کد خبر: ۸۸۵۸
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۱ ۲۷ مرداد ۱۴۰۰
جامعه ۲۴ گزارش می‌دهد:

چرا ۶۰ درصد مردم ایران امیدی به آینده بهتر کشور ندارند؟/ تاثیر ناامیدی بر کاهش سلامت روان

«امید»، گم شده این روز‌های مردم ایران است، واژه‌ای که نبود آن سرآغاز بسیاری از مشکلات و آسیب‌های اجتماعی از جمله کاهش سلامت روان در جامعه است. انتشاری خبری مبنی بر ناامیدی ۵۹ درصد از مردم نسبت به آینده کشور هشداری برای جامعه و مسئولان است. جامعه ۲۴ دلایل و تبعات کاهش امید در جامعه را مورد بررسی قرار داده است.

احساس ناامیدی در مردم ایران

جامعه ۲۴، شادی مکی: مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرده است که نشان می‌دهد حدود ۵۹ درصد از شهروندان امیدی برای بهتر شدن آینده کشور حداقل در یک سال آینده ندارند. در این نظرسنجی همچنین ۲۸.۸ درصد معتقد بودند وضعیت کشور در سال آینده نسبت به الان بدتر می‌شود.

در واقع می‌توان گفت بر اساس این گزارش ۴۱ درصد جمعیت همچنان به آینده امیدوار هستند و دیدگاه مثبتی نسبت به وضعیت کشور دارند. با این حال، اما نگاهی به وضعیت جامعه و گلایه‌ها و شکایات طبقات مختلف جامعه گویای آن است که به این عدد ۴۱ درصد هم نمی‌توان چندان امیدوار بود و با ادامه شرایط فعلی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از این میزان در صورت صحیح بودن آن باز هم کاسته خواهد شد.

پی بردن به علل این حجم از ناامیدی مردم ایران البته چندان هم سخت نیست؛ نبود نشاط در جامعه، برخورد‌های بعضا خشن با هر سطح از اعتراض، عدم وجود رفاه اجتماعی و رفاه فردی، عدم اطمینان به آینده شرایط زندگی، بیکاری، نبود امنیت شغلی، دستمزد‌های پایین، هزینه‌های بالای زندگی و... همگی زمینه‌ساز شرایط فعلی هستند. این درحالی است که مرگ امید در میان مردم می‌تواند آینده‌ای تلخ و اسف‌بار از جمله از دست رفتن سرمایه‌های اجتماعی، افزایش خودکشی، افزایش مهاجرت نخبگان و نیروی کار، عدم ازدواج و عدم فرزندآوری و در نتیجه بسته شدن پنجره جمعیتی کشور و در نهایت فروپاشی نظام اجتماعی ایران را رقم بزند.

افت شدید آستانه روانی مردم

دکتر محمدرضا ایمانی، روانشناس و رفتارشناس درباره آمار ۵۹ درصدی مردم ناامید از آینده به جامعه ۲۴ می‌گوید: «باید به زیرشاخص‌هایی که کشور را به این آستانه از ناامیدی و ناراحتی سوق داده است توجه کنیم. داشتن یک جامعه زنده و پویا و درحال حرکت بستگی به کیفیت زندگی مردم دارد که این موضوع نیز به عوامل بیرونی بستگی زیادی دارد.»

«در سال ۹۲ با وجود مسائل و مشکلاتی که مردم در زندگی خود با آن مواجه بودند اعم از گرانی و مشکلات مدیریتی کشور، اما نگاهشان به آینده بسیار مثبت بود. ما یک شاخص اندازه‌گیری در دسترس داریم به نام انتخابات، انتخابات سال ۹۶ و اشتیاق مردم برای حضور در انتخابات نشان می‌داد که مردم معتقد بودند دولت روحانی می‌تواند گام‌هایی بردارد که منتج به شکل‌گیری رفاه و تامین اجتماعی و رشد کیفیت زندگی شود. این نگاه نشاندهنده اعتمادی بود که مردم به آن دولت یا رئیس‌جمهور داشتند. آن میزان آرا و افراد شرکت‌کننده در انتخابات معیاری است که نشان می‌دهد در جامعه امیدواری و نشاط وجود داشته و مردم امیدوارند که با گام‌هایی که برداشته می‌شود زندگی‌شان با تغییرات اساسی مواجه شود چرا که تصمیمات دولت‌ها در امور مختلف روی زندگی مردم تاثیر دارد.»

«بزرگ‌ترین سرمایه اجتماعی و انسانی که در اختیار مردم است اعتماد آن‌هاست؛ وقتی که این اعتماد فرو می‌ریزد، باورها، اعتقادات، امید و آرزو‌های مردم را از بین برده و جای آن را ناامیدی، افسردگی، خشم و ناراحتی می‌گیرد. این مجموعه زندگی مردم را دچار اختلال جدی می‌کند که نتیجه آن همین ناامیدی است.»

«ما در روانشناسی تئوری اشنایدر را داریم که سه مساله را بیان می‌کند؛ این تئوری تاکید می‌کند که برای داشتن تفکر امیدوارانه باید سه مساله را در نظر بگیریم، اهداف، مسیردستیابی به اهداف و عامل دستیابی به اهداف که بسیار مهم است. برای مواجهه با زندگی به دنبال اهدافی هستیم که برایمان تعیین کننده است مثلا درس می‌خوانیم که شغل، رفاه، درآمد، آرامش، آزادی، احترام، تشکیل خانواده و اطمینان از آینده، امنیت روانی و سلامت روانی و جسمی داشته باشیم. وقتی مسیر رسیدن به این اهداف مختل است مثلا در فرایند تحصیل دولتی با مشکل ثبت نام مواجه هستید و به دلیل اختلال در نظام آموزشی باید به سمت مدارس غیردولتی بروید و هزینه‌های سنگین آن را تحمل کنید. برای کسب شغل با مشکلات زیادی مواجه هستید و برای سرمایه‌گذاری با همان سرنوشت بورس و طلا و مسکن مواجه می‌شوید؛ این نشان می‌دهد که مسیر‌های شما برای رسیدن به زندگی درست و نرمال مختل شده است. وقتی برای استخدام با مشکل و ارتباطات ناپیدا مواجه می‌شوید برای دریافت دستمزد نیز به مشکل برمی‌خورید. برخی حقوقشان عادلانه نیست برخی هم حقوقشان اصلا پرداخت نمی‌شود، مانند هفت‌تپه و سایر مجموعه‌ها.»

«سومین نکته، عاملیتی است که باید شما را به اهداف برساند. این عاملیت در جامعه ما توام با بدبینی، بی اعتمادی عمومی و ناراحتی است. اگر بگویند مردم در بورس و... سرمایه‌گذاری کنند کسی اعتماد ندارد. مردمی که علاقه دارند شغلی را برای خود ایجاد کنند به دلیل وجود زوایای پنهان و مبهمی که وجود دارد نمی‌توانند چنین اقدامی انجام دهند در نتیجه مردم هر روز فقیر و فقیرتر می‌شوند. نتیجه این تنگنا‌ها چیست؟ نگاهی به جامعه بیندازیم و به این سوالات پاسخ دهیم که چه میزان نشاط و خوشحالی در جامعه وجود دارد؟ چقدر نیاز‌های اولیه مردم مانند ازدواج، اشتغال، تحصیل و مسکن برآورده شده است؟ چقدر احساس مقبولیت و امنیت روانی، اجتماعی و مالی در جامعه داریم؟ چقدر احساس عدالت داریم؟ چقدر سلامت و بهداشت روانی و جسمانی و حتی امنیت نسبت به کرونا در جامعه شکل گرفته و چقدر کیفیت زندگی مردم و رفاه اجتماعی آن‌ها تامین شده است.»

جامعه ما در شرایط نرمالی به سر نمی‌برد

«پاسخ این سوالات که چندان هم امیدوارکننده نیست نتایجی دارد که آن را در رشد مرگ و میرها، میزان خودکشی حتی در نوجوانان، میزان کودک‌آزاری و همسرآزاری، درگیری‌ها و خشونت‌ها در جامعه، میزان اعتیاد به مواد مخدر، اضطراب و افسردگی، بیماری‌های قلبی و عروقی، نابرابری‌های اجتماعی، تبعیض و فساد، طلاق، فحشا، بیکاری و... مشاهده می‌کنیم. وقتی همه این موارد را کنار یکدیگر بگذاریم حتی بدون توجه به آمار ۵۹ درصد داده شده هم به همین شرایط فعلی جامعه می‌رسیم، یعنی شرایطی که نشان می‌دهد امروز آستانه روانی مردم به شدت افت پیدا کرده و میزان مرگ و میر به شدت افزایش یافته و حتی عادی شده است درحالی‌که انسان به راحتی با مرگ کنار نمی‌آید. مردم حتی به تامین سلامت خود مطمئن نیستند. در ماجرای واکسن، تزریق دارو‌های کرونا و هزینه درمان آن‌ها شاهد این مساله بودیم که همه این موارد اعتماد را از مردم سلب می‌کنند.»

«وقتی چرخه بهداشت و درمان چنین است، بیکاری بیداد می‌کند، جوان‌ها احساس امنیت خاطر ندارند و با وجود تحصیلات عالیه اشتغال ندارند، وقتی ازدواج کاهش و طلاق به شدت افزایش داشته است خروجی آن همین شرایط می‌شود؟ از دل این وضعیت چگونه می‌توان به روزنه امید رسید؟ چگونه مردم می‌توانند احساس خوشبختی و آرامش کنند؟ این مسائل باعث شده که جامعه ما امروز به آینده خود امیدوار نباشد. گرچه نمونه‌برداری که جهاد دانشگاهی انجام داده علمی بوده و بخشی از جامعه را از طیف‌های مختلف شغلی و سنی مورد بررسی قرار داده است. این ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که جامعه ما در شرایط نرمالی به سر نمی‌برد در این وضعیت چرخه زندگی دچار مشکل شده و در نهایت به انتظارات و توفعات خود نمی‌رسد. امید ما را به آینده امیدوار کرده و می‌گوید در یک فرایند به انتظارات خود دست پیدا می‌کنید، اما اگر این اتفاق رخ ندهد نا امیدی ایجاد می‌شود.»


بیشتر بخوانید: پنج تأثیر منفی تروما بر زندگی عاطفی


شکنندگان پروتکل‌های بهداشتی سلامت روان ندارند

(سال‌هاست که می‌گویند ۲۳ درصد جامعه ما از سلامت روان برخوردار نیستند و با وجود همه این شرایط ما همچنان روی همین عدد مانده‌ایم، این درحالی است که شاهد افزایش خودکشی و خودسوزی هستیم و خشونت‌ها و افسردگی هم ظاهرا افزایش داشته است؛ آیا این عدد همچنان می‌تواند وضعیت سلامت روان را در جامعه ما توضیح بدهد؟): «باید حجم نمونه جامعه‌ای که مورد ارزیابی قرار گرفته است را در نظر گرفت؛ اینکه ما کدام بخش جامعه را ارزیابی می‌کنیم. ویژگی جمعیت هدف بسیار مهم است. ما در همین شرایط افرادی را در کشور داریم که زندگی نرمالی دارند و نیاز‌های اولیه‌شان کاملا برآورده شده است در حالیکه سایر مردم در تامین همین بخش از نیاز‌های خود مانده‌اند. این افراد معمولا نیاز‌ها و نگاهشان به زندگی متفاوت است. توقعات و نیاز‌های افراد در طبقات اجتماعی و اقشار سنی مختلف متفاوت است مثلا یک جوان نیاز به اشتغال و ازدواج دارد یک فرد سالمند به منزلت اجتماعی و احترام نیاز دارد و باید براساس این معیار‌ها ارزشیابی انجام گیرد.»

«من عدد ۲۳ درصد برای عدم سلامت روان را قبول ندارم، فارغ از آمار و ارقام وقتی خودمان پایداری در خصوصیات رفتاری و اجتماعی‌مان نداریم، وقتی نسبت به بسیاری از موضوعات واکنش‌های به شدت هیجان‌زده‌ای بروز می‌دهیم یعنی آرامش نداریم. آرامش شاخص مهمی در موضوع سلامت روان است.»

«در یک مثال ساده می‌توان به موضوع اپیدمی کرونا در کشور اشاره کرد. در چنین شرایطی همه ما در قبال خودمان، خانواده‌های‌مان و جامعه مسئولیم، بنابراین باید برای اینکه اطرافیان و هموطنان ما آسیب نبینند پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کنیم. همان تعداد افرادی که این پروتکل‌های را رعایت نمی‌کنند از سلامت روان برخوردار نیستند، به این دلیل که خودخواهانه و غیرمسئولان رفتار می‌کنند. در واقع اگر آمار‌ها را هم کنار بگذاریم و نوع رفتار‌ها و واکنش‌های مردم را در جامعه مورد بررسی قرار دهیم متوجه می‌شویم که چه تعداد از جامعه سلامت روان دارند. ما با شواهد و قرائن می‌توانیم به خروجی مشخصی برسیم که جامعه ما در چه وضعیتی به سر می‌برد و زیست می‌کند. ما برای به دست آوردن خواسته و رفع نیازهایمان دست به چه کار‌هایی می‌زنیم؟ آیا دیگر خواه هستیم؟ به مسئولیت اجتماعی‌مان توجه می‌کنیم؟ آیا سایر افراد جامعه را نیز مانند عزیزان خود می‌دانیم؟ همه این مسائل نشان می‌دهند که آستانه سلامت روان در کشور ما به شدت دچار مشکل است.»

دیدگاه کاربران
آخرین اخبار