مادر شهیدی که قاتل فرزندش را بخشید: از «حاجقاسم» خواستم مسیر درست را نشانم دهد
مادر شهید اناری از زمان لحظه اعدام قاتل فرزندش و بخشش او در ثانیه صفر اجرای جکم می گوید.
جامعه ۲۴- «آن لحظهای که داشتی به پسرم ضربه میزدی، چرا فکر این روز را نکردی؟» این بخشی از صحبتهای مادر شهید محمدسعید دهقاناناری به قاتل او پای چوبه دار است که چهار سال پیش به دست یک سارق که در حال انتقال او به یک مجتمع قضایی در کرمان بود، به شهادت رسید.
تصمیم نهایی مادر داغدیده، قصاص قاتل فرزندش بود، اما در ثانیههای آخر همه چیز طور دیگری رقم خورد. مادر که برای اجرای حکم قصاص قاتل پسرش به زندان رفته بود، هنگامی که قرار بود حکم اجرا شود ناگهان تصمیمش عوض شد و قاتل پسرش را بخشید. با بخشش قاتل او از مجازات قصاص رها شد و از جنبه عمومی جرم محاکمه خواهد شد.
شروع ماجرا، فروردین ۹۷ بود که ماموریتی به شهید دهقاناناری ابلاغ شد و به او گفتند باید سارقی را به مجتمع قضایی در کرمان منتقلکند. آن زمان شهید حدود ۲۰سال داشت و سارق یک مرد ۳۷ساله و جا افتاده بود. شهید طبق دستور باید عمل میکرد، اما تنها فکر سارق فرار بود.
فاطمه دهقاناناری، مادر شهید میگوید: محمدسعید، سرباز نیروی انتظامی بود و پس ازطی دوران آموزشی و چند ماه خدمت در تهران به کرمان منتقل شد. آن روز قرار بود پسرم متهمی را به مجتمع قضایی ببرد که ناگهان سارق به او حملهور شد و ضربهای به شاهرگ گردن و چند ضربه نیز به کمر او وارد کرد.
محمدسعید به سرعت به بیمارستان پیامبراعظم کرمان منتقل شد که ۳۳روز در کما بود و در نهایت ۲۰اردیبهشت ماه سال ۹۷ به شهادت رسید.
«روزهای بسیار سختی بود. دادگاه که تشکیل شد، قاضی از قاتل انگیزهاش را پرسید که گفت میخواستم فرار کنم و برای همین او را کشتم. با اتمام جلسات دادگاه، تاریخ قصاص را همان ۲۰اردیبهشت ماه و روز شهادت پسرم تعیینکردیم تا مردم بدانند اوج عزت و ذلت کجاست. اجرای احکام به ما گفت میخواهید در صحنه اعدام حضور داشته باشید یا خیر که همسرم گفت من توانش را ندارم، اما من گفتم میخواهم باشم.
با یکی از دوستانم که صحبت میکردم گفت اگر میخواهی در صحنه باشی، حکم اعدام را هم باید خودت اجرا کنی که خیلی ناراحت شدم. دوباره به اجرای احکام رفتم و در مورد این موضوع پرسیدم که گفتند همینطور است و، چون ولیدم هستی باید اجرا کنی.» به گفته مادر، در توانش نبود که بخواهد حکم مرگ یک انسان را حتی اگر قاتل فرزندش باشد، اجرا کند. به مادر گفتند باید یک نفر را برای اجرای حکم معرفی کند. او به کلانتری محلهشان مراجعه کرد و موضوع را درمیان گذاشت. آنها هم یک مامور در اختیار مادر محمدسعید قرار دادند تا به وکالت از آنها حکم را اجرا کند.
تمام اقدامات قانونی انجام و قرار شد روز شهادت محمدسعید حکم قصاص قاتل او اجرا شود. «چون پدر شهید در کرمان نبود، از نظر روحی بهشدت بههم ریخته بودم و احساس تنهایی میکردم. همراه با مسؤول گروه جهادی به مزار حاجقاسم سلیمانی و شهید پورجعفری رفتیم و با التماسگفتم من به بخشش راضی نیستم، اما اگر مصلحت به بخشش است این الهام به دل من بیفتد و رضایت دهم. بعد هم سر مزار پسرم رفتم و با او هم سر همین مساله درددل کردم و گفتم اگر مصلحت است به نوعی حل شود. یک ساعت بعد هم به زندان رفتیم و همه ازجمله پزشکی قانونی، قاضی، مسؤولان و.. آنجا بودند.
قاتل را کنار چوبه دار آوردند و ماموری که از طرف ما قرار بود این حکم را اجرا کند، طناب را دور گردن قاتل انداخت. قاتل شروع به لرزیدن کرد و با گریه به من گفت خانم دهقان ببخش، اما من تصمیم خود را گرفته بودم و نمیخواستم رضایت دهم. وقتی گریه میکرد به او گفتم آن موقع که پسرم را میزدی، فکر الان را نکردی؟
تحمل دیدن زجر و عذاب آن مرد را نداشتم و برای همین به آن ماموری که قرار بود حکم را اجرا کند گفتم زودتر حکم را اجرا کن! تحمل دیدن عذاب این مرد را ندارم، اما همین که میخواست اهرم چوبه دار را برای حلقآویز شدن آن مرد بکشد، یک لحظه به دلم افتاد و به خدا گفتم من امروز با تو معامله میکنم.
به خاطر امام حسین (ع) و آرامش روح فرزندم رضایت میدهم.
لحظات بسیار دشواری بود و قلبم داشت از جا کنده میشد. بالاخره رضایت دادم. بعد از اعلام رضایت و گذشت از خون پسرم به قاضیگفتم من بخشیدم، اما دیگر نمیخواهم به هیچ قیمتی حتی تشکرکردن آنها را ببینم، چون خاطرات گذشته دوباره زنده میشود و این موضوع عذابم میدهد.»
شهید محمدسعید، فرزند دوم از یک خانواده شش نفره بود. رشته دانشگاهی او مهندسی مکانیک بود که یک ترم خواند، اما اواسط ترم دو انصراف داد و تصمیم گرفت به خدمت سربازی اعزام شود: «یکی از آرزوهای پسرم رفتن به کربلا بود و همیشه میگفت مادر از خدمت که برگردم، میخواهم یک تعمیرگاه بزنم و چند نفر را مشغول به کار کنم. پسرم در رشته مکانیک بسیار ماهر و استاد بود. الان هم بعد از بخشش قاتل او احساس خوبی دارم و حس میکنم روح فرزندم نیز در آرامش است.»