مهاجرت نیروی کار بر اقتصاد و بافت اجتماعی مناطق مرزی اثراث سوء دارد
درارتباط با مشاغل غیررسمی، داده و اطلاعات معتبر و متقن وجود ندارد. اطلاعات در دسترس تنها بر اساس مشاهدات عینی یا دادههای تجربی به دست میآید که واقعیتی انکارنشدنی است. درنتیجه هنگامی که آمار دقیقی درباره مناطق مرزنشین وجود ندارد، نمیتوان پاسخ داد که میزان کولبری کاهش یا افزایش یافته است.
جامعه ۲۴- کارشناسان توسعه اقتصادی باور دارند که استانهای مرزی غرب کشور از فرصت برخورداری مناسب در عرصههای مختلف به ویژه اقتصاد پایدار و ایجاد فرصتهای شغلی مناسب محروم هستند؛ این محرومیت عاملی برای افزایش نرخ بیکاری و به تبع رشد مشاغل غیررسمی میشود. در این میان برخی افراد در قبال درآمدی اندک کولهباری را بر دوشهای خود حمل میکنند تا بتوانند بخشی از هزینههای زندگی خود را تامین کنند. علاوه بر پدیده کولبری، موضوع مهاجرت نیروی انسانی در مناطق مرزنشین به کشور عراق و کشورهای اروپایی برای اشتغال روند چشمیگری دارد. موضوعی که میتوند بر بافت اجتماعی و اقتصادی این مناطق تاثیرگذار باشد.
کامل دلپسند (پژوهشگر مرز و توسعه و کارآفرین اجتماعی اقتصادی) معتقد است، کولبری دردی دوگانه است؛ این پدیده سختی زیادی دارد، یک کولبر برای معیشت با جان خود قمار میکند. کولبری را باید نوعی ناچاری اجتماعی دانست که در مناطق مرزنشین وجود دارد. کولبری، یکی از گزینههای پیشروی مردمان مناطق مرزنشین است که هیچ درآمدی اقتصادی ندارند. خواه این موضوع را بپذیریم یا نپذیریم، چنین پدیدهای در نواحی مرزی وجود دارد.
متن کامل این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
بر اساس گزارشهای منتشر شده سازمان بینالمللی کار، روند اشتغال رسمی به سبب پاندمی ویروس کرونا رو به کاهش است؛ بسیاری از شاغلان فرصت شغلی خود را از دست دادهاند. بنا به اظهارت این نهاد بینالمللی، این روند ادامه خواهد داشت. سازمان بینالمللی کار باور دارد، در چنین شرایطی پدیده اشتغال غیررسمی افزایش خواهد یافت. با توجه به اینکه موضوع اشتغال همواره یک موضوع بحرانی برای مناطق مرزی به حساب میآید، این موضوع نگرانکننده به نظر میرسد. بحرانی مثل کرونا چه تاثیری بر روند کولبری داشته است؟ آیا این پدیده افزایش یافته است؟
بیشتر بخوانید: ۱۵ کشوری که مردان در یافتن همسر مشکل دارند
معتقدم، کولبری را نباید یک شغل دانست. هیچکدام از شاخصهای اشتغال در چنین پدیدهای وجود ندارد، بنابراین شغل به حساب نمیآید. پدیدهای که در آن از اصول کار، قرارداد شغلی، حمایتهای اجتماعی هیچ خبری نیست؛ پرسشی مطرح میشود، آیا با توجه به این ویژگیها مخیتوان کولبری را یک شغل به حساب آورد؟ من بر این باور هستم، مشاغل غیررسمی، پارهوقت، فصلی یا مشاغلی که با اقتصاد ناپایدار و غیرررسمی مرتبط هستند، شغل به حساب نمیآیند.
کولبری دردی دوگانه است؛ این پدیده سختی زیادی دارد، یک کولبر برای معیشت با جان خود قمار میکند. کولبری را باید نوعی ناچاری اجتماعی دانست که در مناطق مرزنشین وجود دارد. کولبری، یکی از گزینههای پیشروی مردمان مناطق مرزنشین است که هیچ درآمدی اقتصادی ندارند. خواه این موضوع را بپذیریم یا نپذیریم، چنین پدیدهای در نواحی مرزی وجود دارد. کرونا، پیامدهای خواسته یا ناخواستهای دارد؛ پیامدهای ناخواسته آن در حوزه کسب وکار، اقتصاد و اشتغال نسبت به سایر حوزهها بسیار بیشتر است. کرونا در درآمد مرزی اختلال ایجاد میکند که بسیار طبیعی است.
کولبری نوعی کاسبکاری مرزی است که در آن با توجه به ارزشهای قومی بیان میکند، نان را به هر قیمتی به دست بیاورند. شرایط اقتصادی کشور به واسطه تحریمهای چندجانبه تحت تاثیر قرار گرفته و به تبع شرایط بد اقتصادی، قدرت خرید مردم کاهش یافته است. مردم در گذشته توانایی خرید کالای لوکس داشتند که بخشی از آن از مبادی مرزی وارد میشد، اما در این تنگنای اقتصادی مردم دیگر توانایی خرید کالای لوکس را ندارند. همچنین شرکتهای بزرگ با استفاده ار رانت، نحوه فروش کالاهای خود را تغییر دادهاند. به تبع این شرایط، بسیاری از مشاغل همچون کولبری دیگر توجیه اقتصادی ندارند.
در ارتباط با مشاغل غیررسمی، داده و اطلاعات معتبر و متقن وجود ندارد. اطلاعات در دسترس تنها بر اساس مشاهدات عینی یا دادههای تجربی به دست میآید که واقعیتی انکارنشدنی است. هنگامی که آمار دقیقی درباره مناطق مرزنشین وجود ندارد، نمیتوان پاسخ داد که میزان کولبری کاهش یا افزایش یافته است. البته کولبری در ایران کاهش پیدا کرده و در دیگر کشورها دیگر وجود ندارد. کولبری همان قاچاق است که کالای غیررسمی را وارد میکنند و با توجه به شرایط اقتصادی حاکم در هر دو طرف مرزها تغییر میکند. زمانی که اختلاف زیادی میان ارزش پول ملی و ارز وجود داشته باشد، انگیزه اقتصادی وجود دارد. به همین دلیل آن بخش غیررسمی قاچاق که کالاهایی مثل لوازم خانگی و پوشاک را وارد میکنند، مشتری خود را دارند. تصور میکنم آنچه که در حال وقوع است، مردم مناطق مرزنشین از کولبری خارج شدهاند و به کارگری در اقلیم کردستان عراق روی آوردهاند. نیروی کار در اقلیم کردستان عراق گرانتر است و مرزنشینان برای درآمد بیشتر به عنوان کارگر به کشور عراق سفر میکنند. فاصله مرزی، نوسان روابط کار منطقهای تحت تاثیر کرونا و کاهش خرید مردم هرکدام عاملی هستند که مردم این مناطق را به اشتغال در اقلیم عراق سوق میدهند. نباید تصور کرد که مهاجرت تنها به شکل کارگری به اقلیم کردستان است، مردم این منطقه به کشورهای اروپایی هم مهاجرت میکنند. «سردشت» یکی از خاستگاههای کولبری، بالاترین میزان نرخ مهاجرت در ایران را به خود اختصاص داده است. در بازه زمانی دو سال گذشته، میزان مهاجرت نیروی جوان از این شهر به شدت افزایش یافته است. به طور مثال، تعداد خانوادهها یک روستا بیش از صد نفر بود که تعداد آنها در حال حاضر حدود ۳۰ خانوار است. چنین شرایطی به تبع مهاجرت ایجاد شده، دیگر فرقی نمیکند مقصد مهاجران یک کشور اروپایی یا اقلیم کردستان عراق باشد.
اقتصاد ناپایدار مرزی و اقتصادغیررسمی بدون شک کولبری را تحت تاثیر قرار داده است، اما ما ترجیح میدهیم شرایط به گونهای باشد که بدیلهای ناچار غیر از کولبری آنچنان زیاد باشد تا این پدیده برای همیشه حذف شود تا هزینههای نیروی انسانی بر مرز کاهش پیدا کند.
هر پدیدهای، پیامدهایی برای مناطقی که از دل آن برآمده است به ارمغان میآورد. شما به پدیده خروج از کولبری و اشتغال در کردستان عراق اشاره کردید. مهاجرت به این اقلیم مقطعی است و اغلب کارگران در مشاغل سخت به کار گرفته میشوند. خروج نیروی کار چه تاثیری بر اقتصاد مناطق مرزی خواهد داشت؟
نیروی جوان و فعال این مناطق در حال ترک منطقه هستند؛ خالی شدن منطقه از نیروی انسانی جوان نه تنها پیامد اقتصادی بلکه پیامد اجتماعی هم دارد. مولفههایی مثل فرصت کسب و کار، عدم رجعت، فرصت ازدواج، تغییر شرایط زندگی در مقصد به دلیل مهاجرت هرکدام بافت اجتماعی منطقه را تغییر میدهند. ازسویی تربیت نیروی انسانی هزینهبر است، وقتی یک نیروی کار برای ورود به بازار کار آماده شده، منطقه را ترک میکند و هرکدام از ساکنان مناطق مرزنشین که توانایی مهاجرت داشته باشد، محل زندگی خود را ترک میکنند، کسانی که در مناطق مرزی باقی میمانند، نیروی حداقلی برای پیشبردن کارها هستند که فعالیت حداقل اقتصادی را دارند.
صرف نظر از توان فیزیکی، نیروی کاری که دست به مهاجرت میزند، مهارت بیشتری دارند. این نیروها برای جلای وطن تصمیم میگیرند اگرچه میدانند راه بازگشت بسیار پرهزینه است و خروج آنها، پیامدهای بلندمدتی روی بافت اقتصادی، اجتماعی، جمعیتی مناطق مرزی خواهد داشت. تجربه مناطق مرزی حاکی از آن است که شرایط حاکم بر این مناطق که در ۱۰ سال گذشته هیچ تغییری نکرده و در ۱۰ سال آینده نیز تغییری حاصل نخواهد شد. اگرچه یک مهاجر متحمل هزینههای انسانی میشود، اما مصداق هزینه فایده است یعنی هزینه رفتن بسیار بهتر از هزینه ماندن در مناطق مرزی است که هیچ امیدی برای تغییر وجود ندارد.
آیا میتوان این موضوع را مطرح کرد که منافع عدهای با بهبود اشتغال در مناطق مرزی به خطر میافتد. یعنی عدهای ترجیح میدهند تا کولبری در مناطق مرزی رواج داشته باشد؟
واسطهگران و نوکیسهگان مرزی بخش اعظمی از منفعت خود را در پایداری وضع موجود میدانند؛ به همین خاطر بر طبل معابر مرزی میکوبند. اگرچه کولبری میتواند بخشی از معیشت روزانه گروهی را تامین کند، اما ذینفعان اصلی واسطهگران، نوکیسهگان و رانتخواران مرکز هستند که تلاش میکنند کولبری در معابر رسمی را احیا کنند.