
ضرورت سیاستگذاری متناسب با تغییر اقلیم
انتخاب رویکردهای سازگار با اقلیم در برنامهریزی و سیاستگذاری میتواند زمینهساز مشارکتهایی شوند که انطباق و توسعه پایدار را ادغام کرده تا به طور همزمان و هماهنگ به کاهش ریسک بلایا، کاهش فقر و نابرابری در همه سطوح، بهسازی زیرساختها، تابآوری نهادی و اجتماعی بپردازند.
جامعه ۲۴ ، وضعیت بارشهای سال ۹۹-۱۴۰۰ زنگ خطری برای جدی گرفتن پیامدهای گرمایش جهانی و ضرورت انطباق با تغییرات اقلیمی است. انطباق معمولا مستلزم تطبیق زیرساختها، آمادگی اجتماعی و همچنین کنترل تنشهای سیاسی در سطوح محلی و ملی به ویژه حول محور آب است. در سپهر سیاستگذاری ایران سدسازی، انتقال آب، کشاورزی، کم اعتنایی به محیط زیست، تعارض منافع نهادها و ذینفعان امری متاثر از مناسبات سیاسی و رایج است.
در این شرایط ادغام کردن رویکردها با وجود مزایایی که دارد، بسیار دشوار بوده، ولی راه محتومی است که بهرغم میل باطنی سیاسیون برای بقای قلمرو لازم و ضروری است.
بنا بر تحلیل بانک جهانی عبارت «توسعهی مقاوم در برابر تغییرات اقلیمی» اغلب با نوعی بیدقتی استفاده میشود و این احساس غلط را ایجاد میکند که تاثیرات اقلیمی در هر صورت کاملا قابل مدیریت شدن است، درحالی که چنین چیزی ممکن نبوده و بدیهی است که برخی از ارزیابیها مربوط به اتفاقاتی است که محتمل بوده و درباره آینده است و هنوز اتفاق نیفتاده است.
بیشتر بخوانید: «زاگرس» آخرین نفسهای خود را میکشد؟
اما برخی دیگر مانند برداشت آبهای زیرزمینی در ایران و مخاطرات فرونشست از هم اکنون روی خود را نشان داده است و با این وجود هنوز هم به سختی میشود تعیین کرد که آیا سیاستگذاران شرایط را درک کرده و برنامهای کوتاه، میان و بلندمدت برای آن داشته و اجتماعات محلی را برای مواجهه و تصمیمات سخت آماده کردهاند؟
با وجود نشانههای موجود، متاسفانه باید گفت به هیچ وجه چنین آینده نگری در کشور وجود نداشته و حتی مناطقی از کشور که میتوانستند با اتکا به جغرافیا و ظرفیتهای خود پایدار باشند را نیز تخریب کرده و به مناطق پرخطر تبدیل کرده اند.
چالش بزرگ کشور ما هم اکنون در بخش مدیریت یکپارچه منابع آب، کشاورزی وسیع، فاجعهبار و فقرزا، جنگلزدایی، فرسایش خاک، خشکاندن تالابها و رودخانهها، بیبرنامگی در مواجهه با سیلابها و خشکسالی، آلودگی آبهای سطحی، نقص جدی در سیستمهای هشدار، به ویژه در سطح محلی و مناطق پرخطر، اهمیت ندادن به آموزش جوامع محلی، و مواردی از این دست است.
این موارد از قضا همه مواردی است که باید محور سازگاری قرار گرفته و هماهنگی نهادی برای برنامهریزی و سیاستگذاری برای بهبود وضعیت با تصمیمگیریهای دشوار و هزینهبر صورت پذیرد.برای سنجش بهتر آمادگی، بانک جهانی و برخی از بانکهای منطقهای درصدد هستند بفهمند آیا میتوانند بر کارآیی تلاشها برای انطباق با تغییرات اقلیمی نظارت کنند یا خیر (بانک جهانی ۲۰۱۲). هرچند انزوای ایران با وجود تحریمها راه ارتباط با دنیا و بهرهمندی از تجربیات جهانی را دشوار کرده است.
در هر حال آنچه مسلم است و بر اساس شواهد موجود کشور ما نیز همچون دیگر کشورها باید تغییرات اقلیمی و پیامدهای آن را در برنامههای توسعهای خود به عنوان یک احتمال بسیار جدی در نظر گرفته و مطابق با دادههای موجود ملی و بینالمللی سازگار شود. البته رویکرد سازگاری نباید سازهها باشند، بلکه لازم است یک تغییر نگرشی ایجاد شود و محور سازگاری به جای سازهمداری، «انسانمدار»، شود. این انسانها هستند که باید خود را سازگار کنند و با توجه به ظرفیتهای محلی ماندگار شوند. نکته مهم و قابل توجه این است که سازگاری پروژه نیست، بلکه یک فرآیند پویا مبتنی بر «عدالت اجتماعی و محیط زیستی» به عنوان شرط بقا در دنیای آینده است.
اجرای بیرویه غیراصولی و سیاستزده پروژههایی، چون سدسازی و انتقال آب (به جز برای شرب) ضد عدالت اجتماعی و زیستی است. این اقدامات تاکنون علیه سازگاری بوده است. کشاورزی آببر و فقرزای کنونی نیز چالش بزرگ سازگاری است که از یک سو موجب غارت و آلودگی منابع آب زیرزمینی و سطحی شده و از سویی نه تنها اشتغال و امنیت غذایی پایدار ایجاد نکرده، بلکه خود تبدیل به یک نگرانی جدی برای سازگاری و تابآور کردن روستاها شده است.
آنچه مسلم است اصلاح زیرساختها و سرمایه گذاری برای نجات منابع آب زیرزمینی، رودخانهها و تالابها و متوقف ساختن آلودگی آبهای سطحی، سرمایهگذاری برای بازیافت منابع آب برای استفاده صنایع و شهرها، جلوگیری از فرسایش خاک، جنگلزایی و آمادگی برای مواجهه با سیلابها (به جای سدسازی به بهانه مواجهه با سیلاب)، جلوگیری از تخریب مراتع، تقویت سیستمهای هشدار و مهمتر از همه آموزش مسئولان و جامعه، به ویژه جوامع محلی در خط مقدم تهدیدات و… از جمله مواردی است که در فرآیند سازگاری باید به طور اضطراری با درجه فوریت بالا؛ بطور ویژه مورد توجه برای سرمایهگذاری قرار گیرد.
بدیهی است نمیشود با زیرساختها و برنامهها و سیاستهای ناسازگار با محیط زیست و اقلیم؛ سازگاری را به مردم توصیه کرد. سهلانگاری و نادیده گرفتن احتمالات مخاطرهآمیز و پیشبینیهای اقلیمی که همه کشورهای جهان، حتی فقیرترینها جدی گرفتهاند، تقریبا در تمام سطوح مدیریتی در ایران قابل مشاهده است.
به ویژه در مدیریت منابع آب و خاک، با وجود سیستم ناکارآمد و متناقض موجود و ذینفعان متعدد سازگاری غیرممکن است. چالشهای جدی به لحاظ قانونگذاری و مدیریت بخشی در قسمتهای مختلف مانند حوزه کشاورزی، آب شرب، بازچرخانی، مناقشات انتقال آب و سدسازیهای بیرویه، آلوده کردن منابع آب شیرین توسط صنایع، دفع فاجعهبار زبالهها و بیعملی نهادهای مسئول در برابر این امر، نابودی منابع آب به بهانه اشتغالزایی و نابودی و تخریب جنگل و مراتع و موارد بسیار دیگر و از همه مهمتر فقدان احساس تعلق و مسئولیت نسبت به منافع ملی که در همه سطوح، بهویژه حکمرانی آب دیده میشود بهگونهای که با وجود شواهد عینی هنوز گفتگو در مورد سازگاری با تغییرات اقلیمی و کمآبی امری دور از ذهن و حتی غیرممکن است.