سنگینی سد بر پیکر آسیبدیده مرداب انزلی
مرداب انزلی هیچ نشانگانی از تالاب ندارد که تالاب بخوانیماش؛ زمانی پرندگان مهاجر داشت و ژرفای آب و نیز شفافیتی که میشد کفاش را دید و همچنین ماهیانی همچو سفید و سوف و آمور که مشهور بودند؛ اما اینک هیچ ندارد برای همین مردمان بومی به آن میگویند مردهآب.
جامعه ۲۴ - بخشی از سببهای نابودی تالاب انزلی ریشه در ناآگاهی بومیان دارد؛ وگرنه فاضلاب خانگی خود را در آن رها نمیکردند؛ و نیز امروز بخش بزرگی از لجن تالاب را سرب تفنگهای شکاری تشکیل نمیداد یا هرزآب آلوده به سم آفت شالیزارها و زمینهای کشاورزی به سمت مرداب سرازیر نمیشد و همسایه هایش سطح زمین کشاورزی خود را به بهای تنگتر کردن پیکر نازکشده تالاب گسترش نمیدادند.
شگفتا که چرا در کشور ما با وجود اینهمه تالاب و دریاچه، دانش تالابشناسی نزد مردم ناشناس مانده است؛ یا شاید مردم از سوی مسئولان در این مورد به بازی گرفته نشده و مشارکت داده نشدهاند؛ شاید برای همین است که همه تالابها و دریاچهها حفاظت شدهاند و اگر اینگونه نبود شاید امروز نشانی از آنها باقی نمیماند؛ به سخن دیگر مردم بومی نمیدانند ادامه زندگیشان به زندهبودن تالاب بسته است.
بیشتر بخوانید: از سدهای خالی تا شرایط جیره بندی آب در ایران
برخی جانداران جنگلی درختزیاند، به سخن دیگر به یک زیستِ بومی درختی خو کردهاند و بر روی زمین دوام نمیآورند و میمیرند یا شکار میشوند و نسلشان تباه میشود؛ در انزلی نیز برخی از آبزیان و جانوران تالابی، خوکرده به زیست تالابیاند و تنها در کنار یک زیستگاه زنده آبی میتوانند به زندگی خود ادامه میدهند. در دانش اکولوژی به این موردها پرداختهشده که برای نمونه چرا والها نمیتوانند بدون اقیانوس و آبهای سرد پاک به زیست خود ادامه دهند.
از تالاب درخشان دیروز
محمد بهجتیمقدم- خبرنگار و از اهالی مردم انزلی از دیروز تالاب انزلی میگوید: زمانی تالاب انزلی جذر و مد داشت و میتوانستیم بگوییم زنده است، ولی با ساخت اسکله، آبش دیگر بالارپایین ندارد و کمکی به اکوسیستم نمیشود. تالاب اینک از همهسو مسدود شده؛ با ساخت موجشکن دوم، آسیبدیده و با ساخت سد لاسک در آینده، حقآبهاش نیز بریده خواهد شد. اکنون آبش شاید تا زانو برسد، پهنایش یا عرضش نیز در بسیاری از قلمروها در نهایت ۵ تا ۶ متر است که میانهها یا وسط آن باتلاق است.
همانجور که گفته شد زمانی ژرفای آب در کلاهغازیان تا ۸ متر بود، اما امروز یکمتر هم نیست. قایقرانان از میان یک راهباریکه درست کردهاند و آمدوشد دارند که یک لقمه نان بهدست بیاورند. برخی روستاییان حاشیهنشین تالاب با زمین کشاورزی خود به سمت مرداب پیش میآیند و پهنای مرداب را تنگتر میکنند؛ آنان شاید نمیدانند که تالاب انزلی تنها برای زیبایی نیلوفرهایش نیست بلکه بر بهبود آبوهوا نیز تاثیر میگذارد و سیلگیر است.
یک زمانی از مرداب کپور دهکیلویی صید میشد، برخی صیادان ماهی آمور ۲ کیلویی میگرفتند؛ اما امروز حتی یک بچه ماهی نیمکیلویی هم پیدا نیست.
در گذشته کنار مرداب اگر کمی گرده نان میریختی، بچهماهیان به روی آب میآمدند و مک میزدند که تماشایی بود. امروز روشن نیست چه بلایی بر سر ماهیان مرداب آمده؛ اردکماهی، سیم، سبله (گربهماهی)، شاهکولی، سیاهکولی، سوف حاجیطرخان، سس (زرد پر)، ماهی سفید مرداب، کفال، کولمه، فیتوفاک، بیگهد، علفخور (آمور وحشی)، آزاد، ماش، سگماهی، لایماهی، چک، سرخپر، زالون، شیشهماهی، مارماهی، آمورسفید و سسماهی دیگر پیدا نیست.
سدی در برابر آب تالاب
محمد درویش- نگرهپرداز محیطزیست بر این باور است که سد لاسک در دوره نخست دولت روحانی و معصومه ابتکار با ارزیابی زیست محیطی رد شده بود، اما با روی کار آمدن کلانتری، مانند هر برنامه و پروژه ضد محیطزیستی دیگر، این نیز تایید شده است.
مسعود تجریشی، معاون انسانی سازمان حفاظت محیطزیست در این مورد گفته اگر ما مجوز دادیم به این سد فقط برای حفظ کیفیت آب آشامیدنی مردم بوده است. در وزارت نیرو هم گفتهام که برای تامین آب کشاورزی یا صنعتی دیگر نباید به فکر ساخت سد باشیم. ما در سازمان محیطزیست فقط به سدهایی مجوز میدهیم که مسئله آنها تامین آب آشامیدنی باشد.
اما برخلاف گفته تجریشی، ۴۰ تا ۵۰ میلیون مترمکعب آب مخزن این سد، قرار است ویژه کشاورزی باشد و این هدف آشکارا در برابر سخن معاون سازمان محیطزیست است.
سبب ریشهای مخالفخوانی دوستداران محیطزیست، حفاظت از تالاب انزلی است. این سد بخش بزرگی از رویشگاه جنگلی را هم غرق خواهد کرد، آنهم شمشاد ایرانی را که در جهان همتا ندارد. اینک از کل رویشگاههای هیرکانی چیز چندانی باقی نمانده؛ بخشی از آن مانده ناچیز هم مخروبه است و گونهگونی زیستیاش از میان رفته و فقط یک سری منظرگاه سبز است. به گفته سازمان ملل، بیخشنودی بومیان، نباید ساختوساز بشود که این نکته در ساخت سد لاسک ندید گرفته شده و شاید تا ۲هزار تن زمین و کاشانه خود را از دست بدهند، کسانی که دوست ندارند به حاشیه کلانشهرها بکوچند و در روستا خوشند.
سد لاسک بر روی رودخانه امامزاده ابراهیم، حقآبه تالاب را میبندد و بیشتر خشکترش میکند. زندگی بومیان به تالاب بسته است؛ در دو دهه پیش بومیان هر سال نزدیک به ۱۲ هزار تن ماهی از تالاب میگرفتند که امروز صید در مرداب نزدیک به صفر است، چون در آب آلودهای که از گوهررود میآید هیچ ماهیای زنده نمیماند.
دیاکسید تیتانیوم که به تالاب انزلی میریزند برای رسوبزدایی، سبب بیماری سرطان میشود. پژوهشهای دهساله ژاپنیها نشان داده که هر سال یک میلیمتر ناچیز به رسوب موجود در تالاب انزلی افزوده میشود؛ بنابراین راهکار نجات تالابها رسوبزدایی نیست که شو تبلیغاتیاش کردهاند و در این راه هزینههای گزافی انجام میشود. لایروبیهای تالابها همچو زهکشی، آب زمینهای کشاورزی دور-و-بر را کشیده و خسارتهای بیشتر به بار آورده است.
پس مشکل بنیادین افت کیفیت آب است که ریشه در فاضلابها و زبالههای وارده به تالاب دارد؛ آب آلوده کشاورزی و شهری بالادست و آلودگیهای سازههای موجشکن منطقه آزاد انزلی، به چالشها میافزاید. چالش میانگذاری ۲۰ ساله همچنان در حال اجرا است که سبب گسست زیستبوم تالاب شده است.
دهها لوله فاضلاب مستقیم وارد شده به شهر انزلی نیازمند ساخت تصفیهخانه است. آب فاضلاب در سامانه بازچرخانی دوباره قابل استفاده است؛ اما منافع شخصی گروهی سد راه ساخت تصفیهخانه است.
استان گیلان از پرآبترینهای کشور است و بارشهایش ۴ برابر نیازهایش است و تنش آبی وجود ندارد بلکه بحران بنیادی افت شدید کیفی آب است و نبود تصفیهخانهها در مراکز٫ شیرابهها و زبالهها وارد آبخوانها و رودخانهها میشود؛ مشکل گیلان نداشتن سد لاسک نیست، مشکل این است که باید راهی یافت و جلوی ورود فاضلابها به گوهررود و زرجوب گرفته شود و دوم این که در رشت نیز تصفیهخانه ساخته شود.
اگر مشکل زبالهها حل شود مردم زبالههاشان را در رودخانههای منتهی به تالاب انزلی و دیگر محیطهای آبی رها نمیکنند.
سدی در برابر راهکارها
امروز مرداب پژمرده و به سوگ خود نشسته و با شنیدن ساخت سد، حال و روزش بدتر میشود. میزان ویرانگری جنگل، رخدادهای ناگوار پاییندست سد لاسک، بد شدن وضعیت روستاها، تغییرکاربری شالیزار و جادهها بررسی نشده و برای پرسشهای نگران کارشناسان پاسخی نیست. تامینگر بنیادی آب تالاب، رودخانه پسیخان است؛ تنها رودخانهای که مرداب را تا کنون زنده نگهداشته، چون هیچگونه آلودگی ندارد؛ اینک تالاب بیش از هرزمانی به آب این رود نیاز دارد.
تابستانها بخار بیشتر و بارندگی کمتر است و درست در همین زمان سد لاسک جلوگیر رسیدن آب به تالاب خواهد بود و در پیاش باید به سبب کاهش میزان اکسیژن آب، گواه مرگومیر آبزیان اندک تالاب باشیم.
آیا این سد میخواهد زمین بایر پاییندست را به زیر کشت ببرد؟ اما چنین زمینی وجود خارجی ندارد.
ساخت سد لاسک گونهای تکرار داستان سهدهه پیش ارومیه است؛ همهجا آزمونهای نادرست چراغ راه آینده است، اما چرا این در کشور ما رخ نمیدهد؟ نه تنها سد بلکه در گیلان نیاز به برداشت از آبخوانها هم وجود ندارد، چون بارشها تکافو میکند.
مشکل بزرگ گیلان سد نیست بلکه فاضلابهای صنعتی، خانگی، بیمارستانی، پسماند کشتارگاهی، سمهای کشاورزی، نخالهها، گیاهان مهاجم آزولا و سنبل آبی، دستدرازی به قلمرو مرداب و ساختوساز در دور-بر-تالاب، آتشزدن نیزارهای تالاب با هدف بهدستآوردن زمین است. همین آلودگیها ماهی سفید ویژه تالاب انزلی را فراری داده است. ماهی سفید به آب ناپاک حساس است و زود واکنش نشان میدهد و محل را ترک میکند.
امروز ماهی سفید نابود شده است؛ در حالی در گذشته به اندازهای ماهی زیاد بود که از مرداب به شالیزارهای غرقابی میرفتند و تخمهای ماهی سفید را میشد در کنار رودخانهها دید. در گذشته چنگر و مرغابیهای که عادت داشتند در ارتفاع پایین پرواز کنند، آوازشان و آوای بالزدنشان را میشد شنید.
ساخت جاده شفت به جای ساخت سد
به همان اندازه که سد لاسک، گروهی از روستاییان را آواره شهرها خواهد کرد؛ ساخت جاده شفترزنجان سبب مراوده استانی و بهبود دادوستد دو شهر و کسب و کار میشود.
مسئولان در حالی با جدیت در پی ساخت سد لاسک با ابهامات بیشمار آن هستند که از یکی از نیازهای بایسته شهرستان شفت غافل ماندهاند و آن ایجاد راه ارتباطی این شهرستان با زنجان است که نقش مهمی در رونق بازار و توسعهیافتگی شفت (این شهرستان توسعهنیافته گیلان) خواهد شد.
پروژه ملی راه طارمرشفت قرار بود به درازای ۱۱۰ کیلومتر و با هدف پیوند استانهای شمال غرب به گیلان و مازندران ساخته شود که از این مسافت ۸۰ کیلومتر آن در استان زنجان و ۳۰ کیلومتر دیگردر گیلان قرار دارد.
اجرای این پروژه مسافت مسافرانی که هدف سفر از شهرهای تبریز، ارومیه، زنجان، سنندج، کرمانشاه، همدان، ایلام به استانهای گیلان، مازندران، گلستان را دارند تا ۱۵۰کیلومتر خواهد کاست.
از دیگر سو با اجرای جاده طارمرشفت از محور آببر به ملاسرا، بار ترافیکی بزرگراه قزوین به رشت کاهش مییابد.
گوشه دیگر اهمیت این راه ایجاد گردشگری و اکوتوریسم است که رونق کسبوکار جوانان شفتی را نیز برآورده خواهد کرد.
در این میان، فرافکنی جای همکاری برای ساخت جاده را گرفته است؛ برای نمونه مسئولی میگوید آنچه وظیفه استان زنجان در راستای بازگشایی جاده شفت به زنجان بوده، انجام شده و اینک نوبت مسئولین گیلانی است که در این راه گام بردارند و اگر همت بیشتری کنند این جاده بازگشایی خواهد شد.
حقیقت آن است که شهرستان شفت در لیست ۳۱ شهرستان کم برخوردار کشور است، اما با این حال مسئولان این شهرستان تنها در پی ساخت سد لاسک هستند که با پیامدهای ناگوار زیستمحیطی و آسیب به تالاب انزلی همراه است؛ چنین طرحهایی فرار از سادهترین راه برای اجرای برنامههای مردمی است.
ساخت جاده شفت به طارم میتواند این شهرستان را برای تکاپوی بیشتر آماده کند و گردشگری را به افزایش دهد و این شهرستان را از بنبست بیرون آورده و به شاهراه ورود به استانهای دیگر پیوند دهد.
هورالعظیم در تابستان داغ ۱۴۰۰
اگر تالاب هورالعظیم خشک شود، با هر بادی ریزگردها مهمان کودکان خواهد شد. اینک تنها یک پنجم هور… آب دارد و نیازمند ۲۰۰میلیون مترمکعب آب است در حالی که از ریزشگاه رود کرخه تنها ۵۰ میلیون مترمکعب به تالاب ریخته شده است.
سوختن تالاب و مرگ جانداران و گیاهان از جان هر انسانی میکاهد. اما تالاب هورالعظیم افزون بر خشکی، بحران برآمده از ریختن پساپهای صنعتی سایتهای حفاری را نیز به آزمون نشسته است. پرتوهای سوزنده خشکشدن تالاب، دامن استانهای همجوار را هم خواهد گرفت.
مردم استانهای جنوبی، جنوب غربی و شرق کشور که بیش از دیگر استانها با مشکل کمآبی و بیآبی روبرویند، اینک مشکلات دیگری بر تنشهای زندگی روزانهشان افزوه میشود.
هورالعظیم یعنی زیستگاهی به گستره ۱۲۰ هزار هکتار و سرشار از ذخیرهگاه جانوری و گیاهی در مرز ایران و عراق که در تابستان ۱۴۰۰ رو به مرگ است. صدها هزار ماهی و دهها گاومیش به سبب کم آبی، گرما و سومدیریتهای اقلیمی در هورالعظیم نابود شده اند.
به گفته مهندس پروانهراد-مدرس علوم کشاورزی، سطح آب در بخش شمالی تالاب و چذابه، به سبب کاهش آوردِ رودخانه کرخه به نیم رسیده است. سازمان محیطزیست خوزستان میگوید این وضعیت در تیر و مرداد طبیعی است؛ که با کاهش بارندگی و ادامه خشکسالی، از توافق با سازمان آب و برق خوزستان برای رهاسازی موجی آب به تالاب خبر داده است؛ و این که آب موجود و قابل برنامهریزی در مخزن دریاچه سد کرخه و در جایگاه تامینگر آب تالاب هورالعظیم روزگار مناسبی ندارد.
تراز تالاب هور… پوشیده از نی است و ژرفای آن در پارهای جاها به پنج متر میرسد. ذخیرهگاههای آب تالاب از رود کرخه در ایران و رود دجله در عراق تامین میشود. تالاب در سالهای گذشته گرفتار آتشسوزیهای گسترده نیز بوده است.
این تالاب زیستگاه بنیادی ماهیان بومی، گاومیشها و مکان برای نیازیستی روستاییان بسیاریست. ۲ سال پیش رئیس سازمان حفاظت از محیطزیست ایران گفته بود که فعالیت صنعت نفت از آغاز دهه ۱۳۹۰ از شمار طرح توسعه میدان نفتی آزادگان سبب شد که بخشهایی از تالاب هورالعظیم به مرداب تبدیل شود.
گیاهان کفزی همچون نی، جگن، ترهتیزک و گیاهان شناور مانند میمونیها و نیلوفر آبی، نابود یا بیمار شدهاند.
گونههای گیاهی کنار تالاب مانند کاهوی وحشی یا سورمه صحرایی نیز پژمرده و بیرمق اند.
تالاب هورالعظیم زیستگاه بیش از ۱۲ گونه ماهی است؛ از شمار آمور، برزم و کپور نقرهای. اینک تنها فوجی از ماهیان مرده در بستر خشکیده تالاب به چشم میخورد.
گاومیش از جمله پستانداران اهلی و کنارزی در تالاب هور… است که بیشتر در قلمروهای کرانهای آن دیده میشود. گراز، سگآبی یا خفاش از دیگران پستانداران موجود در تالاب هورالعظیم است. گاومیشها از عطشزدگی و تشنگی مردهاند.
تمامی روستاهای مجاور تالاب هورالعظیم مگر شهر رفیع، از میان رفته است؛ با خشکی تالاب، توفانهای ریزگرد بیشتری برخواهد خاست. پرندگان آبزی و کنار آبزی مانند غاز خاکستری، عروس غاز، اردک مرمری و چنگر از تالاب کوچیدهاند.
چندی پیش دوستداران محیطزیست به دادخواهی خشکی تالاب، مرگ آبزیان و کوچ پرندگان در برابر سازمان آب و برق خوزستان گرد آمدند. معاون مطالعات پایه و طرحهای جامع منابع سازمان آب و برق استان، خشکی تالاب را برآمده از زیرپاگذاشتن کشت شلتوک از سوی کشاورزان دانسته است.
اینک شهرهای استان خوزستان در کم آبی بهسر میبرند؛ در سوسنگرد، اهواز، شادگان، دشت آزادگان، حمیدیه، آبادان و ماهشهر دچار کمآبیاند.
مشکل بی آبی در اوج گرمای تابستان سبب فشار بیش از اندازه بر مردم، دامداران و کشاورزان و تالابنشینان شده است.