حوادث برگزیده
کد خبر: ۵۲۷۴
تاریخ انتشار: ۰۰:۵۸ ۲۴ تير ۱۴۰۰
خاطرات بازپرس ویژه قتل

پسر روانی خانواده‌اش را قتل عام کرد

بازپرس سابق ویژه قتل تهران از جنایت خونین پسر جوان و قتل عام خانواده‌اش می‌گوید.

قاتل خانوادگی

جامعه ۲۴ - مردادماه سال ۹۴ بود و آن روز گرم کشیک قتل بودم. امیدوار بودم که مثل بیشتر اوقات روز کم حادثه‌ای را سپری کنیم. هنوز سه ساعت نگذشته بود که ماموران از کشف جسد یک کارگر در کارخانه رب خبر دادند. به محل حادثه رفتم و جسد کارگر پشت سوله انبار در حالیکه چاقو خورده بود کشف شد. این کارگر شب‌ها در کارخانه نگهبانی هم می‌داد. دستورات لازم را صادر کردم و بعد از بررسی صحنه به دادسرا برگشتم، اما در همان حیاط دادسرا تلفن کشیک زنگ خورد و اینبار ماموران از قتل یک معتاد در شرق تهران خبر دادند.

تا ساعت ۱۵ درگیر صحنه آن جنایت بودم، تا اینکه بعد به خانه آمدم تا پس از دو صحنه قتل رفتن اندکی استراحت کنم. چندباری تلفن زنگ خورد که حادثه مهمی نبود.

ساعت ۱۹ افسر کلانتری شهرک غرب تماس گرفت و گفت پسر جوانی با چاقو اعضای خانواده اش را زده است که پدر خانواده در محل به قتل رسیده است. سریع به راننده گفتم به دنبالم بیاید و دقایقی بعد خودرو مقابل ساختمانی ۴ طبقه در خیابان بهار توقف کرد.

محل جنایت آپارتمان طبقه چهارم بود. وقتی وارد شدم همه جا رد خون بود و جنازه مرد میانسالی در نزدیکی در ورودی افتاده بود.


بیشتر بخوانید: جنایت، پایان کری‌خوانی اینستاگرامی


افسر کلانتری جلو آمد تا شرح حادثه را بگوید، پسر ۳۲ ساله با چاقو ابتدا پدر، بعد مادر و خواهرش را می‌زند. پدر در دم فوت کرده و مادر و خواهر به بیمارستان منتقل شدند. اهالی ساختمان با داد و فریاد خواهر قاتل متوجه حادثه شدند. قاتل هم در اتاق خواب تحت نظر است.

پزشک قانونی هم گزارش اولیه را داد و گفت: پدر به خاطر اصابت چاقو به قلبش کشته شده است.امیدوار بودم مادر و خواهر فوت نکنند.

وارد اتاق خواب شدم تا با قاتل صحبت کنم، روی تخت نشسته بود و فقط سیگار می‌کشید، هنوز تو شوک بود و باور نداشت چه کرده، اما می‌گفت حقشان است، باید برایم به خواستگاری می‌رفتند. متوجه شدم الان زمان مناسبی برای بازجویی نیست، به افسر اداره قتل دستور دادم متهم را برای فردا آماده کنند و برای بازپرسی به دادسرا بیاورند. آماده ترک محل جنایت بودیم که تماس گرفتند که خواهر هم فوت کرده است. سری به بیمارستان زدم، مادر هم ساعتی بعد جانش را از دست داد.

صبح زود به دادسرا آمدم و شیفت کشیک قتل را به بازپرسی دیگر تحویل دادم. ساعت ۹ پسر جوان با دستبند و پا بند به داخل اتاقم آورده شد. می‌دانستم متهم سرسختی است، برای جلب اعتمادش دستبند و پا بندش را باز کردم. درخواست سیگار کرد، سریع دستور دادم برایش یک پاکت سیگار بیاورند. اجازه خواست در اتاق سیگار بکشد که گفتم می‌تواند اینکار را بکند. از او خواستم هرچه می‌داند را تعریف کند.

حامد به حرف آمد و مدعی شد چند سال قبل داداشم به قتل رسید و خانوادم دیه را گرفتند و رضایت دادند، بعد قتل برادرم من دیوانه شدم و تحت نظر پزشک رفتم. روزی چندبار قرص می‌خورم. من عاشق شده بودم و از خانواده ام دیروز خواستم برایم به خواستگاری بروند. پدرم مخالفت کرد و بهم خندید، عصبانی شدم و زدم تلویزیون رو شکستم. پدرم داد زد زنگ بزنید بیایند حامد را ببرند تیمارستان، دوباره روانی شده، با حرفهایش کنترلم را از دست دادم و همه را با چاقو زدم و الان پشیمان نیستم.

از او خواستم کسی از فامیل را معرفی کند تا کار‌های اجساد و پرونده حامد را انجام دهد، اما گفت کسی را ندارند. بالاخره دو روز بعد از آشنایان دور به دادسرا مراجعه کردند.

برای بررسی درستی حرف‌های حامد او را دو بار به کمیسیون تخصصی پزشکی قانونی معرفی و هر دو بار متخصصان جنون و بیماری روحی او را تایید کردند. با تایید جنون قاتل، او را به مراکز درمانی معرفی کردم تا تحت درمان قرار گیرد. هنوز هم برایم جای تعجب است که چرا خانواده حامد به دنبال درمان او نرفتند.

سعید احمد بیگی-بازپرس سابق ویژه قتل تهران

دیدگاه کاربران
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
یه بنده خدا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۲ - ۱۴۰۰/۱۱/۲۲
0
0
واسه هر قتلی یه دلیل معافی بیارید که طرف راس راس بچرخه.اینجوری که همه جرعت پیدا کردن ادم میکشن...یا مستن..یا شیشه مصرف کردن .!!یا فشار فقز!!!یا غیرتی شدن!!!یا روانی ان...خیلی راحت..یا پارتیشون کلفته و پول میدن..
تبرعه میشن به همین اسونی..
اینم از دولت و قانون