حوادث برگزیده
کد خبر: ۴۴۰۶۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۷ ۱۴ بهمن ۱۴۰۳

بدگویی‌های همسایه فضول کار زوج جوان را به طلاق کشاند

رضا برای طلاق اقدام کرده است. او به گفته خودش جدا از همسرش زندگی می‌کند و چند ماهی است که در کش و قوس طلاق است.

طلاق

جامعه ۲۴- این مرد که اصرار دارد از همسرش جدا شود درباره دلایل جدایی توضیح می‌دهد

*چه مدتی است که با همسرت ازدواج کردی؟

۱۱ سال قبل با هم ازدواج کردیم که‌ای کاش نمی‌کردیم.

*دوستش داشتی؟

هر مردی وقتی ازدواج می‌کند حتما همسرش را دوست دارد. پری دختر دخترخاله مادرم بود و با توجه اینکه ما فامیل بودیم او را از بچگی می‌شناختم و دوستش داشتم.

*همسرت چطور؟ او هم تو را دوست دارد؟

من آنقدر احمق بودم که فکر می‌کردم دوستم دارد، اما اشتباه می‌کردم.

*چرا فکر می‌کنی همسرت تو را دوست ندارد؟

چون او یک زن خیانتکار است!

*این حرف بزرگی است چطور می‌توانی ثابت کنی همسرت خیانت کرده است؟

همسایه‌ها او را دیده‌اند که با مردی صحبت می‌کند. آخرین بار هم که با او حرف زدم خودش گفت دیگر من را دوست ندارد.

*چطور متوجه نشده بودی؟

من راننده هستم. همیشه در جاده و خیابان رانندگی می‌کنم که برای زن و بچه‌ام یک لقمه نان به دست بیاورم فکر نمی‌کردم زنم اینطوری قدرنشناسی بکند.

*بچه هم دارید؟

بله یک دختر ۸ ساله دارم که حالا او را پیش خودم آوردم و اجازه نمی‌دهم مادرش را ببیند.

*همسرت هم به طلاق راضی است؟

بله. او خودش به من گفت دیگر من را دوست ندارد. حالا هم مهریه‌اش را بخشیده تا من زودتر طلاقش بدهم. من هم بچه‌ام را از او گرفتم و گفتم به خانه پدرش برود تا طلاقش بدهم و هرکاری دوست داشت بکند.

*بعدش می‌خواهی چه کنی؟

با دخترم زندگی می‌کنم. شغلم را عوض می‌کنم که خودم پیش بچه باشم.

*دخترت چه نظری دارد؟

من با بچه‌ام رابطه خوبی دارم او دوست دارد پیش من باشد.

منبع: اعتماد آنلاین

برچسب
دیدگاه کاربران