روان سلامت روان
کد خبر: ۳۲۱۸۴
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۵ ۱۸ اسفند ۱۴۰۰

تنها بودن به چه معنی است؟

در دورانِ منزوی‌کننده‌ترین همه‌گیریِ قرن، وقتش رسیده است ببنیم که تنها بودن چه معنایی دارد.

تنها بودن به چه معنی است؟
جامعه ۲۴-یک مسئله بزرگ وجود دارد که در دو سال اخیر توجه ما را به خود جلب کرده است و آن مسئله این است که چطور می‌توانیم در روابطی که داریم احساس رضایت و ارتباط داشته باشیم؟

لوئیز هاوکلی، محقق در دانشگاه شیکاگو، می‌گوید ما انسان‌ها گونه‌ای هستیم که در کنار یکدیگر رشد می‌کنیم. او می‌افزاید، اما اینکه هر فردی به چه میزان و چه نوع روابطی نیاز دارد تا احساس کند بخشی از یک جامعه است در افراد مختلف و در برهه‌های مختلف زندگی افراد متفاوت است.

دکتر کارلا پریسینوتو، استاد دانشگاه کالیفرنیا در رشته پزشکی و برنامه‌های بالینی سالمندان، می‌گوید تصور رایج آن است که تنها‌ترین افراد همان‌هایی هستند که کسی را در اطراف خود ندارند؛ مهم است که بین دو مفهومِ تنهایی (به معنای تنهایی فیزیکی و انزوا) و حسِ غربت و بی‌کسی (به معنای تنهایی روحی و روانی که در آن فرد حتی در کنار دیگران نیز حسِ تنهایی می‌کند) تفاوت قائل شویم.

پریسینوتو می‌گوید، کودکان می‌توانند احساس تنهایی (به معنای انزوا) کنند، زیرا نمی‌توانند دوستان‌شان را در مدرسه ببینند؛ اما افرادی که به حاشیه رانده شده‌اند احساس غربت و بی‌کسی می‌کنند، زیرا جامعه آن‌ها را در درون خود نپذیرفته است، افراد مسن نیز می‌توانند به دلیل بازنشستگی یا مرگ عزیزان‌شان حس غربت و بی‌کسی را تجربه کنند.

برطبق گزارش مرکز پیشگیری و کنترل بیماری‌های آمریکا، در دوران همه‌گیری این حسِ غربت افراد است که بدتر شده است و این باعث شده که متخصصین سلامت نسبت به خطراتی –مانند افسردگی، مشکلات قلبی-عروق و مرگ زودهنگام که با احساس غربت و بی‌کسی مرتبط است، هشدار بدهند. به همین دلیل است که کارشناسان می‌گویند باید نگاهی دقیق‌تر به معنای تنهایی بیندازیم و ببینیم که چه کار‌هایی درباره آن از دستمان برمی‌آید.


آیا تنهایی به معنای حسِ غربت و بی‌کسی است؟


وقتی صحبت از مبارزه با حس غربت از طریق برقراری روابط اجتماعی در میان باشد، کیفیت بسیار مهم‌تر از کمیت است. هاوکلی می‌گوید: «یکی از نقاط تمایز بین تنهایی روحی (به معنای بی‌کسی‌وغربت) و انزوا (تن‌هایی در معنای فیزیکی) آن است که تنهایی در معنای حسِ غربت با کمیت، تعداد آدم‌هایی که با آن‌ها در تماس هستید یا تعداد گروه‌هایی که خودتان را عضوی از آن می‌دانید، ربط اندکی دارد. اگرچه بین کمیت و حس غربت می‌تواند ارتباط وجود داشته باشد، اما این ارتباط قوی نیست.»

او می‌افزاید، آن‌هایی که انتخاب می‌کنند تنها زندگی کنند یا انتخاب می‌کنند مجرد باشند یا فقط دوست دارند اوقات‌شان را با خودشان تنهایی سپری کنند، لزوماً احساس غربت و بی‌کسی نمی‌کنند.

پریسینوتو می‌گوید، نکته کلیدی توجه به شرایط و نسبت دادنِ احساساتِ مفروض به آن شرایط نیست، بلکه نکته کلیدی آن است که در هر شرایطی فقط از خودتان بپرسید آیا احساس غربت و بی‌کسی می‌کنید یا خیر.

اگر عزلت‌طلبی شما یک انتخاب شخصی است و افرادی را دارید که می‌توانند در مواقع لزوم و هر زمانی که به کمک نیاز دارید، به کمک‌تان بشتابند، نمی‌توان درباره شما گفت که نمی‌توانید از زندگی در تنهایی لذت ببرید؛ و همان‌قدر که عزلت‌نشینی و تنها زندگی کردن لزوماً مترادف با حسِ بی‌کسی و غربت نیست، تعامل با دیگران نیز برای همه به معنای حسِ خوشبختی و سعادت نیست.

او توضیح می‌دهد: «آدم‌ها می‌توانند در جمع باشند و حس تنهایی کنند، یا می‌توانند در عزت کامل به سر ببرند و هیچ‌وقت احساس نکنند که تنها هستند.»


چرا تنها نیستم، اما به شدت حسِ تنهایی دارم؟


اگر در بخشِ محتوای رسانه اجتماعی‌تان کلی عکس از مهمانی با گروه‌های بزرگ دارید یا هر جایی که می‌روید آشنایی برای سلام‌وعلیک و احوال‌پرسی دارید، اما هنوز طعم تلخ و گزنده تنهایی را احساس می‌کنید، ممکن است واقعاً تنها باشید. شما کلی روابط اجتماعی دارند و با‌این‌حال به شدت تنها هستید. ممکن است فردی را ببینید که بسیار صمیمانه است و به‌نظر می‌رسد که روابط بسیاری دارد، اما هنوز احساس عمیق تنهایی می‌کند.»

هاوکلی توضیح می‌دهد که سه نوع پیوند وجود دارد و حسِ تنهایی می‌تواند ناشی از حسِ فقدان هر کدام از این پیوند‌ها باشد.

اولین نوع پیوند، حس پیوندِ صمیمانه است. این ارتباط زمانی است که شما یک رابطه عاشقانه دارید. فردی را دارید که آنقدر به شما نزدیک است که حس می‌کنید بخشی از هویت‌تان است. شما با او حسِ یکی شدن می‌کنید.

نوع دوم، پیوندِ رابطه‌ای و نسبی است که شما با دوستان و افراد قابل‌اعتماد زندگی‌تان دارید. نوع سوم، پیوندِ جمعی است که شامل آن نوع تعاملاتی می‌شود که باعث می‌شود شما حس کنید بخشی از یک جامعه هستید.

هاولکی می‌گوید مهم است که تشخیص بدهید حسِ تنهایی و غربت شما ناشی از فقدان کدامیک از این نوع پیوند‌ها و ارتباطات است؛ و بعد لازم است که کیفیت این نوع پیوند‌ها را نیز ارزیابی کنید.

پریسینوتو می‌گوید: «باید از خودتان بپرسید که آیا این روابط برای من ارزشمند است؟ آیا در این روابط حسِ باارزش بودن می‌کنم؟ آیا این روابط به من کمک می‌کند حس کنم هدفی دارم و آیا حس خوب به من می‌دهد؟»


چه کاری می‌توانم بکنم؟


تشخیص نوع ارتباطاتی که آرزویش را دارید و ارزیابی کیفیت روابطی که هم‌اکنون دارید، نخستین گام‌های مهمی هستند که باید بردارید، اما اینکه بعد از آن چه کنید و چه مسیری را انتخاب کنید، بستگی به موقعیت دارد.

پریسینوتو می‌گوید: «یک نسخه کلی برای همگان وجود ندارد. برای برخی داشتن یک رابطه عمیق و معنی‌دار با فقط یک‌نفر برای حسِ پیوند و ارتباط حیاتی است، اما ممکن است که دیگران بتوانند حتی با غریبه‌ها هم به چنین حسی دست پیدا کنند.»

او می‌افزاید، یک مکالمه عمیق با یک غریبه در فرودگاه، لبخند قدردانی‌ای که وقت سفارشِ همان همیشگی‌تان در کافی‌شاپ رد‌وبدل می‌کنید، زنگ زدن به یک دوست یا اعتماد‌سازی و گشودگی بیش‌تر با شریک زندگی‌تان، راه‌هایی هستند که می‌توانند حسِ غربت و بی‌کسی را در شما کاهش دهند.


بیشتربخوانید: روانشناسی زرد: راه موقت و تلقینی


او می‌افزاید حتی صحبت کردن در جمع یا خصوصی درباره حس تنهایی می‌تواند روشی برای مبارزه با آن باشد. هاوکلی می‌گوید، اگر حس می‌کنید ارتباط برقرار کردن با دیگران برای‌تان سخت شده و در الگو‌های تکراری گیر کرده‌اید که فکر می‌کنید آن توجه لازم را در روابط‌تان دریافت نمی‌کنید، شاید باید از یک فرد حرفه‌ای مشاوره بگیرید.

دکتر مت پانتل، استادیار مرکز جامعه و سلامتِ دانشگاه کالیفرنیا در بخش کودکان، می‌گوید: «افرادی که به دلیل نداشتنِ دوست یا اعضای خانواده حس می‌کنند خیلی تنها هستند، می‌توانند با شرکت در کلاس‌ها و فعالیت‌های جمعی این حس را تخفیف دهند.»

برچسب
دیدگاه کاربران
آخرین اخبار
پربحث ترین
پربازدید ترین
آخرین اخبار