حوادث برگزیده
کد خبر: ۳۱۸۶
تاریخ انتشار: ۰۱:۱۴ ۰۲ مهر ۱۴۰۰
گفتگوی جامعه ۲۴ با یک جاعل بازنشسته؛

پاسپورت و ویزا جعل می‌کردم وقتی جعل مد نبود/ به من میگن اسی ژاپنی

جاعل قدیمی پاسپورت و ویزا است، اما توبه کرده؛ حرف‌های جالبی از جعل در دهه ۶۰ و ۷۰ می‌زند و می‌گوید دیگر نمی‌توان اسناد را جعل کرد.

جاعل پاسپورت و ویزا

جامعه ۲۴ - پیر شده و اثراتی از ناتوانی در چهره و دستش مشخص است. دیگر ۷۰ سال را رد کرده است. خودش می‌گوید توبه کرده است و ۲۵ سال است دست به خلاف نزده است، اما از قدیمی‌های جعل مدارک است و چندباری طعم زندان را چشیده است.

در جنوب تهران مشهور است و کمتر کسی است که نام او را نشنیده باشد، امروز مغازه‌ای دارد و با آبرو زندگی می‌کند، به سختی راضی اش کردیم تا در مورد گذشته اش حرف بزند و همیشه می‌گفت من خاطرات سیاه را به فراموشی سپرده ام. از هرکس در محله شان یا محله‌های دیگر بپرسی می‌گویند یک جاعل بوده ولی دیگر دست از کار خلاف کشیده و نان حلال در می‌آورد، فرزندانش همه درس خوانده هستند و برای خود زندگی خوب تشکیل داده‌اند.

در ادامه گفتگوی جامعه ۲۴ با این جاعل را می‌خوانید»

* خودت را معرفی می‌کنی؟

- من اسماعیل هستم، اما چون زیاد پاسپورت و ویزا جعل می‌کردم و خیلی‌ها را فرستادم ژاپن، به من می‌گویند اسی ژاپی، اگرچه ناگفته نماند من در حوزه انگلیس هم دستی بر آتش داشتم.

* انگلیس؟

- بله ویزای انگلیس را جعل می‌کردم در حد یک بین الملل، کسی متوجه نمی‌شد. از اواسط دهه ۶۰ تا سال ۷۴ یا ۷۵ بود که من این کار‌ها را می‌کردم. باور می‌کنی خیلی‌ها با ویزای من رفتند لندن و ژاپن.

* مگه به همین آسانی بود؟

- به این آسانی که نبود، ولی من بلد بودم. کار من حرفه‌ای بود، جوری پاسپورت جعل می‌کردم که کسی در ایران نفهمد پاسپورت جعلی است. ویزایی که من می‌زدم از خود ویزای سفارت تمیزتر و بهتر در می‌آمد.

* چه شد جاعل شدی؟

- ۲۰ سالم بود به هنر علاقه داشتم، خط خوبی هم داشتم، ولی هیچ کاری نداشتم. یک مدت از طریق دوستان پیش یک جاعل آموزش دیدم، استعدادم خوب بود، برای همین زود کار را یاد گرفتم.

* بعد چه کردی؟

- اول چند پاسپورت و ویزا برای بچه محل هایم زدم که همگی رفتند و برگشتند و فهمیدم کارم خوب است، برای همین کم کم شروع کردم حرفه‌ای جعل کردن، کار اصلی من شناسنامه، پاسپورت و ویزا بود، اما در کنارش سند هم جعل می‌کردم.


بیشتر بخوانید: دستگیری کلاهبردار ۱۰ هزار میلیاردی


* چقدر درآمد داشتی؟

- در آن زمان خوب در می‌آوردم، اینقدر خوب که به قول امروزی‌ها شیک زندگی کنم. من همه پولم را خرج می‌کردم و به فکر پس انداز نبودم.

* سابقه دار هستی؟

- یادم نمی‌آید چند بار، فکر کنم چهار بار دستگیر شدم که اولین بار به خاطر جعل یک سند خانه بود، بعد از آزادی دیگر سراغ جعل سند خانه نرفتم، به دردسرش نمی‌ارزید.

* پس تخصصی بودید؟

- من تخصص پاسپورت و ویزا داشتم. در این بین بیشتر ویزا کار می‌کردم. آن زمان کسی سواد درست و حسابی نداشت و همه برای کار می‌خواستند به ژاپن و اروپا بروند، برای همین من ویزا جعل می‌کردم.

* یادت می‌آید چقدر ویزا جعل کردی؟

- خیلی زیاد، رقمش دستم نیست. ولی ۹۰ درصد ویزا‌ها را برای ژاپن جعل کرده بودم.

* کسی هم با ویزای جعلی تو گیر افتاد؟

- مگر می‌شود کسی گیر نکرده باشد، فکر کنم ۱۵ تا ۲۰ نفری گرفتار شدند.

* شما حرفه ای‌ترین جاعل ایران هستی؟‌

- نمی‌شود گفت حرفه‌ای ترین، ولی جزو حرفه ای‌ها بودم و چند نفر بودیم که آن زمان اینکار را تمیز انجام می‌دادیم.

* از همدوره‌ای هایت خبر داری؟

- یکی دو نفرشان بعد من هم جعل می‌کردند و به زندان می‌رفتند. یکی از قدیمی‌ها هم سال ۹۴ فوت کرد. او هم مثل من کار جعل را کنار گذاشته بود.

* از استادت در جعل خبر داری؟

- استادم هنرمند واقعی بود. او اول خوشنویسی تدریس می‌کرد، وقتی کسی توجه نکرد به خاطر خط خوبش جذب باند‌های خلاف شده بود. او سال ۸۶ فوت کرد.

* الان هم جاعل خوب داریم؟

- دیگه دوره زمان امثال ما به سر آمده و الان کسی جاعل خوبی است که کامپیوتر بداند و خوب با برنامه هایش کار کند. دیگر هیچی را نمی‌شود دستی جعل کرد. البته پلیس هم دم و دستگاه خوب زیاد داره و زود مدارک جعلی لو میره، الان دیگه کسی نمی‌تونه پاسپورت و پایان خدمت جعل کنه که پلیس نفهمد، اینا رو دو سوت پلیس کشف می‌کنه که جعلی هست.

* از زندگی ات راضی هستی؟

- شکر، زندگی خوبی داریم.

* کی دست از خلاف کشیدی؟

- اواسط دهه هفتاد بود. حدود ۴۵ سالم بود و کم کم بچه هام بزرگ می‌شدند و خودم هم خسته بودم که هی جرم کنم و بیفتم زندان، با اندک پولی که داشتم شروع کردم کار کردن که بعد مغازه خریدم و امروز خدا رو شکر کاسب هستم. البته باید بازنشسته بشم و برم تا زمان مرگ چند سالی استراحت کنم.

* دلت نمی‌خواهد به آن زما برگردی؟

- نه. هیچ وقت نمی‌خوام اون کار‌های خلاف را انجام بدهم. من خدا رو شکر ۴ بچه بزرگ دارم، نوه دارم و بچه هایم همه به جایی رسیده اند. فقط دو تا رفیق آدم حسابی تو محله گمرک داشتم که بعد از اولین دستگیری و آزادی از زندان، گفتند بیا پیش ما کار کن و خلاف نکن، اما من گوش نکردم و کلی از بهترین سال‌های عمرم را حرام کردم.

* حرف آخر؟

- خوشحالم که توانستم از اون سیاهچاله سیاه بیرون بیایم.

برچسب
دیدگاه کاربران