حوادث برگزیده
کد خبر: ۸۲۷۷
تاریخ انتشار: ۰۰:۱۳ ۲۶ آذر ۱۴۰۰
در گفتگو با جامعه ۲۴؛

شرور معروف دهه هشتاد از روز‌های سیاه می‌گوید/ جوانی‌ام را تباه کردم

اراذل و اوباش معروف دهه هشتاد بود که امروز پشیمان است از روزهای سیاهی که برای خودش رقم زده است. می‌گوید جوانی‌اش را تباه کرده است و ای کاش زودتر به سمت زندگی می‌رفت.

گفتگو با شرور معروف دهه هشتاد

جامعه ۲۴ -  دو بار به اتهام شرارت دستگیر شده و طعم کهریزک را در دهه هشتاد چشیده است، خودش می‌گوید از رفقای اراذل معروف محله فلاح بود، اما همه را از سر جوانی و شور انجام داده و دیگر ۱۲ سال است که هیچ خلافی انجام نداده است و دو پسر بچه دارد.

*خودت را معرفی کن؟

-محمود ۴۹ ساله هستم.

*سابقه داری؟

-دو بار به جرم شرارت و عربده کشی در سال‌های ۸۶ و ۸۷ دستگیر شدم.

*کهریزک رفتی؟

-یکبار که طرح اصلی بود دستگیر شدم و به کهریزک رفتم.

*چه شرارتی انجام می‌دادی؟

-من دم پر مهدی بودم و او را دوست داشتم و خیلی از بچه محل‌ها او را قبول داشتند. من هم به همین خاطر با او بودم.

*نگفتی چه شرارتی؟

-بیشتر می‌رفتیم دعوا تا اسمی برای خودمان دست و پا کنیم. جوان بودیم و جاهل، بیشتر دعوا می‌کردیم و قمه کشی. یکبار هم مست بودیم و برای قدرت‌نمایی چند خودرو را خراب کردیم.

*بعد چه کردی؟

-یه چند روزی فرار کردیم شمال که دستگیر نشویم. فکر کردیم آب‌ها از آسیاب افتاده، برگشتیم به محل که یک شب در پاتوقمان دستگیر شدیم.


بیشتر بخوانید: شرور سطح یک دهه ۸۰: ته لاتی، قبرستان و زندان است/ از اینستاگرام لات در نمی‌آید


*پاتوق داشتید؟

-خانه مجردی یکی از بچه محل‌ها بود، گاهی آنجا جمع می‌شدیم مشروب می‌خوردیم و بازی می‌کردیم و هر کی از شرارتی که کرده بود تعریف می‌کرد تا خودش را بزرگتر نشان دهد.

*بزرگ شدید؟

-بزرگ ما مهدی بود و وقتی که او کشته شد دیگه رفقا چند پاره شدند و دیگه مثل قبل نبودیم.

*کارت چیست؟

-آن موقع جوان بودم و بیکار، ولی الان فروشگاه لوازم یدکی دارم.

*چطور متحول شدی؟

-یک روز پدرم صدایم کرد و گفت می‌خواهی برای من بعد از مرگم لعنت بخری با این کارهایت، این حرفش رویم تاثیر گذاشت و تصمیم گرفتم دور خلاف را خط بکشم، آن روز‌های سیاه من روزی دو سه ساعت بیشتر خانه نمی‌رفتم و همه وقتم با رفقایم می‌گذشت.

*بعد چه کردی؟

-چند وقتی بعد توبه شاگردی کردم و بعد که پدرم فهمید آدم شده‌ام بهم پول داد تا کاسبی راه بندازم. من هم تو محله فروشگاه لوازم یدکی زدم.

*ازدواج کردی؟

-بله. روز‌های اول که می‌گفتم زن می‌خواهم خانواده قبول نمی‌کردند، ولی بعد که دیدند واقعا چسبیدم به زندگی برایم خواستگاری رفتند و الان دو پسر دارم.

*از زندگی راضی هستی؟

-خیلی. کاش زودتر به سمت زندگی می‌آمدم. الان حسرت سال‌هایی را می‌خورم که الکی از دست دادم. کاش آن سال‌های سیاه در زندگی ام نبود.

*اگر برگردی دوباره خلاف می‌کنی؟

-اصلا. ۱۲ سال است که هیچ خلافی نکرده ام و حتی لب به مشروب و سیگار دیگر نزدم. من سرم پایین است و زندگی خودم را می‌کنم.

*حرف آخر؟

-لاتی و لات بازی برای کسی نان و آب نمی‌شود. به زندگی بچسبید و از آن لذت ببرید.

دیدگاه کاربران