
مصطفی ریش لات دوران پهلوی؛ از کاباره تا جنگ
برای خودش بزن بهادری بود اما حواسش به ناموس مردم و مظلومان بود، در دهه ۴۰ نام " مصطفی ریش " لرزه به اندام مردم می انداخت.
جامعه ۲۴ - سال ۱۳۱۱ در آبادان به دنیا آمد. تا کلاس پنجم ابتدایی خواند، اما بهخاطر شر و فضول بودنش از مدرسه اخراج شد و دیگر به سمت درس و کتاب نرفت.
به گزارش جامعه ۲۴ ، مصطفی در آن سالها که تازه نوجوان شده بود سرش پر از باد بود و برای دعوا درد میکرد، کمی که بزرگتر شد بزنبهادر آبادان شد و آوازهاش نه تنها در این شهر که در تمام ایران پیچید.
چرا لقب " مصطفی ریش " گرفت؟
او بعد از سربازی بهخاطر ریشهای بلندی که گذاشته بود به مصطفی ریش معروف شد. مصطفی ریش یکی از بزن بهادرها و لاتهای دهه سی، چهل و حتی پنجاه بود.
او در آبادان برای خود نام و رسمی پیدا کرده بود و هرازگاهی هرکس دعوایش میشد به سراغ مصطفی ریش میرفت تا او کار را برایش درآورده و جواب آنها را بدهد.
او به هیچکس رحم نمیکرد و بهخاطر جثه بزرگ و قدرتی که داشت در هر دعوایی بدون شک برنده بود.
مصطفی برند لاتی شد
کمکم نام و آوازه او در تمام ایران پیچید و هر کس میخواست دعوا کند به سراغ او میآمد و او را به شهرهای دیگر نیز میبردند.
مصطفی دهها پرونده در کلانتریهای تهران، شیراز، اصفهان و حتی تبریز داشت و در این شهرها نیز در زمانهایی که حضور داشت یا برای دعوا استخدام میشد، یا شری به پا میکرد.
هیچکس یارای مقابله با او نبود و در جنوب کشور برای خودش یکهتازی میکرد. مصطفطی زندگیاش را در کابارهها طی میکرد و با خوردن آبجو و مشروبات دیگر تا شب خودش را مشغول میکرد، اما در آن زمانها نیز هنگامیکه در مصرف زیادهروی میکرد دعوایی راه میانداخت و خون و خونریزی به پا میشد.
ماجرای رها کردن مصطفی در اطراف کازرون
به گزارش جامعه ۲۴ ، از مصطفی بهعنوان یک لات چشمپاک یاد میشود، چراکه حتی زنان نیز برای گرفتن حق خودشان از مردان به او مراجعه میکردند و هنگامیکه مصطفی میدید حق با زن است حقش را از شوهرش میگرفت و به او میداد.
در بحبوحههای سیاسی دهه پنجاه مأموران دولتی او را شبانه در خانهاش با زیر شلواری و بدون لباس دستگیر و به اطراف کازرون میبرند، آنها مصطفی را در اطراف کازرون رها کرده و به آبادان برمیگردند تا بلکه او دست از شرارتهایش بردارد و با مأمورین دولتی نیز همکاری کند.
بیشتر بخوانید: محمود طالبی ، شاه مازندران از بزرگی در فضای مجازی تا مرگ در زندان
مصطفی در آن شهر به سراغ مرد مشروب فروش معروف میرود و از او درخواست بطری شراب و دو دست لباس میکند، اما مرد کاباره دار از این کار خودداری کرده، اما بعد ساعتی بعد که با او درگیر میشود تازه متوجه میشود که مصطفی ریش است.
مرد جوان مشروب، لباس و غذای گرم در اختیار مصطفی قرار داده و پس از دادن پول، چند روز بعد او را به آبادان باز می گرداند.
خودش میگوید: هر کجای شهر و حتی شهرهای دیگر پیر، جوان، مرد و زن دعوایشان میشد میفرستادند دنبالم تا من برایشان دعوا کنم و بتوانند طرف مقابل را گوشمالی دهند، من هم که آن موقع در کابارهها و مشروب فروشی ها آبجو میخوردم و سرم برای درگیری و دعوا درد میکرد.
تغییر مصطفی بعد از انقلاب
به گزارش جامعه ۲۴ ، سرانجام با پیروزی انقلاب، مصطفی ریش هم مقداری تغییر کرد تا اینکه با شروع جنگ او به صف مدافعان شهر پیوست و تا آخر جنگ در آبادان ماند. خودش میگوید: در زمان جنگ در شهر خانهها ویران میشد و ما برای نجات افراد به آن مناطق میرفتیم. چند سالی هم در خط مقدم جنگیدم.
مصطفی که عکسهای بسیاری با فرماندهان جنگ به ویژه ارتشیان دارد می گوید: در زمانی که لباس پوشیدم و اسلحه دستم گرفتم، در منطقهای از آبادان بودم که عکاسی زیاد بود، وقتی فرماندهان ارتش میآمدند به زور باهاشان عکس میگرفتم.
این بزن بهادرِ قبل از انقلاب و مرد میانسال آرام وطن دوست، بعد از انقلاب سرانجام در سال ۸۸ فوت کرد.