حوادث برگزیده
کد خبر: ۷۲۰۰
تاریخ انتشار: ۰۶:۱۴ ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
خاطرات آتش‌نشانان /۱/

آتش نشانی که نوزاد مرده را زنده کرد!/ تلخ و شیرین شغل آتش نشانی

آتش‌نشان بازنشسته، از عملیات حادثه انفجار گاز و نجات دادن نوزاد مرده بعد از خارج کردن از زیر آوار می‌گوید و اذعان می‌کند: این صحنه‌هاست که به رغم مشکلات متعدد شغل آتش نشانی، ما آتش نشانان را شیفته‌ این شغل می‌کند.

آماده/////  تلخ و شیرین شغل آتش نشانینشانی که نوزاد مرده را زنده کرد!/ تلخ و شیرین شغل آتش نشانی 

جامعه ۲۴ - محمد محمدی دولت‌آبادی در بیان خاطرات خود می‌گوید: یادم است در یکی از روز‌های شیفت کاری ام که درآن زمان فرمانده شیفت ایستگاه بودم، از طریق ستاد فرماندهی به اتفاق نیروهایم عازم محل حادثه آوار در شرق تهران شدم. حادثه آوار ناشی از انفجار شدید گاز در یک منزل مسکونی بود. انفجار به قدری شدید بود که بخش زیادی از خانه ریزش کرده بود.

هنگامی که به محل حادثه رسیدیم، اهالی محل به ما گفتند که دو نفر از ساکنان در زیر آوار مانده اند. به سرعت شروع به آواربرداری کردیم. آن سال‌ها تجهیزات چندانی نداشتیم به این خاطر با هر وسیله‌ای که داشتیم و حتی با چنگ و دندان، خاک‌ها را جابجا می‌کردیم. یک دفعه سر یک زن از زیرخاک بیرون آمد.

هنوز خاک‌ها از سر و رویش کامل پاک نشده بود که یک دفعه داد زد: منو ول کنید! بچه ام کنارم زیر آوار است! نمی‌دانید که چه حالی پیدا کردیم. ما فورا این زن را رها کردیم و با کمک همکاران شروع کردیم به آواربرداری تا که رسیدیم به بچه، به سرعت او را از زیر خاک‌ها درآوردیم.

خاک کاملا سر و روی این کودک را پوشانده بود. همه نیرو‌ها با دیدن او گفتند که این کودک فوت شده! واقعا شرایط  این نوزاد که ۷ -۸ ماهه به نظر می‌رسید، حاکی از مرگش بود ولی ناامید نشدم و به نیرو‌ها گفتم سریع بچه را ببرید تو حیاط. فورا در آنجا با شیلنگ آب موجود در حیاط این منزل، خاک‌های روی بدنش را شستیم و سپس بچه را بغل زدم و شروع کردم به انجام تنفس دهان به دهان، یک آن نفس عمیقی کشید و زد زیر گریه. باورم نمی‌شد بچه‌ای که مرده بود، دوباره زنده شد.


بیشتر بخوانید: آتش سوزی مرگبار کارگاه مبل سازی با ۵ کشته


از سوی دیگر و در زمانی که ما سرگرم احیای این کودک بودیم، گروه دیگری از آتش نشانان مشغول آواربرداری از اطراف زن بودند، وقتی که بچه زنده شد، او را به سمت مادرش بردم و در حالی که مادر همچنان بخشی از بدنش زیر آوار بود، کودک را به وی نشان دادم، نمی‌دانید چقدر خوشحال شده بود، ناباورانه به فرزندش نگاه می‌کرد و مدام اشک شوق می‌ریخت و بچه اش را صدا می‌زد.

این قدر این صحنه زیبا بود که وقتی به خودم آمدم، دیدم اشک خوشحالی از چشمان همه حاضران سرازیر شده بود. این صحنه‌هاست که به رغم مشکلات متعدد شغل آتش نشانی، ما آتش نشانان را شیفته‌ این شغل می‌کند.

در آن زمان ها، بعضی از سقف ساختمان ها، تیرآهنی بود و برخی هم ضربی و قوسی بود. در حالت سقف ضربی، اگر انفجاری رخ می‌داد، به یکباره کل سقف بلند شده و سپس در کسری از ثانیه، به پایین فرو می‌ریخت. به همین خاطر در حادثه انفجار گاز، مادر و فرزند بی آنکه فرصتی برای فرار داشته باشند، در یک لحظه کوتاه، آوار برسرشان ریزش کرد و هردوبه طور کامل در زیر آوار گرفتار شدند.

در ساختمان‌های دارای سقف تیرآهن، ضعیف‌ترین قسمت‌های آن، اغلب دیوار‌های جانبی و پنجره‌ها است که درصورت وقوع انفجار، این قسمت‌ها با موج انفجار به سمت بیرون تخریب می‌شود، البته ممکن است بنا به دلایلی سقف‌ها هم ریزش کند که به خاطر سنگین بودن این آوار ها، امکان زندن ماندن افراد بسیار ضعیف است.

از طرف دیگر با صحنه‌های تلخ و ناراحت کننده هم روبرو می‌شدیم که تا مدت‌ها اثر آن همراهمان بود. هنگامی که با پیکر‌های کاملا سوخته در آتش سوزی‌ها و یا در مواقعی که با جنازه‌های متلاشی شده درحوادث مختلف مانند تصادفات، انفجار‌های گاز و نیز مرگ‌های خانوادگی در حوادث گازگرفتگی روبرو می‌شدیم، اثرات مخرب روحی آن تا هفته‌ها و حتی ماه‌ها با ما بوده و تا مدت‌ها جلوی چشم‌هایمان بود.

بر اساس خاطرات آتش نشان پیشکسوت محمد محمدی دولت آبادی

برچسب
دیدگاه کاربران