حوادث برگزیده
کد خبر: ۲۱۷۳۲
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۳ ۲۱ آذر ۱۴۰۰
جامعه ۲۴ از گرفتاران در دام اعتیاد گزارش می‌دهد/۱۱/

رستوران‌دار معروف تهران: مواد مخدر مرا از فرشته به جنوب شهر کشاند/ مواد شما را بنده خودش می‌کند

رستوران دار معروفی است، اما مصرف ۱۱ سال مواد مخدر با او کاری کرد که کارش از خیابان فرشته به کوچه پس کوچه‌های جنوب شهر کشیده شد.

ترک اعتیاد

جامعه ۲۴- از شمال شهر تا جنوب شهر رستوران و تالار دارد. خانوادگی در این شغل هستند و رامین معروف‌ترین آن‌ها در صنف است. روزی نیست که ده‌ها مراسم ترحیم در تالارشان در نزدیکی بهشت زهرا (س) گرفته نشود و در شمال تهران هم جوانان به رستورانش نروند و باقالی پلو با گردن نخورند. خودش می‌گوید روزی که تفریحی تریاک کشید در خیابان فرشته و روزی که به خودش آمد در جنوب تهران بود.

او در لاکچری‌ترین کمپ ترک اعتیاد تهران مواد را کنار گذاشته و هفته‌ای دو روز برای کمک به معتادان به این کمپ رفت و آمد دارد.

در ادامه گفتگوی جامعه ۲۴ با این رستوران دار معروف را از گرفتار شدنش در دام اعتیاد تا دوران پاکی و کمک برای ترک دیگر معتادان می‌خوانید:

*خودت را معرفی کن.

-رامین ۶۵ ساله هستم.

*از چه سالی به مواد مخدر اعتیاد پیدا کردی؟

-من از سال ۸۰ کم کم شروع به کشیدن تریاک در جمع‌های دوستانه کردم.

*چقدر مواد می‌کشیدی؟

-اول به صورت تفریحی در جمع‌های دوستانه می‌کشیدم.

*چه شد اعتیاد پیدا کردی؟

-روز‌های اول خیلی خوب بود، هر وقت می‌کشیدم غم و غصه‌ام فراموشم می‌شد و حال خوبی داشتم. کم کم احساس کردم خلا‌هایی در زندگی ام هست که با تریاک پر می‌شود، به همین خاطر مصرفم را بیشتر کردم تا اینکه به خودم آمدم و دیدم غرق در مصرف مواد هستم.

*چند ساله بودی که مواد کشیدی؟

-۴۲ سالگی اولین بار بود که مواد کشیدم، بعد از آن در کمتر از ۶ ماه وقتی به خودم آمدم غرق در مواد مخدر بودم. هرکجا بساط منقل و وافور پهن بود من آنجا بودم.

*شغلت چیست؟

-من و برادرانم چند رستوران بزرگ و معروف در تهران داریم، حتی اخیرا هم چند تالار برای مراسم ترحیم در نزدیکی بهشت زهرا راه اندازی کردیم. وضع مالی‌ام خوب است و هیچ مشکلی از بابت هزینه مواد نداشتم.

*اعضای خانواده چه زمانی فهمیدند معتاد شدی؟

-یک سال بعد از شروع مصرف آن‌ها کم‌کم متوجه شدند.


بیشتر بخوانید: روایت بچه پولداری که معتاد و کارتن خواب شد


*واکنششان چه بود؟

-ما رستوران‌ها را چند برادر شریک هستیم و من برادر بزرگتر هستم، در آن زمان اجازه ندادند من وارد رستوران‌ها شوم و حتی روی کار نظارت کنم. من را به مغازه‌هایی که سهم داشتم راه نمی‌دادند.

*چرا؟

-چون می‌خواستند من را به خودم بیاورند تا ترک کنم.

*ترک کردی؟

-نه، تازه لج کردم و بیشتر هم مصرف کردم.

*چرا؟

-کار من به جایی رسید که به پاتوق‌های مواد مخدر در جنوب تهران می‌رفتم. در مناطقی و پاتوق‌هایی تریاک کشیده‌ام که وقتی فکر می‌کنم چرا من این کار‌ها را کرده‌ام، هنوز باورم نمی‌شود و دلیلی برایش ندارم. من در شرایط عادی جرات رفتن به این مکان‌ها را نداشتم، اما اعتیاد کاری کرد که در آنجا بنشینم و با چند نفر دود بگیرم.

*از لحاظ مالی به مشکل نخوردی؟

-نه، همیشه پول داشتم و حتی پول تریاک برخی رفقایم را هم می‌دادم.

*پس چرا در آن مناطق مواد مصرف می‌کردی؟

-وقتی مواد می‌کشی تو بنده آن هستی، هرچقدر هم پولدار باشی مواد تعیین می‌کند با کی و کجا مواد مصرف کنی. من در حدود ۱۱ سالی که مواد مصرف می‌کردم دیگر از ریخت و قیافه افتاده بودم. چندبار خواستند ترکم بدهند، اما من قبول نکردم و دو بار هم ترک ناموفق داشتم.

*چه شد به فکر ترک مواد افتادی؟

-این اواخر می‌دیدم که پسرم از من خجالت می‌کشد و از اینکه من پدر او هستم احساس خوبی ندارد. چندبار با او صحبت کردم تا اینکه یکبار در رویم ایستاد و گفت من پدر معتاد نمی‌خواهم و تو مایه خجالت خانواده هستی. نمی‌دانم، ولی هرچه لیاقتم بود و نبود را بارم کرد.

*بعد چه شد؟

-خوب به حرف‌های پسرم گوش دادم و آب شدم. نمی‌دانستم چه کنم، اولین بار بود که از داخل شکستم و احساس تنهایی کردم. رفتم رستوران پیش برادرانم، آن‌ها از دیدن من تعجب کردند. به آن‌ها گفتم به خاطر خودم، شما و خانواده ام می‌خواهم ترک کنم. بعد هم با کمک آن‌ها به کمپ ترک اعتیاد معروف تهران رفتم و مواد را ترک کردم.

*چند سال است پاک هستی؟

-حدود ۸ سال پاکی دارم. حتی خوشبختانه سیگار را هم چند سالی است ترک کرده‌ام.

* یک حرف پسر تو را دگرگون کرد.

- بحث حرف پسر یا غیر پسر نیست، اگرچه که من تلنگر اصلی را پسرم زد. معتاد یکجا باید با یک تلنگر بشکند تا بتواند به سمت پاکی برود. در من هم حرف‌های پسرم مرا شکست.

*مشغول چه کاری هست؟

-در حال حاضر رستوران‌ها را می‌چرخانم و بیشتر وقتم در شعبه شمال شهر است.

*زندگی بدون مواد چه شکلی است؟

-زندگی بدون مواد را فقط معتادانی می‌فهمند که تا انتها رفته باشند. من به نظرم وقتی از دام اعتیاد رها می‌شوی، مثل پروانه‌ای هستی که تازه از پیله درآمدی و زندگی جدیدی را آغاز کرده‌ای. البته باید مراقب باشی تا دوباره گرفتار نشوی و نسوزی. من این زندگی جدید را دوست دارم.

برچسب
دیدگاه کاربران
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مجتبی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
0
0
من حدود12سال است که تریاک رابصورت خوراکی وگاهی باسیگارمی کشم خسته شده ام اراده ام ضعیف است چندین باربرای ترک آن اقدام کردم ولی نتوانستم وشکست خوردم لطفا کمکم کنید تاپاک شوم باتشکر مجتبی ازساری
ناشناس
|
Germany
|
۱۱:۱۰ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
0
0
منم داشتم سناتوری می کشیدم