
نجات ازمرگ با قسامه
مردی که متهم است دوست معتادش را در پاتوق معتادان به قتل رساندهاست، با انجام مراسم قسامه از طناب دار فاصله گرفت.
جامعه ۲۴- ۱۱فروردینماه امسال مأموران پلیس تهران جسد پسر جوانی را در شرق تهران کشف کردند. شواهد اولیه نشان داد مرد جوان بر اثر مصرف مواد مخدر فوت کردهاست. جسد به دستور بازپرس ویژه قتل به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان پزشکی قانونی علت فوت را برق گرفتگی اعلام کردند. پ
س از شناسایی هویت مقتول پرونده با موضوع قتل عمد در دستور کار قرار گرفت و مادر مقتول مورد تحقیق قرار گرفت. او به پلیس گفت: «پسرم احمد نام داشت. او چند سال قبل به دام اعتیاد افتاد. مجبور بودم به او پول مواد بدهم تا سراغ خلاف دیگری نرود. او دوستان زیادی داشت و با آنها رفت و آمد میکرد. از پلیس میخواهم قاتل پسرم را پیدا کند.»
بعد از این توضیحات تلاش برای یافتن عامل یا عاملان قتل آغاز شد تا اینکه مردی نزد پلیس آمد و گفت: «روز حادثه احمد را دیدم که همراه یکی از دوستانش به نام ساسان به خرابهای که معتادان در آنجا مواد مصرف میکردند، آمد. ساسان بعد از مصرف مواد سیم برق را به پای احمد وصل کرد. سپس طنابی دور گردنش پیچید تا او را خفه کند، اما احمد با همان سیم برق کشته شد.»
با ثبت این اظهارات ساسان تحت تعقیب مأموران بازداشت شد. او با انکار جرمش گفت مرتکب قتل نشده و فقط جسد را به آن خرابه منتقل کردهاست. او مدعی شد دوستش به خاطر مصرف زیاد مواد اوردوز کرده است.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه مادر ساسان هم مورد تحقیق قرار گرفت. او در روند بازجوییها گفت که پسرش مقتول را با سیم برق حلق آویز کرده است.
بیشتر بخوانید: رای پرونده شهادت مامور پلیس شیراز صادر شد
زن میانسال در توضیح بیشتر گفت: «ساسان و احمد سالها با یکدیگر دوست بودند. هر دوی آنها معتاد بودند و با هم مواد مصرف میکردند. آخرین باری که ساسان او را به خانهمان دعوت کردهبود، من در خانه مشغول کار بودم که ناگهان صدای سر و صدای آنها را شنیدم. اهمیتی ندادم تا اینکه ساعتی بعد پایین رفتم و دیدم پسرم سیم برق را مانند طناب دور گردن دوستش انداخته و او را از سقف آویزان کرده است. خیلی ترسیده بودم و میخواستم به پلیس زنگ بزنم، اما ساسان تهدیدم کرد تا سکوت کنم و در این باره با کسی حرفی نزنم. سپس تهدید کرد مرا مانند دوستش خواهد کشت. این شد که تا امروز سکوت کردم، اما حالا که پسرم دستگیر شدهاست و تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.»
با ثبت این اظهارات، متهم بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت، اما این بار هم اتهام قتل را نپذیرفت. او درباره اظهارات مادرش به مأموران گفت: «خانوادهام به خاطر اعتیادی که داشتم مرا ترک کرده بودند. مادرم با من رفتار خوبی نداشت و مرا مایه آبروریزی خانواده میدانست. همیشه با من دعوا میکرد و دوست نداشت در خانه باشم. به همین خاطر آن حرفها را علیه من زدهاست.» متهم در توضیح بیشتر گفت: «آن روز من و احمد با هم مواد کشیدیم، اما او حالش بد شد به همین خاطر او را به خرابه بردم تا حالش بهتر شود. در آنجا سیم برقی رها شده بود که احمد به خاطر مصرف بیش از حد مواد هوشیار نبود و بدنش به آن سیم برخورد کرد به همین دلیل کشته شدم. اتهام قتل را قبول ندارم.»
با انکارهای متهم، اما بنا به شواهد موجود وی راهی زندان شد و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. متهم در اولین جلسه مقابل هیئت قضایی شعبه یازدهم دادگاه قرار گرفت. او در اولین جلسه محاکمه با درخواست قصاص از سوی اولیایدم در جایگاه ایستاد و بار دیگر جرمش را انکار کرد.
او در دفاع از خود گفت: من و احمد هم پیاله بودیم و با هم اختلافی نداشتیم. دلیلی نداشت بخواهم او را بکشم. او بهخاطر مصرف زیاد مواد و نئشگی روی سیم برق افتاد و جانش را از دست داد، حالا من بیدلیل بازداشت شدم. از دادگاه درخواست کمک دارم.
در پایان هیئت قضایی با توجه به انکارهای متعدد متهم از او خواستند قسم بخورد که مرتکب قتل نشده است. بعد از دستور ریاست دادگاه متهم با گرفتن وضو قسم خورد که قاتل نیست در آخر هیئت قضایی بعد از شور حکم برائت را صادر کرد.