حوادث جنایی
کد خبر: ۷۸۱۰
تاریخ انتشار: ۰۸:۵۷ ۱۷ مرداد ۱۴۰۰

دیه و زندان، مجازات هووکشی

زن جوانی که متهم است هوویش را به قتل رسانده‌است به پرداخت دیه و حبس محکوم شد.

زن هوو کش

جامعه ۲۴ - سال گذشته به مأموران پلیس پایتخت خبر رسید زن جوانی در منزلش در جنوب شهر به قتل رسیده‌است.وقتی مأموران به محل حادثه رفتند با جسد زن جوانی به نام فریبا روبه‌رو شدند که آثار سوختگی روی بدن وی نمایان بود.

جسد به دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد. شوهر آن زن که مأموران را خبر کرده‌بود و در محل حاضر بود در تحقیقات به مأموران گفت: مهسا همسر اولم بود و فریبا همسر دومم. بعد از عقد با فریبا او را به خانه‌ام آوردم و از همسر اولم خواستم با هم در یک خانه زندگی کنند. روز‌های اول همه چیز خوب بود، اما کم‌کم آن‌ها به اختلاف خوردند و چند بار با هم درگیر شدند.

مرد جوان ادامه داد: روز حادثه چند بار با فریبا تماس گرفتم، اما جواب نمی‌داد. نگران شدم مبادا آن‌ها دوباره درگیر شده باشند این شد که به خانه آمدم، اما هرچه در زدم کسی در را باز نکرد. وقتی با کلید در را باز کردم دیدم جسد فریبا روی زمین افتاده است. همان موقع با اورژانس تماس گرفتم، اما تلاش آن‌ها بی‌فایده بود. بعد از آن سراغ مهسا را گرفتم، اما در خانه نبود و تلفن همراهش نیز خاموش بود. احتمال می‌دهم از قتل فریبا اطلاع داشته باشد و حالا فرار کرده است.

بعد از این اظهارات همسر اول آن مرد تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه مدتی بعد از حادثه او در شهر اصفهان شناسایی و در خانه برادرش دستگیر شد.


بیشتر بخوانید:  دردسر خونین ۶ ساله گم‌شدن کفش در عروسی


متهم بعد از دستگیری تحت بازجویی قرار گرفت و در همان اظهارات اولیه به جرمش اقرار کرد. او در توضیح گفت: من و بابک شش‌سال قبل با هم ازدواج کردیم و صاحب یک‌فرزند پسر شدیم. مدتی قبل فهمیدم او دوباره ازدواج کرده‌است. از این موضوع ناراحت شدم، اما به روی خودم نیاوردم و سعی کردم خودم را قانع کنم که باید به زندگی ادامه دهم. به هر سختی بود زندگی آرامی را برای خودم ساختم، اما این آرامش با آمدن فریبا به خانه‌ام به هم خورد. ماجرا از آن روزی شروع شد که شوهرم فریبا را به خانه آورد و گفت باید با هم در یک خانه زندگی کنید. واقعاً برایم سخت بود، اما چاره‌ای نداشتم و باید می‌سوختم و می‌ساختم. به هر حال شرط شوهرم را قبول کردم.

متهم ادامه داد: فریبا زمانیکه به خانه‌مان آمد باردار بود به همین خاطر مراعات حالش را می‌کردم، اما او ملاحظه نمی‌کرد و هر کاری دوست داشت انجام می‌داد. بعد از به دنیا آمدن فرزند فریبا شوهرم اخلاقش تغییر کرد و دیگر مثل قبل به من و پسرم اهمیتی نمی‌داد. او بیشتر محبتش به فریبا و فرزندش بود طوری که بیشتر خرید‌ها برای آن‌ها بود. فریبا هم نسبت به من و پسرم رفتار خوبی نداشت او شوهرم را مجبور می‌کرد ما را کتک بزند و حتی شکنجه کند. خلاصه شرایط خیلی سختی داشتم، اما به خاطر فرزندم حرفی نمی‌زدم و سعی می‌کردم آرام باشم.

زن جوان در خصوص قتل گفت: فریبا با خودش هیچ جهیزیه‌ای نیاورده بود به همین خاطر از وسایل من استفاده می‌کرد. در این باره هم حرفی نداشتم، اما رفتارهایش آزار دهنده بود. این گذشت تا روز حادثه. آن روز پسرم با فرزند فریبا مشغول بازی بود. ما هم مشغول کار بودیم که یکدفعه صدای گریه فرزند فریبا بلند شد. آن‌ها سر یک موضوع کودکانه با هم دعوایشان شده بود. همان موقع دیدم که فریبا به طرف پسرم حمله کرد و او را به شدت کتک زد. می‌گفت حق ندارد فرزندش را اذیت کند. با دیدن این صحنه کنترل اعصابم را از دست دادم و به طرف فریبا حمله کردم سپس روسری را که روی زمین افتاده بود، برداشتم و دور گردنش پیچیدم. وقتی روسری را کشیدم او روی زمین افتاد. همان موقع از ترس به اصفهان فرار کردم و در خانه برادرم پنهان شدم.

با اقرار‌های متهم، زن جوان راهی زندان شد و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده‌شد. متهم در اولین جلسه رسیدگی مقابل هیئت قضایی شعبه‌دهم دادگاه به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت.

با اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد و گفت رئیس قوه قضائیه از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست دیه را مطرح کرده‌است. با این درخواست متهم برای دفاع از خود در جایگاه ایستاد و خلاف اظهاراتش جرمش را انکار کرد. با انکار قتل از سوی متهم، ریاست دادگاه به درخواست قوه‌قضائیه اشاره کرد و به متهم گفت بهتر است حقیقت را بگوید. اگر غیر از حقیقت را بگوید همچنان در زندان خواهد ماند.

بعد از توضیحات ریاست دادگاه متهم ابراز پشیمانی کرد و با قبول جرمش گفت: من از رفتار‌های فریبا خسته شده بودم. از طرفی شوهرم که باید حرف‌های مرا می‌شنید کنارم نبود و همیشه مقابل من و پسرم می‌ایستاد. او با وسوسه حرف‌های فریبا حتی ما را شکنجه هم می‌داد. انگار ما جایی در آن خانه نداشتم و باید می‌رفتیم تا فریبا و فرزندش زندگی راحتی داشته‌باشند. من با همه این بدبختی‌ها کنار آمده بودم، اما دیگر تحمل نداشتم که مقتول بخواهد فرزندم را کتک بزند. وقتی دست فریبا روی پسرم دراز شد و او را کتک زد نتوانستم تحمل کنم و به او حمله کردم. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم و فقط از روی شدت عصبانیت این حادثه رقم خورد. بعد از قتل به خانه برادرم پناه بردم و از ترس شوهرم با همه علاقه‌ای که به پسرم داشتم او را با خودم نبردم.

او درباره آثار سوختگی روی بدن جسد نیز گفت: من فقط روسری را دور گردن مقتول پیچیدم و کشیدم. وقتی فهمیدم نفس نمی‌کشد از ترس فرار کردم. باور کنید نمی‌دانم آثار سوختگی برای چه بوده است.

او در آخر گفت: مقتول سابقه بیماری تشنج داشت. فکر کنم وقتی گلویش را فشار دادم بر اثر این بیماری فوت کرد. او، من و فرزندم را آزار می‌داد، اما راضی به مرگش نبودم. حالا که به زندان افتاده‌ام در این مدت پسرم با پدرش زندگی می‌کند و نمی‌دانم چه وضعیتی دارد. از دادگاه تقاضا دارم مرا کمک کند تا هرچه زودتر آزاد شوم تا پیش فرزندم برگردم.

بعد از آخرین دفاعیات زن جوان هیئت قضایی وارد شور شد و با توجه به اوراق پرونده و درخواست رئیس قوه قضائیه، متهم را به پرداخت دیه و حبس محکوم کرد.

دیدگاه کاربران
آخرین اخبار
پربحث ترین
پربازدید ترین
آخرین اخبار