماموران درگیر میشود.
آخرین روزهای زندگی بهمن حجت کاشانی
ماموران شهربانی که میبینند او قصدی برای تسلیم شدن ندارد، نارنجکی را داخل غار میاندازند که باعث کشته شدن کاترین میشود. در اثر این انفجار صورت یکی از دختران کاترین آسیب میبیند و دو کودک دیگر نیز سالم میمانند و تا بدین ترتیب یکی از پرونده های مهم آن سالها در بهار سال ۵۴ به پایان برسد.