منتجبنیا: برگزارنشدن نماز جمعه بیشتر به نفع اسلام است
دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی در رابطه با اظهارات هفتگی برخی از ائمه جماعت میگوید: امام جمعهای که سواد لازم و میان مردم محبوبیت لازم را ندارند نباید تریبونی به او داده شود. این رویه امامان جمعه که پشت تریبون حرفهای بی اساس و واهی به اسم دین میزنند، بسیار خطرناک است و اعتقادات مردم را سست میکند. باید این امامان جمعه را عزل کنند. اگر این امامان جمعه عزل نشوند زیان این امر متوجه نظام خواهد شد. به اعتقاد بنده نماز جمعه اگر برگزار نشود بسیار بیشتر به نفع اسلام است.
جامعه ۲۴- «اگر نماز جمعه برگزار نشود بسیار بیشتر به نفع اسلام است» این اظهارات رسول منتجب نیا، دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی در واکنش به اظهارات عجیب امامان جمعه سراسرکشور است. اظهاراتی که جمعه هرهفته ابعاد تازه تری به خودش میگیرد و به نوعی خوراک شبکههای اجتماعی میشود.
حجت الاسلام رسول منتجبنیا، دبیرکل حزب جمهوریت ایران اسلامی در واکنش به همین مطلب یعنی مواضع و اظهارات عجیب ائمه جماعت سراسر کشور گفتوگویی کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
اگر دین در اختیار حاکمان قدرت قرار گیرد، دین تبدیل به دین حکومتی میشود نه حکومت دینی! / نباید تمامی ابعاد معنوی را در اختیار حاکمان و اربابان قدرت قرار دهیم
*آقای منتجبنیا! برخی از ائمه جمعه اظهاراتی را مبنی بر جدایی دین از سیاست برابر با تکذیب امام علی است را مطرح میکنند! به اعتقاد شما چرا باید این بحث جدایی دین از سیاست تا این اندازه مورد نکوهش آقایان قرار گیرد که حتی عملی کردن آن را برابر با تکذیب اولین امام شیعیان قلمداد کنند؟
ما ابتدا باید بدانیم که منظور از دین چیست! اگر منظور از دین مجموعه عبادات باشد، میشود گفت که این موضوع از سیاست جداست و یک ارتباط شخصی انسان و خداوند متعال است، اما اگر دین را یک مجموعه برای هدایت انسانها تلقی کنیم آنوقت در دل آن لزوما مسائل سیاسی و اجتماعی هم وجود دارد؛ بنابراین اگر ما دین اینگونه تلقی کنیم که در همه زمینهها انسان را هدایت و راهنمایی کند آنوقت ضرورت سیاست و مسائل سیاسی را درک میکنیم. البته باید سیاست را معنا کنیم، منظور از سیاست فریبکاری نیست. سیاست یک دانش و آگاهی است که هر انسانی باید آن را داشته باشد. باید انسان در دنیایی که درش زندگی میکند آگاهی داشته باشد. بخش زیادی از دین مسائل سیاسی است. امام خمینی در کتاب کشف الاسرار میگویند که بخش زیادی از مسائل دینی در ارتباط با مسائل سیاسی و اجتماعی است و بخش بسیار اندکی از آن در ارتباط با مسائل عبادی و رابطه شخصی انسانها با خداوند متعال است. اگر ما بیاییم دین را به گونهای معنا کنیم که سر از دین حکومتی درآورد و بگوییم دین آن چیزی است که حاکمان آن را تعیین خواهند است، آنوقت است ما هم به دین و هم به جامعه و حکومت ظلم کردهایم. دین آمده است که همه حاکمان و مردم را راهنمایی کند. دین یکسری دستوراتی دارد که از شخص اول مملکت یعنی رهبری تا مردم عادی باید بدان عمل کنند، اما این بدین معنا نیست که دین در اختیار قدرتمندان و حاکمان باشد که در چنین صورتی دین تبدیل به دین حکومتی میشود نه حکومت دینی! ما باید دنبال این باشیم حکومتمان دینی باشد نه دینمان حکومتی باشد! نباید تمامی ابعاد معنوی را در اختیار حاکمان و اربابان قدرت قرار دهیم.
در مسائل سیاسی متخصصان و کارشناسان دینی صاحب نظر و تشخیص هستند نه اربابان قدرت! / برخی تصور دارند که مجتهدان باید مطیع و در خدمت اربابان قدرت قرار گیرند!
*اما به نظر میرسد آن چیزی که ما این روزها در کشور شاهدش هستیم دقیقا عکس گفتههای شماست!
بله؛ متاسفانه برخی چنین تلقیای از حکومت جمهوری اسلامی دارند. برخی تصور میکنند اسلامی بودن حکومت بدان معنا است که هر چیزی که اربابان قدرت بپسندند، همان باید ملاک دینی قرار گیرد! یعنی همان ضربالمثل معروف که هر چه سلطان بپسندد، هنر است! در حالیکه چنین چیزی درست نیست. جمهوریت نظام به معنای مردمسالاری واقعی است! مسئولان نوکر مردم هستند نه ارباب مردم! اسلامی بودن نظام هم بدین معناست که قوانین و مقررات براساس موازین دین اسلام باشد. البته نکته قابل ملاحظه این است که تصور نشود وقتی میگوییم حکومت دینی یعنی همه جزئیات سیاستها در قرآن و فقه وجود داشته باشد! اسلام یکسری سیاستهایی را مطرح کرده که منطبق با زمانهای مختلف است! در واقع مجتهدان باید این موارد را به اربابان قدرت گوشزد کنند. در مسائل دینی و سیاسی متخصصان و کارشناسان دینی صاحب نظر و تشخیص هستند نه اربابان قدرت! باید اربابان قدرت خودشان را با فتواها و نظرات مجتهدان دینی وفق دهند. متاسفانه گاهی عکس این رویه تصور میشود یعنی فکر میکنند که مجتهدان هم باید در اختیار اربابان قدرت باشند و از دستورات آنها پیروی کرده و به نوعی مجتهدان دینی مطیع اربابان قدرت باشند! جایگاه مجتهدان جایگاه اسلامشناسان است.
تبعات تبدیل به دین حکومتی این است که دین و اعتقادات مذهبی مورد نفرت مردم قرار میگیرد! / حاکمان دین را سپر بلای خودشان قرار دادهاند! / اگر دین از سیاست جدا شود، حملات مردم متوجه حاکمان میشود
*آقای منتجبنیا! تبعات تبدیل حکومت دینی به دین حکومت برای نظام جمهوری اسلامی چه میتواند باشد؟
تبعات این تغییر بسیار روشن است. کسانیکه چنین عقیده و رفتاری دارند ابتدا دین را از خاصیت میاندازند. دینی که باید نجاتبخش جامعه باشد، مورد نفرت جامعه قرار میگیرد. معمولا صاحبان قدرت مورد اعتراض و انتقاد مردم قرار میگیرند! اگر صاحبان قدرت پسوند دین را در کنار اسم خودشان بگذارند، تمام حملات متوجه دین و اعتقادات مذهبی خواهد شد و در نهایت دین نه تنها جاذبه داشته باشد بلکه خاصیت دافعه به خودش خواهد گرفت. تبعات چنین رفتارهایی این است که اعتقادات مردم به طور کامل نسبت به دین از بین خواهد رفت؛ لذا از قدیم الایام برخی مصلحان دینی در تاریخ نگران تشکیل حکومت دینی بودند به همین خاطر دغدغه این افراد این بود که اگر حکومت دینی تشکیل شود، حاکمان دین را سپر بلای خودشان قرار داده و آنوقت آماج حملات و اعتراضات مردم قرار خواهد گرفت. اگر حکومت جدا از دین باشد، حملات متوجه حاکمان میشود. امام هرگز چنین چیزی را قبول نداشت که دین را سپر بلای خود قرار بدهیم اتفاقی که متاسفانه الان افتاده است! چرا ما باید پشت موازین دینی خودمان را قایم کنیم که حملات متوجه دین شود نه ما حاکمان؟ ما اگر مردانگی داشته باشیم باید خودمان را قربانی دین کنیم نه دین را قربانی حکومتمان! نباید بهخاطر چهار روز حکومتداری اعتقادات جوانان را از بین ببریم!
در گذشته مردم روحانیون را جانشین امام زمان و پیامبر میدانستند که این اشتباه بود! / بهدلیل کجفهمی برخی از روحانیون و اربابان قدرت، روحانیت مورد حمله مردم قرار گرفته است / حقوق طلاب قم از حقوق یک کارگر کمتر است! / بزرگترین آفت برای حوزههای علمیه و روحانیون، وابستگی به حکومت است / برخی از روحانیونی که در داخل نظام دارای پست و مقام هستند، زاهدانه زندگی میکنند
*همانطور که میدانید جایگاه روحانیون میان مردم قدری متزلزل شده و دیگر مردم آن نگاه و اعتقادی که نسبت به قشر روحانی داشتند را ندارند. بیشتر برخوردهایی که مردم با روحانیون دارند، واکنشهای منفیای است که همین امر باعث شده برخی از روحانیون طی اظهاراتی اعلام کنند که در خیابان مورد بی احترامی و نکوهش مردم قرار میگیریم! نظر شما در این باره چیست؟ به نظر شما دلیل عصبانیت مردم از روحانیون چیست و در نهاتی تبعات این تغییر رفتار مردم با روحانیون چه میتواند باشد؟
ما در بسیاری از زمینههای دچار افراط و تفریط شدهایم. جامعه ما در قرنهای گذشته در برخورد با روحانیون دچار افراط شده بودند یعنی یک روحانی را که میدیدند میگفتند که او جانشین امام زمان و پیامبر است و تصورات افراطی نسبت به روحانیون داشتند. در حال حاضر به دلیل کجاندیشی اشتباهات برخی از مسئولان، روحانیون و اربابان قدرت، روحانیت مورد نکوهش بی اعتباری مردم قرار گرفته است. مردم دستشان که به مسئولان نمیرسد و فکر میکنند که همه امور کشور زیر نظر روحانیون است، در حالیکه چنین تصوری اصلا درست نیست. درست است که در کشور ما بخشی از مسئولیتها بر عهده روحانیون است و رهبری نظام روحانی است، اما اینطور نیست که در تمامی سمتها همه روحانیون حضور داشته باشند. یک اقلیتی از روحانیون آن هم تحت شرایطی در قدرت حضور دارند مابقی روحانیون در جایگاه خودشان حضور دارند. طلاب و مدرسان قم مشغول درس و بحث هستند؛ ائمه جماعات در مساجد مشغول انجام وظیفهاند که پستهای حکومتی ندارند. الان که ۴۳ سال از انقلاب میگذرد همه قشرها اعم از کارگران، فرهنگیان، نظامیان و .. سازمان و بیمه و تشکیلات دارند، اما روحانیون تا چند سال گذشته از هیچکدام از این حقوق برخوردار نبود! یک روحانی اگر چهل سال انجام وظیفه میکرد و ناتوان میشد، هیچ منبع درآمدی نداشت و هیچ تشکیلاتی نبود که از او حمایت کند! در حال حاضر یکسری سازمانهایی شکل گرفتهاند که تنها درصد کمی از روحانیون تحت پوشش قرار میگیرند! اکثریت روحانیون به لحاظ مادی دچار محرومیتهای گسترده هستند، اما متاسفانه مردم تصور میکنند یک کسی که عمامه به سر دارد، همه مسائل زندگیاش تامین است در حالیکه چنین نیست. شما اگر تمامی شهریههای مراجع علمی قم را جمعآوری کنید قطعا از یک حقوق کارگر کمتر است! بالاترین حقوق یک طلبه فاضل قم ازکمترین حقوق یک کارگر، پایینتر است. علت این مسئله این است که یک اقلیتی از روحانیون که در داخل نظام دارای پست و مقام هستند، نتوانستند خودشان را با مردم همراه کنند و با امتیازاتی که به خودشان اختصاص دادند از هویت خودشان خارج شدند. اگر منصف باشیم متوجه خواهیم شد برخی از روحانیونی که در داخل نظام دارای پست و مقام هستند، زاهدانه زندگی میکنند، اما اکثریت روحانیت از حداقلهای زندگی هم برخوردار نیستند. بنده اصلا موافق نیستم که روحانیت وابسته به حکومت باشد. بزرگترین آفت برای حوزههای علمیه و روحانیون، وابستگی به حکومت است. بزرگترین افتخار روحانیت شیعه استقلال از حکومتها و قدرتها بوده. هر وقت که روحانیون وابسته به حکومت شدند، خودشان را ذلیل و اعتقادات مردم را خدشهدار کردند.
یک اقلیتی از روحانیون جزو حکومت هستند بقیه روحانیون حکومتی نیستند! / عدهای از روحانیون حکومتی برای رسیدن به امیال دنیوی تملق و چاپلوسی را اصل خود قرار دادهاند!
بیشتر بخوانید: علم الهدی: مردم در برابر مشکلات معیشتی مقاوماند
*منظور شما از روحانیونی که دچار مشکلات شدید مالی هستند، روحانیون غیرحکومتیست؟
بله؛ عرض کردم یک اقلیتی از روحانیون جزو حکومت بوده مابقی روحانیون من جمله امامان جمعه در کنار مردم هستند. بسیاری از روحانیون، چون بله قربانگو حکومت نبودند، مورد لطف و بیرحمی حکومت قرار گرفتهاند. عدهای از روحانیون حکومتی به زندگی دنیوی چسبیدهاند و برای رسیدن به امیال دنیوی تملق و چاپلوسی را رویه خود قرار دادهاند.
با این شرایط نماز جمعه اگر برگزار نشود بسیار بیشتر به نفع اسلام است / بنده از سال ۵۵ با شمشیر و اسلحه نماز جمعه را برگزار میکردم! / امامان جمعه با اظهاراتشان مردم را از اعتقادات دینی دور میکنند / نباید تریبونی در اختیار امامان جمعهای که محبوبیت مردمی ندارند، داده شود!
*شما در بخشی از صحبتهایتان امامان جمعه را «مردمی» عنوان کردید در حالیکه همین امامان جمعه هر هفته در نطقهایی اظهاراتی را مطرح میکنند که مخالف خواست و نظر مردم است و به گونهای که هر هفته مردم را ناراضی و عصبانیتر میکنند! تمام صحبت امامان جمعه در رابطه با حجاب و مسائل مربوط به زنان شده!
در میان روحانیون یک مجموعه حضور دارند که امامت جمعه را برعهده دارند؛ این افراد در میان روحانیون نه حکومتی تلقی میشوند و نه مثل طلبههای معمولی هستند! از آن جهت که تریبونی در دست امامان جمعه است، این تریبون در شرایط خاص مذهبی از آن استفاده میشود. بنده از معدود کسانی هستم قبل از انقلاب هم امام جمعه بودم، بنده سال ۵۵ نماز جمعه را با شمشیر برهنه آغاز کردم و بعد از پیروزی انقلاب هم تا سال ۶۰ با شمشیر و اسلحه امامت جمعه را انجام دادم و کاملا آگاهی دارم که این تریبونی که در اختیار امامان جمعه است چطوری میتواند باعث جاذبه و دافعه باشد! باید شورایی که این امامان جمعه را انتخاب میکنند، باید بهروز و جامعهشنا باشند و تحت تاثیر جناحبندیهای سیاسی قرار نگیرند. متاسفانه در بسیاری از موارد این معیارها مورد توجه قرار نمیگیرد و آن شورایی که امامان جمعه را انتخاب میکند همفکر و هم جناحبندی را مدنظر قرار میدهند نه شایستگی را! به همین دلیل است که امامان جمعه به جای جذب جوانان هر جمعهای که نماز میخواند، بسیاری از جوانان را از دین و اسلام فراری میدهند. ما امامان جمعهای را داشتیم که هر جمعه جمع زیادی از جوانان را به دین و جمهوری اسلامی علاقمند میکنند، اما حالا دقیقا خلاف این رویه در حال رخ دادن است. بنده معتقد هستم هم شورای سیاستگذاری ائمه جمعه و هم دفتر رهبری باید نظارت دقیقی بر انتخاب ائمه جمعه داشته باشند. امام جمعهای که سواد لازم و میان مردم محبوبیت لازم را ندارند نباید تریبونی به او داده شود. این رویه امامان جمعه که پشت تریبون حرفهای بی اساس و واهی به اسم دین میزنند، بسیار خطرناک است و اعتقادات مردم را سست میکند. باید این امامان جمعه را عزل کنند. اگر این امامان جمعه عزل نشوند زیان این امر متوجه نظام خواهد شد. به اعتقاد بنده نماز جمعه اگر برگزار نشود بسیار بیشتر به نفع اسلام است تا این چنین تشکیل شود!