صورت زخمی از زورگیری های خشن می گوید
زورگیر نوجوان معروف به صورت زخمی از جرایم خشن اش میگوید.
جامعه ۲۴- اواخر بهمن گذشته، کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی، زورگیران خشنی را دستگیر کردند که ریه نوجوان ۱۶ سالهای را با ضربه قمه شکافتند و او را روانه بیمارستان کردند.
اعضای این باند «سیاه پوش» سوار بر یک دستگاه پراید سفیدرنگ در تاریکی شب به راه میافتادند و از رهگذران و عابران پیاده در خیابانهای مشهد زورگیری میکردند. به دنبال افزایش سرقتهای خشن و با صدور دستوری از سوی رئیس پلیس آگاهی،تلاش برای برای دستگیری زورگیران آغاز شد تا این که گروه تخصصی کارآگاهان با ردزنیهای اطلاعاتی موفق شدند مخفیگاه سه عضو اصلی این باند را شناسایی و آنان را در چند عملیات ضربتی زمین گیر کنند.
اعضای باند زورگیران «سیاه پوش» که مورد بازجوییهای فنی قرار گرفته بودند، راز دهها زورگیری در مشهد را فاش و به زورگیری از نوجوان بستری در بیمارستان نیز اعتراف کردند که به طور معجزه آسا از مرگ نجات یافته بود.
پس از تکمیل تحقیقات و بررسی جرایم اعضای این باند مخوف، آنان با هماهنگی قاضی شعبه ۹۰۱ دادسرای انقلاب مشهد معرفی شدند تا این پرونده حساس مراحل دادرسی را طی کند.
در همین هنگام زورگیر سیاه پوش معروف به «صورت زخمی» به سوالات خبرنگاران پاسخ داد. آن چه میخوانید نتیجه گفت وگوی یک ساعته با این زورگیر بی رحم است که تیغه قمه را در ریه نوجوان ۱۶ ساله فرو برده و پیکر زخمی او را در تاریکی شب رها کرده بودند.
*نامت چیست؟
یونس.
*فرزند طلاق هستی؟
نه! دوستانم فرزند طلاق هستند. پدر من بر اثر تصادف فوت کرده است.
*مادرت ازدواج کرده است؟
نه! من با مادرم زندگی میکنم.
*مخارج زندگی را چگونه تامین میکنید؟
مادرم آرایشگر است. من هم در یک آرایشگاه مردانه به صورت درصدی کار میکنم.
*چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟
مادر و برادرم را دوست دارم. کس دیگری را هم در زندگی ندارم.
بیشتر بخوانید: دستگیری افغان هایی که به زنان ایرانی رحم نمی کردند
*عاشق نشده ای؟
نه! تا به حال عاشق نشدهام.
*اهل مشهدی؟
بله! در خیابان ایثارگران ساکن هستیم.
*معتادی؟
نه! مواد مصرف نمیکنم.
*اولین زورگیری را کجا انجام دادی؟
با آرش (عضو دیگر باند) در نیمههای شب از طرقبه به مشهد بازمیگشتیم که در بولوار وکیل آباد از یک جوان گوشی زورگیری کردیم. حتی لباس و کاپشن او را هم گرفتیم و از آن جا گریختیم.
*گوشی سرقتی را چه کار کردید؟
آن را فروختیم و لباس مشکی خریدیم تا در شب شناسایی نشویم.
*طرقبه برای چه کاری رفته بودید؟
برای تفریح و خوشگذرانی میرفتیم و مشروبات الکلی مصرف میکردیم.
*چرا طعمهها را چاقو میزدی؟
همه را چاقو نمیزدم، اگر مقاومت میکردند مجبور میشدم که چاقو بزنم!
*چاقو مال خودت بود؟
نه! آن را آرش تهیه کرد و به دستم داد.
*هنگامی که رهگذری را چاقو میزدی چه احساسی داشتی؟
عذاب وجدان میگرفتم، حتی وقتی آن نوجوان را در خیابان احمدآباد با چاقو زدم دوباره به محل زورگیری بازگشتم تا ببینم حال او چگونه است؟!
*چرا کمکش نکردی؟
دیدم کمی راه میرود، رهایش کردم.
*چه کسی را در خلافکاری هایت مقصر میدانی؟
دوستانم موجب شدند من به سوی خلاف کشیده شوم البته محیط زندگی هم بی تاثیر نبود چرا که در آن جا بسیاری از جوانان به دنبال خلاف بودند و من هم به سوی جرم رفتم.
*چرا همه اعضای بدنت را خالکوبی کردهای؟
این تصاویررا از حدود دو سال قبل و بعد از مرگ پدرم خالکوبی کردم، چون احساس غرور داشتم و فکر میکردم موجب ابهت و عظمت میشود.
*خودت خالکوبی میکنی؟
نه! با خالکوبها از طریق فضای مجازی آشنا شدم و نزد آنها رفتم.
*چرا به صورت زخمی معروف هستی؟
چون صورتم را با چاقو خودزنی کردم. آن زمان پدرم فوت کرده بود و من دچار افسردگی شدید بودم که با تیغه چاقو صورتم را شکافتم و روی دستانم را نیز زخمی کردم به همین دلیل به من «صورت زخمی» میگویند و گرنه دوستانم مرا همان یونس صدا میزنند.
*اخبار حوادث روزنامهها را هم میخوانی؟
نه! من فقط خبرهایی راکه درباره کبوتر باشد دوست دارم و آن را در گوشی تلفنم میخوانم!
*طعمه هایتان را چگونه انتخاب میکردید؟
سوار بر پراید در خیابانها راه میافتادیم و در هر خیابان خلوتی که نوجوان یا فرد ضعیفی را پیاده میدیدیم از او زورگیری میکردیم.
*آرزویی در زندگی داری؟
همیشه آرزو داشتم خودم مغازه آرایشگری داشته باشم و برای خودم کار کنم، چون تا به حال شاگرد بودم.
*از زندگی خودت راضی هستی؟
نه! پدرم را خیلی دوست داشتم. روز پدر دلم برایش تنگ میشود. حالا احساس تنهایی میکنم و افسوس میخورم!