
ماجراهای دزد ۱۸ سالهای که کلاهبرداری بزرگ شد
فرزند طلاق بودم، اما غرورم اجازه نمیداد سربار بستگانم باشم به همین دلیل در ۱۴ سالگی درس و مدرسه را رها کردم تا به طور مستقل زندگی کنم، ولی خیلی زود مسیر خلاف را در پیش گرفتم و بعد از دستبرد به اموال داخل یک خودرو در کارواش، از محل کارم اخراج شدم.
جامعه ۲۴ - جوان ۱۸ سالهای که به اتهام سرقت و کلاهبرداریهای گسترده توسط نیروهای کلانتری احمد آباد مشهد دستگیر شده است درباره چگونگی سقوط در گرداب خلافکاری به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: از دوران کودکی چیزی جز درگیری و فحاشیهای پدر و مادرم را به یاد ندارم، اما ۸ ساله بودم که بالاخره آنها از یکدیگر جدا شدند و با رها کردن من و خواهر و برادرانم به دنبال سرنوشت خودشان رفتند.
پدرم خیلی زود با زنی معتاد مثل خودش ازدواج کرد و مادرم هم بعد از دو سال با مردی جوان ازدواج کرد که از خودش چند سال کوچکتر بود. من و خواهر و برادرانم هم چند روزی در منزل مادر بزرگ، چند روز خانه عمه و مدتی هم نزد عمو روزگار میگذراندیم. من هم تا ۱۴ سالگی با همین شرایط زندگی میکردم، اما دیگر در آستانه جوانی غرورم اجازه نمیداد تا هر رفتاری را تحمل کنم، نمیتوانستم سربار دیگران باشم.
به همین دلیل درس و مدرسه را رها کردم وتصمیم گرفتم سر کار بروم. در کارواشی به عنوان کارگر مشغول به کار شدم و شبها هم همان جا میخوابیدم در آن جا با چند جوان بزرگتر از خودم آشنا شدم که منزل مجردی در حاشیه شهر داشتند، بعد از گذشت مدتی تصمیم گرفتم با آنها هم خانه شوم و قرار شد مبلغی از اجاره منزل را هم من پرداخت کنم تا بتوانم با آنها زندگی کنم.
اوضاع بدی نبود و آنها هم پسرهای سالمی بودند که از شهرستان آمده بودند، اما عقدههای دوران کودکی و کمبود محبت خانوادگی از یک سو و نداشتن راهنما از طرف دیگر موجب شد تا برای رسیدن زودهنگام به خواسته هایم مسیر خلاف را در پیش بگیرم. آن زمان خودروهای لوکس را که تمیز میکردم گهگاهی چشمم به وسایل گران قیمت میافتاد و وسوسه میشدم. تا این که اولین بار از خودروی مدل بالایی که در حال تمیز کردنش بودم یک چک پول ۱۰۰ هزار تومانی برداشتم.
بیشتر بخوانید: متهم ۷۰ هزار دلاری استرداد شد
آن روز اموال دیگری هم مانند فلش، عینک آفتابی و لوازم مختلف را سرقت کردم، اما نمیدانستم دوربین مخفی هم در کارواش وجود دارد. همیشه بدون فکر، به عاقبت کارم خیلی عجولانه تصمیم میگرفتم و عمل میکردم. این بار هم همین طور شد و همان شب صاحب کارم عذر مرا خواست و مرا از آن جا بیرون کرد حتی دوستانم هم مرا از آن منزل بیرون انداختند.
دیگر نه جایی برای خواب داشتم و نه پولی که هزینههای زندگی را تامین کنم این بود که تصمیم گرفتم به منزل مادرم بروم و از او درخواست پول کنم. مادرم مستاجر منزلی بود که صاحب خانه پولداری داشت، به آن جا رفتم، وقتی درخواستم را مطرح کردم مادرم به تندی مرا از خودش راند و گفت من پولی ندارم که به تو بدهم.
نا امید و عصبانی در حال پایین آمدن از پلهها بودم که متوجه شدم در منزل صاحبخانه که خانمی پیر بود باز است، دور و برم را پاییدم وقتی متوجه شدم کسی آن جا نیست با احتیاط وارد شدم و چشمم به دو گوشی تلفن همراه داخل منزل افتاد یکی روی میز بود و دیگری روی جاکفشی قرار داشت. آنها را برداشتم و به سرعت از آن جا خارج شدم.
میخواستم با آن گوشیها کارهای زیادی انجام دهم، از شدت عصبانیت از دست مادرم و همسرش نمیدانستم چه میکنم. میخواستم این سرقت به پای شوهر مادرم نوشته شود تا از او انتقام بگیرم. دوباره بدون در نظر گرفتن عواقب کارم و بدون هیچ فکر قبلی افکار پوچم را عملی کردم چند آگهی فروش خودروی لوکس در سایت دیوار گذاشتم و پس از تماس افراد درخواست بیعانه میکردم.
شیوه کلاهبرداری راحت و خوبی بود، اما دوباره خیلی همه چیز را ساده تصور کرده بودم. از طرف دیگر نیز صاحبان گوشیهای سرقتی با شکایت به پلیس پیگیر پرونده شدند و طولی نکشید که نیروهای کلانتری احمد آباد با رد یابیهای اطلاعاتی مرا شناسایی کردند. هنوز یک روز از شروع کار جدیدم نگذشته بود که خود را در چنگال قانون دیدم و اکنون بسیار پشیمانم.