کد خبر: ۸۱۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ ۱۰ خرداد ۱۴۰۰

بافت فرسوده، زخمی کهن و عمیق بر دل شهرها‏

بافت فرسوده عامل ترسناک تری از زلزله محسوب می‌شود، چرا که زلزله بدون بافت فرسوده چندان هم رعب آور نیست یا دستکم چندان کشنده محسوب نمی‌شود.

بافت فرسوده شهرها
جامعه ۲۴ -  بسیاری از مشکلات شهری در کشورمان، قدیمی هستند، به آن معنا که طی سال‌ها برای حل آن اقدام مهمی صورت نگرفته است. یکی از موارد بافت‌های فرسوده شهری است. عدم اصلاح بافت‌های فرسوده دلایل متعددی دارد، از شکل‌گیری زورآباد‌ها تا قانون نانوشته سرقفلی دکان‌ها. معضل بافت فرسوده به صورت ویژه هر بار که هر جایی از کشور زلزله اتفاق می‌افتد، خود را نشان می‌دهد و بعد از آن چند روزی در رسانه‌ها و صدا و سیما در مورد آن تبادل نظر می‌شود و دوباره به بوته فراموشی سپرده می‌شود تا روزی روزگاری دیگر با زلزله‌ای دیگر، قد برافرازد. ‏

یکی از این مباحث، بافت‌های فرسوده در کلانشهر‌ها و شهر‌های کشور است؛ که تطابق درستی با شرایط زمانه ندارد و با کوچکترین زلزله ممکن است فرو ریزند. از این نظر، بافت فرسوده عامل ترسناک تری از زلزله محسوب می‌شود، چرا که زلزله بدون بافت فرسوده چندان هم رعب آور نیست یا دستکم چندان کشنده محسوب نمی‌شود.

بافت فرسوده شهری؟

مطابق آمار بیش از یک سوم از جمعیت شهری در بافت فرسوده زندگی می‌کنند که نشان دهنده گستردگی این نوع بافت در شهر‌های کشور است. اما برای اینکه در مورد بافت فرسوده شهری صحبت کنیم، لازم است پیش از آن تعریف دقیقی از شهر داشته باشیم.

مهندس بابک شهریاری با اشاره به این موضوع می‌گوید: این سؤال که چرا در شهر‌های ایران بافت فرسوده تا این حد زیاد است به نظر من سؤال صحیحی نیست در واقع من از شما می‌پرسم مقصود شما کدام شهر است؟ به طور مثال آیا بافت‌های فرسوده تهران مورد نظر است همان تهرانی که روستایی است متورم شده؟ اصولاً به کار بردن واژه شهر برای تهران چه میزان قابل قبول است تا به بررسی مشکلات شهری در آن بپردازیم، این موضوع در مورد بسیاری از شهر‌های کشور صدق می‌کند معدود شهر‌هایی داریم که واقعاً نام شهر برازنده آنان باشد. ‏

وی می‌افزاید: دلایل متعدد تاریخی و جغرافیایی را بر این علت می‌توان برشمرد. ابر شهر‌هایی که با گسترش خود روستا‌های همجوارشان را بلعیده‌اند، ناچارا میراث دار بافت‌هایی فرسوده هستند که برای روستا کارآمد بوده، اما نیاز‌های شهری کارآمدی آن‌ها را به چالش می‌کشد. ‏

بافت فرسوده چیست؟

آیا هر ساختمان یا محله قدیمی‌فرسوده محسوب می‌شود؟ این مهندس عمران ادامه می‌دهد: با فرض اینکه تهران و بسیاری دیگر از این نابسامان مکان‌هایی که در پهنه ایران پراکنده هستند را شهر بنامیم باید در واژه فرسوده دقیق‌تر شویم و در واقع هر کهنسالی فرسوده نیست در شهری مانند لندن ساختمان‌ها و محله‌هایی با قدمت چند صد ساله وجود دارند که فرسوده محسوب نمی‌شوند، اما در تهران ساختمان‌هایی داریم که باقدمت ۲۰ ساله کلنگی به شمار می‌آیند؛ عمری کمتر از یک دست کت و شلوار! ‏

شهریاری که مدرس سازمان نظام کاردانی است با تاکید بر اینکه کهنسالی با فرسودگی مترادف نیست توضیح می‌دهد: همانطور که کهنسالی با فرسودگی مترادف نیست، در فرهنگ مهندسی واژگانی وجود دارند که باید بطور عمیق آن‌ها را شناخت، اما معمولاً در فرهنگ عامه به ژرفای معانی توجه نمی‌شود و از این رو تعابیر کاملا نادرستی از واژگان شکل می‌گیرد. ‏

وی مثال می‌زند: به طور مثال عبارت «ضریب اطمینان» که در نزد عامه مردم مفهومی‌است که با اتکاء به آن می‌توان هر خطایی را در ساخت محصول پذیرفت بی آنکه نگران تبعات آن باشیم. در حالی که ضریب اطمینان مخلوطی از مفاهیمی‌همچون عدم شناخت موضوع به علاوه عدم اعتماد به محاسبات به علاوه عدم اطمینان به تطبیق شرایط واقعی به شرایط آزمایشگاهی به علاوه رواداری ابعادی و بعلاوه… و به علاوه حاشیه اطمینان و از همه مهمتر اقتصاد طرح است. مطمئناً ضرایب اطمینان در چارچوب معینی تعریف می‌شوند و عدول از این چارچوب در ساخت محصولات بسیار خطرناک است.



مهندس شهریاری تاکید می‌کند: بسیاری واژگان دیگر نیز وجود دارند که عامه نسبت به آن دچار بدفهمی هستند. از جمله این واژگان به «عمر مفید ساختمان» می‌توان اشاره کرد که از نظر بسیاری از مردم به معنای بی‌ارزش شدن کل بنای ساختمان در طی یک مدت مشخص است یا موضوع طراحی سازه بر اساس دوره بازگشت زلزله که مفهومی‌آماری است و در فضای حساب احتمالات معنا پیدا می‌کند، اما عامه مردم مفهومی قطعی را از آن برداشت می‌کنند. ‏

وی ادامه می‌دهد: در این میان اتفاقی رخ داده و آن اینکه ساختمان‌های مسکونی برای شدت زلزله‌ای با دوره بازگشت ۵۰ سال طراحی می‌شوند و این مدت زمان برای فرسودگی سیستم‌های تاسیساتی کفایت می‌کند و اینگونه شده که باور عمومی بر این قرار گرفته که عمر مفید ساختمان پنجاه سال است و پس از آن ساختمان حتما باید تخریب و بازسازی شود و این درحالی است که با رسیدگی مکرر به تاسیسات برقی و مکانیکی می‌توان صد‌ها سال از یک ساختمان به نحو شایسته‌ای بهره‌برداری کرد و این همان کاری است که در بسیاری از کشور‌های اروپایی انجام می‌دهند. ‏

بافت فرسوده ربطی به کهنسالی ندارد

بافتی که قدمت زیادی از آن گذشته الزاما فرسوده نیست، بلکه پارامتر‌های دیگری برای تشخیص فرسودگی بافت وجود دارد.

مهندس شهریاری با اشاره به این موضوع تاکید می‌کند: اینکه چه بافتی فرسوده است موضوع دیگری است که اتفاقا آن هم به کهنسالی یا کمسالی ربطی ندارد به طور مثال در اطراف شهر تهران و دور از چشم ارگان‌های ذی ربطی مانند جهاد و… شهرک‌هایی در حال شکل گرفتن است که هم اکنون و پیش از شکل گرفتن بافت آن‌ها فرسوده محسوب می‌شود، این نوزادان پیش از تولد به پیری رسیده‌اند. چند ماه پیش بر حسب اتفاق در مسیر جاده دماوند یک گشتی در مناطق به اصطلاح ویلا سازی زدم که از ماحصل آن هنوز هم گهگاه شب‌ها کابوس می‌بینم. ‏

این فعال محیط زیست ادامه می‌دهد: قطعه بندی و تفکیک زمین‌ها به صورت سلیقه‌ای و بدون توجه به اصول شهرسازی و حتی توجه به توپوگرافی منطقه از یکسو و بنا نهادن ساختمان‌های بی بنیاد از سوی دیگردر حال ایجاد بافتی ناموزون است که شبیه به زگیل‌های متعدد در دشت‌های زیبای منطقه روئیده‌اند. ساختمان‌هایی که در این قطعات تفکیک شده در حال ساخته شدن هستند به علت توهم ویلایی بودن، نسبتاً نما سازی پر هزینه‌ای دارند (نه لزوماً زیبا و چشم نواز)، اما به علت قربانی شدن کیفیت در برابر سرعت از یکسو و حضور افراد غیر متخصص و سازندگان نامطلع از دیگر سو، این ساختمان‌ها ناایمن و نا کارآمد هستند. به باور من بافت فرسوده، منطقه‌ای است که فضا سازی شهری در آن رعایت نشده و مسیر‌های عبور و دسترسی نا مناسب هستند و در آن ساختمان‌های نا ایمن و نا کارآمد ساخته شده باشد که تمام این مشخصات در این منطقه‌ای که من بازدید کردم وجود داشت. به همین دلیل می‌گویم شاهد تولد نوزادی پیر و فرتوت بودم که برای هر انسانی که دغدغه محیط زیست دارد کابوسی است دهشتناک.

وی روزآباد کرج را به عنوان مثالی دیگر بیان می‌کند و توضیح می‌دهد: بسیاری از مناطق شهر‌های ما همینگونه شکل گرفته‌اند؛ نمونه بارز آن زور آباد کرج. واقعاً چه انتظاری از بافت شهری می‌توان داشت وقتی که این زور آباد‌ها در جای جای این کشور در حال تولد هستند؛ لذا به باور من بخشی از مشکل فرسودگی بافت شهری قانون گریزی گروهی از سودجویان بوده و البته هنوز هم هست. آن‌ها بافت‌های فرسوده را ایجاد می‌کنند و حاکمیت هم وقتی با عمل انجام شده آنهم در سطحی به این وسعت مواجه می‌شود چاره‌ای جز تمکین به خواست شهروندانی که در این مناطق ساکن شده‌اند ندارد و پس از به رسمیت شناختن این مناطق عملاً شما از من خواهید پرسید چرا بافت فرسوده در شهر‌های ما به این حد پر شمار هستند. ‏

بافت فرسوده به سختی اصلاح می‌شود

روند شکل گیری بافت فرسوده در کشورمان عموما به ترتیبی است که بالا به آن اشاره شد. بابک شهریاری، محقق شهرسازی در ادامه می‌افزاید: قاعدتاً تا زمانی که حاکمیت این بافت‌ها را به رسمیت نشناخته اصلاح آن‌ها بی معناست، اصلاح بافت‌های فرسوده مسلماً پس از به رسمیت شناختن مالکان و منطقه و…. معنا پیدا می‌کند. در چنین شرایطی پرداخت حق مالکانه و بسیاری موارد حقوقی دیگر مطرح می‌شود که هزینه اینگونه اصلاحات را به شدت بالا می‌برد و از آن بدتر زمان اینگونه اصلاحات بسیار طولانی است و علی‌الرغم مشوق‌هایی که بایت تجمیع و نوسازی در این مناطق داده می‌شود باز هم سرعت اصلاحات مطلوب نیست. عملاً شاهد هستیم بافتی که در مدت دو سال متولد شده در طی پنجاه سال هم اصلاح نمی‌شود. ‏

سرقفلی، یکی دیگر از عوامل

مالکیت دوگانه سرقفلی مغازه‌ها، به ویژه در پایتخت یکی دیگر از عوامل کندی اصلاح بافت‌های فرسوده است.

مهندس شهریاری در این باره می‌گوید: از دیگر سو فرسودگی عجیبی که در بعضی از مناطق شهری مشاهده می‌شود مربوط به بخش‌های تجاری شهر‌ها است که علی القاعده لازم است بالنده‌ترین مناطق شهری باشند، اما به دلیل پدیده‌ای به نام سرقفلی همه چیز در این مناطق قفل شده است. از انجا که من حقوق دان نیستم در مورد مبانی حقوقی آن ابراز نظری نمی‌کنم، اما نتیجه بارز این پدیده به یک نوع مالکیت دوگانه منجر شده که از یکسو مالکی وجود دارد که اسناد مالکیت به نام اوست، اما سرقفلی را واگذار کرده و از دیگر سو با مستاجری مواجه هستیم که فقط سرقفلی را در اختیار دارد که یک حق معنوی است.

وی ادامه می‌دهد: هرچقدر که موقعیت منطقه از نظر تجاری پر رونق‌تر باشد ارزش سرقفلی نسبت به ارزش ملک پیشی می‌گیرد و با توجه به قدمت ملک و تطویل مدت زمانی که مستاجر در آن ساکن بوده، عملاً اجاره مغازه‌ای که سرقفلی آن واگذار شده نسبت به اجاره ملکی که سرقفلی آن هنوز در اختیار مالک است بسیار ناچیز می‌شود. این دوگانگی مالکیت در اینجا خود را به رخ می‌کشد چرا که در صورتی که به علت هر بلای طبیعی (و شاید هم غیر طبیعی) ساختمان تخریب گردد، سرقفلی دود شده به هوا می‌رود، اما مالکیت پا برجا است. این موضوع کاملا به نفع مالک و به ضرر مستاجر است. از آنجا که تغیرات اساسی بنا و تعمیرات اساسی به عهده مالک است هیچ مالکی با کرایه اندک دریافتی علاقه‎ای به بهسازی بنا ندارد، مگر آنکه مستاجر بتواند انگیزه مالی قابل قبولی را ایجاد کند و معمولاً این انگیزه با سودی که از تخریب کل بنا برای مالک حاصل می‌گردد، قابل مقایسه نیست و اینگونه است که در بهترین نقاط تجاری شهری با فرسوده‌ترین ساختمان‌ها مواجه هستیم.

به گفته مهندس شهریاری، متاسفانه خیلی مواقع با عکس این داستان نیز روبرو هستیم یعنی املاکی وجود دارند که بخشی از آن‌ها تجاری بوده و سرقفلی قسمت تجاری آن‌ها واگذار شده و علی‌الرغم میل مالک به نوسازی کل مجموعه به علت عدم همکاری مالک ثانویه (مالک سرقفلی) ملک قفل می‌شود. به هر حال این نوع مالکیت دوگانه مانعی برای اصلاح فرسودگی این مناطق است. ‏

زلزله

زلزله از دیگر موارد مرتبط با موضوع بافت‌های فرسوده است. اکثر شهر‌های بزرگ ما در مناطق زلزله خیز ساخته شده‌اند. برخی از معماران انتخاب اشتباه محل ساخت شهر را از مشکلات شهرسازی در ایران عنوان کرده‌اند. مهندس شهریاری نظر دیگری دارد. او در این باره می‌گوید: انتقاداتی که به آقامحمدخان به دلیل نبود کارشناسی در انتخاب تهران به عنوان پایتخت می‌شود، خیلی قرین به واقعیت نیست. واقعیت این است که در تمام دنیا تمدن‌ها در کنار رود‌ها شکل گرفته‌اند. در واقع مهمترین پارامتر در انتخاب محل پایتخت خصوصاً در کشور خشک و کویری ما آب است و آب در رود پیدا می‌شود و رود از کوه جاری می‌شود. پس مجاورت شهر با کوه پدیده غیر عادی نیست. از طرفی، کوه به یک علتی به وجود آمده یا کوه آتشفشانی است که ذاتاً خود عامل زلزله است و یا اینکه بر اثر چروک خوردگی پوسته زمین بوجود آمده که این چین خوردگی‌ها به واسطه زلزله‌های مهیب بوجود آمده‌اند اینگونه است که بیشتر شهر‌های سرزمین ما در معرض خطر زلزله قرار دارند و وقوع زلزله امری طبیعی است، اما آنچه غیر طبیعی است ساختن ساختمان‌های غیر مقاوم به دست افراد غیر متخصص در این سرزمین است.

این مهندس عمران ادامه می‌دهد: در این چند دهه اخیر زلزله‌های مهیبی را از زلزله طبس گرفته تا گلباف و منجیل و بم و… تجربه کردیم که از این میان وقوع زلزله منجیل نقطه عطفی در مهندسی ساختمان کشور محسوب می‌شود چرا که پس از وقوع آن بود که آئین‌نامه ۲۸۰۰ زلزله ایران به طور جدی مطرح شد و چندی بعد اجباری شد و مبنای محاسبات مهندسین سازه قرار گرفت.

در طی این مدت آئین‌نامه ۲۸۰۰ بار‌ها مورد بازنگری قرار گرفته و هم اکنون ویرایش چهارم آن مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در طی این سال‌ها آنچه مشهود است اینکه با ظهور هر ویرایش جدید ضریب زلزله منتج از روابط آئین نامه افزایش یافته و تغیراتی که در جزئیات ضوابط رخ می‌دهد باعث می‌شوند اسکلت ساختمان‌ها روز به روز سنگین‌تر طراحی شود. اما سؤال اینجاست که آیا واقعاً به آن اندازه که زحمت اساتید تدوین کننده آئین‌نامه ۲۸۰۰ منجر به بالارفتن هزینه ساخت اسکلت شده، آیا به همان اندازه ایمنی ساختمان‌ها افزایش یافته است؟ به باور من جواب این سؤال منفی است.

خانه را که ساخت؟ بنا!

برخی از مشکلات، ریشه در آموزش‌هایی قدیمی دارد که به روز نشده است. مهندس شهریاری در این باره می‌گوید: این شرایط نامیمون ریشه در آموزش‌ها و آگاهی عامه مردم دارد از آن زمان که در کتاب فارسی دبستان خواندیم «نان را که پخت؟ نانوار خانه را که ساخت؟ بنا»، سنگ بنای نادرست ساختمان سازی را بنا نهادیم. ظاهرا هنوز کمتر کسی باور دارد که خانه را بنا نمی‌سازد، بلکه خانه را مهندس می‌سازد، چون نیک بنگریم خود مهندسین هم اغلب باور ندارند که آن‌ها خانه را می‌سازند و دور از شان خود می‌دانند که خاک کارگاه را بخورند و بیاموزند و بیافرینند.

آموزش در سطوح مختلف، مساله‌ای است که بابک شهریاری بر اصلاح آن اصرار دارد. وی می‌گوید: از سوی دیگر، سیستم دانشگاهی ما نیز به نظر می‌رسد یک تعریف واحد از مهندس عمران را سرلوحه آموزش‌های خود در سراسر دانشگاه‌های کشور قرار داده و قرار است کلیه دانشگاه‌های ما فقط یک جور مهندس تربیت کنند که همگی این مهندسین با برترین متد‌های ریاضی و آخرین تئوری‌های تحلیل سازه آشنا هستند که البته این سطح از علم بسیار درخور ستایش است، اما افسوس که برای سازندگی کشور تنها درصد اندکی از نخبگان مهندسی را باید اینگونه آموزش می‌دادیم.

به گفته وی، ما بیش از آنچه که در حال حاضر نیاز به تئوریسین سازه و تئوریسن زلزله داریم به مهندسینی نیاز داریم که بتوانند حلقه ارتباط بین طراحان و عوامل اجرایی و سازندگان باشند. جای این گروه از مهندسین به شدت در صنعت ساختمان ما خالی است. در عوض با انبوهی از فارغ‌التحصیلانی روبرو هستیم که بدون اینکه هیچ تجربه‌ای از مشکلات اجرایی داشته باشند، مستقیم از پشت میز دانشگاه تکیه بر جای طراحان سازه زده و نقشه‌هایی را ارائه می‌دهند که هیچگاه خودشان ایراد آن را نمیفهمند، چرا که هیچگاه در مقام مجری قرار نگرفته و قرار نمی‌گیرند تا به درک عمیق از دیتیل‌های ساختمان نائل شوند.

شهریاری تاکید می‌کند: با افزایش ضریب زلزله حاصل از خروجی آئین نامه ۲۸۰۰ نمی‌توان جبران عملکرد طراحان بی تجربه به علاوه مجریان بی اطلاع را کرد و عملاً مصالح به صورت ناکارآمد در ساختمان‌ها مدفون می‌شوند. ‏

این مهندس عمران که از فعالان اجتماعی نیز محسوب می‌شود، به اتلاف هزینه اشاره می‌کند و می‌گوید:‌ای کاش درصد اندکی از هزینه این سرمایه ملی که در اسکلت ساختمان‌ها دفن می‌شود را به آموزش عوامل اجرایی اختصاص می‌دادیم و‌ای کاش بخشی از این هزینه‌ها را صرف تربیت مهندسین اجرایی می‌کردیم تا نتایج درخشان آن را در قالب حفظ جان مردمان این سرزمین می‌دیدیم. تا زمانی که اینگونه آموزش‌ها نباشد و تا زمانی که آگاهی همگانی را بالا نبریم مبحث آمادگی شهر‌ها در برابر زلزله و ایمنی ساختمان‌ها به یک شوخی تلخ می‌ماند. ‏

بابک شهریاری در پایان گفتگوی خود به مطایبه می‌پردازد و می‌گوید: من از هم اکنون کشته شدن هموطنانم در زلزله بعدی را تسلیت عرض می‌نمایم و امیدوارم با یاری گرفتن از خرد و خردمندان، ایرانی را بسازیم که فرزندان ما و پس از ما این داغ‌ها را بر سینه جای ندهند. ‏
دیدگاه کاربران