
آگوستو پینوشه کیست؟/ روایتی از قدرت، شکنجه و اقتصاد در دوران ژنرال
پینوشه از درون ارتش شیلی برخاست و تا پیش از کودتا، چهرهای نسبتاً گمنام در میان سیاستمداران بود. او در بحبوحه بحرانهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک شیلی، با همراهی ارتش و حمایت پنهان ایالات متحده، دست به سرنگونی دولت سوسیالیستی آلنده زد؛ کودتایی که نهتنها به مرگ رئیسجمهور وقت انجامید، بلکه دروازه ورود شیلی به یک دوران سیاه سرکوب، شکنجه، ناپدیدشدنهای سیاسی و سانسور گسترده را گشود.
جامعه ۲۴- آگوستو پینوشه یکی از چهرههای مهم، مناقشهبرانگیز و اثرگذار تاریخ معاصر آمریکای لاتین است؛ ژنرالی که با کودتای نظامی علیه دولت منتخب سالوادور آلنده در سال ۱۹۷۳، قدرت را در شیلی بهدست گرفت و قریب به دو دهه کشور را با مشت آهنین اداره کرد.
پینوشه در عرصه بینالمللی بهعنوان نماد دیکتاتوری نظامی و نقض حقوق بشر شناخته میشود، اما در داخل کشورش، برخی همچنان از او بهعنوان ناجی نظم اقتصادی یاد میکنند. همین دوگانگی در ارزیابی کارنامهاش، پینوشه را به یکی از پرحاشیهترین رهبران قرن بیستم تبدیل کرده است.
پینوشه از درون ارتش شیلی برخاست و تا پیش از کودتا، چهرهای نسبتاً گمنام در میان سیاستمداران بود. او در بحبوحه بحرانهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک شیلی، با همراهی ارتش و حمایت پنهان ایالات متحده، دست به سرنگونی دولت سوسیالیستی آلنده زد؛ کودتایی که نهتنها به مرگ رئیسجمهور وقت انجامید، بلکه دروازه ورود شیلی به یک دوران سیاه سرکوب، شکنجه، ناپدیدشدنهای سیاسی و سانسور گسترده را گشود. با اینحال، در همین دوران، تغییرات اقتصادی بزرگی نیز با الهام از اقتصاددانان مکتب شیکاگو رخ داد که شیلی را بهتدریج وارد مسیر رشد بازار آزاد کرد.
چهره پینوشه در تاریخ، همواره میان دو قطب نفرت و ستایش در نوسان بوده است. برای بسیاری، او دیکتاتوری خونریز است که هزاران نفر را به کام مرگ یا تبعید فرستاد؛ اما در نگاه برخی دیگر، او رهبری بود که کشور را از فروپاشی اقتصادی نجات داد و پایههای نظم نوین اقتصادی را پیریزی کرد.
گزارش پیشرو، نگاهی جامع دارد به زندگی آگوستو پینوشه: از دوران کودکی و آموزش نظامیاش گرفته تا کودتا، حکومت نظامی، اصلاحات اقتصادی، انتقال قدرت، و نهایتاً پیگردهای حقوقی و مرگش در سال ۲۰۰۶. هدف آن است که تصویری چندوجهی از یکی از اثرگذارترین دیکتاتورهای قرن بیستم به دست دهد.
زندگینامه آگوستو پینوشه؛ دیکتاتوری در سایه توسعه
میراث پینوشه آمیزهای است از سرکوب خونین، دگرگونی اقتصادی، و جدل همیشگی میان حامیان نظم و منتقدان استبداد. او ژنرالی بود که با کودتا قدرت را در دست گرفت و با دستی آهنین و چهرهای بیاحساس، شیلی را برای سالها زیر سلطه خود نگه داشت.
کودکی و خاستگاه نظامی آگوستو پینوشه
آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته، در ۲۵ نوامبر ۱۹۱۵ در بندر والپارایسو، شیلی به دنیا آمد. او در خانوادهای طبقه متوسط رشد کرد و از همان ابتدا به نظم و انضباط نظامی علاقه داشت. پس از تحصیل در مدرسه نظامی شیلی، در سال ۱۹۳۷ بهعنوان افسر پیادهنظام وارد ارتش شد.
در دهههای بعد، پینوشه پلههای ترقی را یکییکی طی کرد و بهعنوان افسر اطلاعاتی و استاد استراتژی نظامی در آکادمی جنگ ارتش شیلی شناخته شد. اگرچه تا سالهای پایانی خدمتش چهرهای ناشناخته در عرصه سیاست بود، اما موقعیتهای خاص و تحولات کشور بهزودی او را به مرکز قدرت کشاند.
صعود آگوستو پینوشه به قدرت؛ کودتای خونین ۱۹۷۳
در فضای بحران اقتصادی، تنشهای سیاسی، و نگرانی طبقات مرفه از گسترش نفوذ مارکسیسم، پینوشه در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ با رهبری کودتایی نظامی علیه دولت سالوادور آلنده، نخستین رئیسجمهور مارکسیست منتخب مردم در آمریکای لاتین، قدرت را به دست گرفت. این کودتا با بمباران کاخ ریاستجمهوری "لا موندا" و مرگ آلنده همراه بود و آغاز دورهای تاریک در تاریخ شیلی محسوب میشود.
پینوشه در ابتدا ریاست شورای نظامی را بر عهده گرفت، اما در سال ۱۹۷۴ خود را «رئیسجمهور جمهوری شیلی» نامید و تا سال ۱۹۹۰ در این سمت باقی ماند.
سرکوب، شکنجه و حکومت با مشت آهنین
دوران حکومت پینوشه با سرکوب گسترده سیاسی همراه بود. هزاران تن از فعالان چپگرا، دانشجویان، روزنامهنگاران و مخالفان ربوده، شکنجه یا اعدام شدند. تخمینها نشان میدهد که بین ۳ تا ۵ هزار نفر کشته و بیش از ۳۰ هزار نفر قربانی شکنجه و زندان شدند.
سازمانی به نام DINA (سازمان اطلاعات ملی) ایجاد شد تا هرگونه مخالفت را در نطفه خفه کند. پینوشه با بهکارگیری ترس، سانسور، و حذف فیزیکی مخالفان، حکومتی مطلقه را بنا نهاد.
اقتصاد بازار آزاد در دستان «پسران شیکاگو»
در کمال شگفتی، پینوشه در عرصه اقتصادی راهی متفاوت با سایر دیکتاتورهای نظامی در آمریکای لاتین در پیش گرفت. او اقتصاد کشور را از کنترل دولتی به سمت بازار آزاد سوق داد. این دگرگونی با کمک گروهی از اقتصاددانان تحصیلکرده در دانشگاه شیکاگو معروف به «پسران شیکاگو» انجام شد.
بیشتر بخوانید: آدولف هیتلر؛ از نقاش گمنام تا دیکتاتور مرگبار
خصوصیسازی گسترده، حذف یارانهها، کاهش نقش دولت، و تشویق سرمایهگذاری خارجی، باعث رشد قابل توجه اقتصادی در دهه ۱۹۸۰ شد. اما این سیاستها در عین حال، نابرابری اجتماعی را افزایش دادند و طبقات فرودست را تحت فشار قرار دادند.
قانون اساسی ۱۹۸۰ و تحکیم قدرت
در سال ۱۹۸۰، پینوشه قانون اساسی جدیدی را با برگزاری همهپرسی بحثبرانگیزی تصویب کرد. این قانون اساسی ساختار سیاسی آینده کشور را بر پایه اقتدارگرایی نظامی تنظیم میکرد و به پینوشه اجازه میداد تا سال ۱۹۸۹ رئیسجمهور باقی بماند، با امکان تمدید هشتساله.
این قانون، ارتش را به نهادی دارای نقش نظارتی تبدیل کرد و مصونیت قضایی برای اعضای نیروهای مسلح در نظر گرفت.
همهپرسی ۱۹۸۸ و پایان حکومت نظامی
در سال ۱۹۸۸، تحت فشار بینالمللی و داخلی، پینوشه مجبور شد همهپرسی برگزار کند تا مردم درباره ادامه ریاستجمهوریاش تصمیم بگیرند. نتیجه شگفتانگیز بود: ۵۵٪ مردم به ادامه حکومت او «نه» گفتند. پینوشه، در عین بیمیلی، نتیجه را پذیرفت.
در سال ۱۹۹۰ قدرت را به دولت منتخب پاتریسیو آیلوین واگذار کرد؛ اما همچنان تا سال ۱۹۹۸ فرمانده ارتش باقی ماند. حتی پس از بازنشستگی، با عنوان سناتور مادامالعمر، در سیاست فعال بود.
پیگرد قضایی و رسواییهای پنهان
پس از پایان دوره نظامی، تلاشهای حقوقی برای محاکمه پینوشه آغاز شد. در سال ۱۹۹۸ در لندن، به درخواست قاضی اسپانیایی بالتازار گارسون، به اتهام جنایت علیه بشریت بازداشت شد. با این حال، به دلیل وضعیت سلامت، به شیلی بازگردانده شد و هیچگاه بهصورت کامل محاکمه نشد.
در سالهای بعد، افشای حسابهای بانکی مخفی او در خارج از کشور، با دهها میلیون دلار دارایی، ابعاد دیگری از فساد مالی دوره حکومتش را آشکار کرد.
مرگ پینوشه؛ بدون محاکمه، بدون پشیمانی
آگوستو پینوشه در ۱۰ دسامبر ۲۰۰۶، در سن ۹۱ سالگی درگذشت. تا لحظه مرگ، از اقدامات خود دفاع کرد و هیچگاه ابراز پشیمانی نکرد. مراسم تشییع او رسمی نبود و واکنش مردم به مرگش دوگانه بود: عدهای او را منجی کشور از کمونیسم میدانستند، و عدهای دیگر او را نماد دیکتاتوری و جنایت.
ارثیه پینوشه؛ دوقطبی ماندگار
امروزه نام پینوشه در شیلی همچنان دوقطبی و مناقشهبرانگیز است. او از یک سو، بنیانگذار نظم اقتصادی نوین و تثبیتکننده ساختار دولت مدرن شیلی محسوب میشود؛ و از سوی دیگر، عامل دههها رنج، بیعدالتی و نقض گسترده حقوق بشر.
حکومت او الگویی کلاسیک از «توسعه همراه با سرکوب» است؛ مدلی که در بسیاری از نقاط جهان آزموده شد و همواره این پرسش را پیش روی تاریخ گذاشت: آیا میتوان برای رشد اقتصادی، آزادی را قربانی کرد؟