عملکرد نادرست مسئولین در مورد مواد مخدر
تقی آزاد ارمکی، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، گفت: این یک عیب بزرگ برای این مملکت است که مردمی که از فرهیختگی حرف می زدند معتاد و یا افسرده شوند. مردمی که اهل شعر، موسیقی، ادب و فرهنگ هستند که نباید بیمار روانی باشند. آن فرهیختگی، شعر، ادب و هنر کجا است؟! با این آمار اعتیاد و افسردگی همخوانی ندارد. مرد و زن مسلمان که نباید در برابر مشکلات خودکشی کند. این آمارها هست ولی وقتی اعلام نکنید پنهان و ماندگار می شود؛ وقتی ماندگار شد، صفت و رفتار مردم می شود و دیگر نمی شود به سادگی اعتیاد و خودکشی را از این مردم گرفت؛ باید تحولات مهمی اتفاق بیفتد و یک دوره طولانی تاریخی شکل بگیرد تا مردمان دیگری جای این مردم بنشینند که معتاد، فقیر، افسرده، عصیانگر و خشونت طلب نباشند.
جامعه ۲۴- عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به انباشت آسیبهای اجتماعی تأکید کرد: تنها اقدامی که کردهایم این است که اجازه نمیدهیم کسی حرف بزند و مردم حرف نمیزنند. یعنی جامعه شناسان و منتقدان اجتماعی دیگر حرف نمیزنند، چون میترسند از اینکه حرف بزنند و مجازات شوند و الّا آسیبها بدتر هم شده و ناهنجاری بیشتر دارد خودش را نشان میدهد.
وی تأکید کرد: این آمارها هست، ولی وقتی اعلام نکنید پنهان و ماندگار میشود؛ وقتی ماندگار شد، صفت و رفتار مردم میشود و دیگر نمیشود به سادگی اعتیاد و خودکشی را از این مردم گرفت؛ باید تحولات مهمی اتفاق بیفتد و یک دوره طولانی تاریخی شکل بگیرد تا مردمان دیگری جای این مردم بنشینند که معتاد، فقیر، افسرده، عصیانگر و خشونت طلب نباشند.
مشروح گفتوگوی دکتر تقی آزاد ارمکی را در ادامه میخوانید:
رئیس سازمان امور اجتماعی کشور در چند روز اخیر آمارهایی از آسیبهای اجتماعی داده است؛ مثل اینکه سالیانه ۶۰ هزار نفر بر اثر مصرف دخانیات میمیرند، ۲۷ درصد مردم به مصرف مواد مخدر نگرش مثبت دارند، سالیانه ۱۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی میکنند، و آمارهای دیگری از این قبیل. از نگاه شما به عنوان یک استاد جامعه شناسی چه اتفاقی افتاده که این آمارها توسط یک مقام رسمی کشور اعلام شده است؟
ظاهرا انباشت آسیبهای اجتماعی اتفاق افتاده است. من چند ماه پیش پژوهشی در پژوهشی در خصوص مجموعه آسیبهای اجتماعی در کشور انجام دادم. آسیبهای اجتماعی به همین دو سه مورد مثل مواد مخدر و خودکشی ختم نمیشود؛ آسیبهای بسیار زیادی داریم و آسیبهای اجتماعی سراپای کشور را گرفته است. آنقدر این آسیبها زیاد است که خود آسیبها دارند فغان میکشند و دیگر مردم فغان نمیکشند.
یک زمانی مردم یا نخبگان برای اعلام خطر آسیبها فغان میکشیدند، ولی الآن خود آسیبها نشان داده میشود. مثلا ترافیک، آلودگی هوا، فقر و توسعه نیافتگی کشور را همه ما داریم میبینیم. مسأله آنقدر روشن است که خودش را نشان میدهد و علائم خطرناکی هم دارد. اما اینکه رئیس سازمان امور اجتماعی کشور این را اعلام کرده، به نظرم چیز عجیبی نگفته و خیلی ساده است؛ صبح تا شب جامعه شناسان در این زمینه حرف میزنند.
جامعه شناسان و منتقدان اجتماعی میترسند حرف بزنند و مجازات شوند
نکته اینجا است که ایشان در توضیح گفته که این آمارها مربوط به سالهای بین ۹۲ تا ۹۸ بوده است.
معلوم است که آمار مربوط به قدیمتر میشود. پژوهشی که من انجام دادم، و الآن دست آقای رستم وندی هم هست، حدود ۳۴ مجلد گزارش شده، سه چهار ماه پیش ثبت کرده ام. وضع ما بهتر نشده و اتفاقا بدتر هم شده است. ما شرایط بهبود اقتصادی نداریم که مثلا بگوییم فقر، خودکشی یا آلودگی هوا کم شده است. کدام اقدام ملی را انجام داده ایم که این مسیر بهبود پیدا کند؟! تنها اقدامی که کرده ایم این است که اجازه نمیدهیم کسی حرف بزند و مردم حرف نمیزنند. یعنی جامعه شناسان و منتقدان اجتماعی دیگر حرف نمیزنند، چون میترسند از اینکه حرف بزنند و مجازات شوند و الّا آسیبها بدتر هم شده و ناهنجاری بیشتر دارد خودش را نشان میدهد.
امروز بدتر از همیشه است و هیچ اقدامی صورت نگرفته است. مثلا آیا وضع اقتصادی کشور خوب شده و بهبود اقتصادی صورت گرفته که فقر کاهش پیدا کند؟! اقدامی کرده ایم که میزان مصرف مواد مخدر یا نوشیدنیهای الکلی کمتر شود؟! تصادفات کمتر شده است؟! افسردگیها کمتر شده است؟! اتفاقا آخرین پژوهشی که در مورد افسردگیها و انزوای اجتماعی صورت گرفته نشان میدهد که مردم تهران در مقایسه با شش ماه پیش افسرده تر، منزویتر و دچار آسیبهای روحی و روانی بیشتر شده اند.
در مورد مواد مخدر، ما عوضی برخورد کردیم
قدیم مواد مخدر در ایران به عنوان دارو استفاده میشد؛ الآن ببینید که چه قدر سوء استفاده میشود
نکتهای که من میخواستم بگویم این است که اگر سعی کنیم این آمارها را توجیه کنیم و یا برخورد سیاسی با این آمارها داشته باشیم، چه آسیبی به مسیر مبارزه با این آسیبها و پیدا کردن راه حل برای آنها دارد؟
وقتی که شما میخواهید در مورد یک چیزی گفته نشود و اخبار آن را بپوشانید، ماندگار میشود. مثل این است که سیل آمده و شما خبر سیل را ندهید، سیل کار خودش را میکند. وقتی خبر سیل را بدهید و خطرات سیل را اعلام کنید، عدهای وظیفه دارند و یک عده هم داوطلبانه میروند و سعی میکنند جلوی سیل را بگیرند و یا اینکه سیل زدهها را کمک کنند. ولی اگر شما خبر آن را اعلام نکنید، کسانی که قرار بود کاری انجام بدهند، نمیآیند و نیروی داوطلب هم شکل نمیگیرد؛ بعد سیل تخریب خودش را انجام میدهد.
در مورد مواد مخدر ما یک دوره طولانی عوضی وارد شدیم و عوضی برخورد کردیم و به سراغ بازی بیهودهی گرفتن معتادها رفتیم و بر مصرف مواد مخدر افزوده شد. قدیم مواد مخدر در ایران به عنوان دارو استفاده میشد، ولی الآن ببینید که چه قدر سوء استفاده میشود. مواد مخدر سنتی و مدرن داریم و مدرنها ساده و ارزان هم تولید میشود و ببینید چه جمعیتی مصرف میکنند. اگر ما روز اول اقدام درست کرده بودیم، خبرش را درست داده بودیم و مقابله درست کرده بودیم که این همه فراگیری نداشت.
مردمی که اهل شعر، موسیقی، ادب و فرهنگ هستند که نباید بیمار روانی باشند
مرد و زن مسلمان که نباید در برابر مشکلات خودکشی کند
به نظرم این یک عیب بزرگ برای این مملکت است که مردمی که از فرهیختگی حرف میزدند معتاد و یا افسرده شوند. مردمی که اهل شعر، موسیقی، ادب و فرهنگ هستند که نباید بیمار روانی باشند. آن فرهیختگی، شعر، ادب و هنر کجا است؟! با این آمار اعتیاد و افسردگی همخوانی ندارد. مرد و زن مسلمان که نباید در برابر مشکلات خودکشی کند.
این آمارها هست، ولی وقتی اعلام نکنید پنهان و ماندگار میشود؛ وقتی ماندگار شد، صفت و رفتار مردم میشود و دیگر نمیشود به سادگی اعتیاد و خودکشی را از این مردم گرفت؛ باید تحولات مهمی اتفاق بیفتد و یک دوره طولانی تاریخی شکل بگیرد تا مردمان دیگری جای این مردم بنشینند که معتاد، فقیر، افسرده، عصیانگر و خشونت طلب نباشند.
جامعه شناسان دچار افسردگی شده اند؛ فکر میکنند ما نماینده بیگانگان هستیم!
به سکوت نخبگان، فرهیختگان و جامعه شناسان در قبال این مسائل اشاره کردید. چرا نخبگان نمیگویند و یا اگر هم میگویند توجه زیادی به هشدارهای آنها نمیشود؟
نخبگان گفته اند و میگویند. یک جامعه شناس در ایران به من نشان بدهید که حداقل در مورد یکی از این آسیبهای اجتماعی کار جدی نکرده باشد. همه رسالههای کارشناسی ارشد و دکتری جامعه شناسی در مورد یکی از آسیبها نوشته میشود. اصلا کار جامعه شناسان در ایران بررسی آسیبهای اجتماعی شده است. آنقدر گفته اند که خسته شده اند و احساس میکنند دیگر گفتنش برای خودشان افسردگی میآورد. اتفاقا وقتی زیاد راجع به یک آسیب حرف میزنیم، افسردگی اجتماعی پیدا میکنیم.
بیشتر بخوانید: نگاه نظامی جای نگاه علمی به حوزه اعتیاد را گرفته است/ زخم مدیران ناکارآمد بر پیکر مبارزه با اعتیاد
جامعه شناسان الآن دچار افسردگی شده اند و میگویند ما صبح تا شب در مورد آسیبهای اجتماعی حرف میزنیم و هیچ کس حرف ما را گوش نمیکند. فکر میکنند ما نماینده بیگانگان هستیم که در مورد آسیبهای اجتماعی حرف میزنیم. به من بگویید جامعه شناسان در مورد کدام آسیب اجتماعی حرف زده اند و نظام سیاسی در دستور کار قرار داد و سعی کرد آن را حل کند؟! از ترافیک بگیرید تا خودکشی، هیچ کس به این قصهها کاری ندارد و هرکسی کار خودش را پیش میبرد.
نظام سیاسی ارادهای برای حل آسیبهای اجتماعی ندارد
برداشت من از حرفهای شما درست است که دلیل حل نشدن آسیبهای اجتماعی عدم اراده نظام سیاسی برای حل آنها است؟
نظام سیاسی ارادهای برای حل این مسائل ندارد. به خاطر اینکه نظام سیاسی، جامعه را به رسمیت نمیشناسد. جامعه مجموعهای از خوبیها و بدیها است. جامعه که همیشه مطیع نیست، یک جایی جامعه مشکل دارد و معترض هم هست. وقتی خداوند تبارک و تعالی بنده را خلق کرد به او اعتراض کردند که میدانی این چه پدیدهای است؟ گفت اشرف مخلوقات را خلق کرده ام، ولی آن را هم میدانم، به همین دلیل برای او پیامبر و دستورالعمل میآورم.
یعنی نظام سیاسی باید خوب و بد و تنوع مردم را بپذیرد؛ نمیتوان فقط خوبها را جدا و بقیه را رها کرد. اراده نظام سیاسی در نادیده گرفتن بخش اعظم جامعه است که آنها هم مشکل دارند. چون این نگاه وجود دارد، این مشکلات ماندگار و درونی شده و بخش خوب را هم خراب میکند. کما اینکه در طول ۵۰، ۶۰ سال اخیر میبینیم آنچه آن درصد کم انجام میدادند بقیه را هم گرفت و مدام جامعه دچار تحول شد.
حکومت و نظام سیاسی اگر میخواهد کاری بکند باید نگاهش به مردم باشد. نمایندگی مردم را داشته باشد و فقط نمایندگی گروه خاص را نداشته باشد. اگر بخواهد نمایندگی مردم را داشته باشد باید بدیها و زشتیهای آنها را هم بپذیرد. یعنی مدیران کشور باید برای گرفتاریهای مردم بیشتر از خوبیهای آنها دلسوزی کنند. ما هر روز از خوبان تجلیل میکنیم؛ چرا به بدان توجه نمیکنیم؟ چرا آنها را تنبیه میکنیم؟ چرا آنها را معالجه نمیکنیم؟ پزشک با بیماران کار دارد و با آدمهای سالم کار ندارد. موضوع نظام سیاسی باید آدمهای مسأله دار باشد. ولی متأسفانه نظام سیاسی ما از این مسأله دور شده است.
مُسکن کوتاه مدتی که به نظر شما میتوانیم آمار آسیبهای اجتماعی را کاهش بدهیم چیست و در بلند مدت چه طور میتوانیم به صورت جامع و کامل تا حد قابل توجهی این آمارها را پایین بیاوریم؟
درمان کوتاه مدت این است که وضعیت آسیبی جامعه را اعلام کنیم و باید شفاف سازی شود. این موضوع الزامهای خودش را ایجاد میکند و از اشاعه مسأله اجتناب میشود.
اما راه حل بلند مدت این است که نگاه نظام سیاسی به جامعه، فرهنگ، مردم، اقتصاد، سیاست و جهان عوض شود. در نهایت مسأله اساسی نظام سیاسی باید زندگی مردم و دغدغه اصلی اش بهبود بخشیدن به زندگی مردمی باشد که در این سرزمین با این مختصات فرهنگی و اجتماعی زیست میکنند.