عاشق قلابی ماندانا را کشت/ قتل به خاطر لو رفتن یک راز
افسر اداره قتل پلیس آگاهی اصفهان در بازگویی خاطرهای از یک پرونده جنایی، از قتل دختر جوان از سوی پسر شیاد پرده برداشت.
جامعه ۲۴- افسر اداره قتل در مورد این جنایت و نحوه کشف قتل می گوید: تیر ماه سال ۹۱ در اداره آگاهی اصفهان مشغول خدمت بودم. در آن سالها تعداد قتلها اندک بود و خدا را شکر پرونده عقبماندهای نداشتیم.
۱۷ تیرماه بود که کشیک قتل بودم. عصر مامور کلانتری یازده تماس گرفت و از کشف جسد زن جوانی در داخل خانهاش خبر داد.
آدرس را گرفتم و به محل جنایت رفتم، محل جنایت منطقهای متوسط، اما شلوغ بود و مردم زیادی در محل جنایت تجمع کرده بودند.
وارد آپارتمان سهطبقه شدم، در طبقه دوم افسر کلانتری مرا صدا کرد و گفت قتل در این طبقه رخ داده است.
وارد یک آپارتمان هشتاد متری شدم و با جسد زن جوانی در وسط پذیرایی روبهرو شدم، دستوپای مقتول با جوراب بسته شده بود و پزشکی قانونی پس از معاینه اعلام کرد که بیش از یک روز از مرگ این زن میگذارند. با معاینه دقیقتر اعلام شد که زن جوان بهعلت خفگی جان خودش را از دست داده است.
زن همسایه که موضوع را به پلیس گزارش داده بود، در تحقیقات اولیه مدعی شد دو روز بود که از ماندانا خبری نبود بههمین خاطر به قضیه مشکوک شدم و هرچه در زدم کسی در را باز نکرد، چون کفشهایش پشت در آپارتمان بود حدس زدم باید اتفاقی برایش افتاده باشد، اما نمیدانم چرا نمیدانستم چه اتفاقی، برای همین با پلیس تماس گرفتم و وقتی وارد شدیم با جسدش روبهرو شدیم.
بیشتر بخوانید: رفیق کشی به خاطر دوست دختر/ حمل مواد مخدر، قاتل را لو داد
با دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی منتقل و قرار شد صبح فردا تحقیقات را در رابطه با این جنایت آغاز کنم. صبح که به اداره رفتم تحقیقات اولیه را انجام دادم که مشخص شد پدر و مادر ماندانا فوت کرده و او بهتنهایی در آن آپارتمان زندگی میکرده است.
چند روزی تحقیقات را ادامه دادم، اما هیچ چیز مشکوکی مشاهده نکردم و متوجه شدم که راهحل در خانه خود مقتول است. وقتی به آنجا رسیدم زن همسایه را روبهروی خانه دیدم، از او خواستم هرچه میداند بگوید که او مدعی شد چهار پنج ماه است که پسر جوانی به اسم امین به این خانه رفتوآمد داشت و با ماندانا دوست شده و آنها بههم علاقهمند بودند و قرار بود با یکدیگر عقد کنند، اما هیچ اثری از امین نیست.
با به دست آوردن این سرنخ تحقیقات را روی پیدا کردن پسر جوان قرار دادم، اما انگار او قطرهای در دریا شده بود و هیچ اثری از او نبود.
یک ماه از قتل ماندانا گذشته بود که متوجه شدم امین بار دیگر به اصفهان برگشته است؛ با همکاری همکاران او را شناسایی و دستگیر کردیم.
پسر جوان که باور نمیکرد دستگیر شود، در همان بازجوییهای اولیه به قتل ماندانا اعتراف کرد.
امین در بازجوییها مدعی شد: سه ماه قبل از اینکه با ماندانا آشنا شوم با دختر دیگری عقد کردم. در عید نوروز بود که با ماندانا آشنا شدم و فهمیدم دختر پولداری است. سه ماهی از دوستیمان گذشت که او از من خواست با همدیگر ازدواج کنیم، من هم قبول کردم، اما نمیدانستم چگونه موضوع را به او بگویم.
امین ادامه داد: از یک طرف با دختر دیگری عقد کرده بودم و از سوی دیگر نمیتوانستم از پول و اموال ماندانا بگذرم. روز جنایت به خانه ماندانا رفتم، اما حواسم نبود که حلقه را از دستم در بیاورم و او متوجه شد که من ازدواج کردم.
پسر جوان در حالی که گریه میکرد، مدعی شد: ماندانا بر سر این موضوع داد و فریاد راه انداخت و با یکدیگر درگیر شدیم. من عصبانی شدم و او را خفه کردم و بعد از سرقت اموال با ارزشش فرار کردم.
بعد از اعترافات امین، پرونده را تکمیل و به دادسرا ارسال کرد، اما تا مدتها فکرم درگیر این جنایت بود.