
چرا دوستی با طبیعت در ایران امری غریب است؟
مردم ما مردمانی دوستدار طبیعت نیستند و این را بارها و بارها با نشانههایی که از خود در دل طبیعت برجای میگذارند نشان دادهاند. مردمانی که تا به دامن طبیعت میروند چنان دست به تخریب آن میزنند که در باور نمیگنجد.
جامعه ۲۴- محیط زیست موضوعیست که امروزه در دنیا اهمیت فراوانی دارد چیزی که مانند تمام چیزهای خوب دنیا در ایران جایگاهی ندارد و توجهی به آن نمیشود. در ایران آموزش توجه و حفظ محیطزیست در عمل وجود ندارد و اگر شانس بیاورید و در منطقهای خاص یا مکانی ویژه و البته در روزی مرتبط با محیطزیست باشید شاید چند بروشور در این زمینه به دستتان بدهند و از شما بخواهند فلان و فلان کار را انجام دهید تا در حفظ محیطزیست کوشا باشید، بروشورهایی که بسیاری از آنها نخوانده و مچالهشده روی زمین رها میشوند و نشان از این دارند که این روش برای آموزش پاسخگو نیست دستکم برای مردم ما.
کافیست روزی تصمیم بگیرید به دامان طبیعت پناه برید تا متوجه این نامهربانی به خشنترین شکل ممکن شوید. مردمانی که به طبیعت میآیند گویی برایشان طبیعت یا جای دیگر تفاوتی ندارد، چون هر کاری میکنند تا ردی از خود به بدترین شکل برجای بگذارند و بخشی از آن را بکنند و با خود ببرند از گلهای خودرو که زیرپاهایشان به شدت له میشود تا هزاران هزار کیسه آشغال و بطری پلاستیکی که هر جایی بخواهند آنها را پرتاب میکنند و به راه خود ادامه میدهند، مردمانی که آموزش ندیدهاند و خود نیز دل در گرو طبیعت و البته گوش شنوایی هم ندارند.
با هر گام در طبیعت به جای لذت بردن اشک بر دیدگان آدمی سرازیر میشود، درختان و شاخههایی که برای رسیدن به میوهای در دوردست شکسته شدهاند تنها برای اینکه مزهای ترش یا شیرین آن هم برای دمی بر زبان کسی مزه کند تا ریشهکن کردن گیاهان دارویی و خوراکی، کندن گلهای مسحورکننده شقایق و لاله، لگد مال کردن چمنها و همه روییدنیها و داستان از جایی اندوهبارتر میشود که بسیاری از آنها پس از چند دقیقه بیهدف بر روی خاک و آب رها میشوند.
بیشتر بخوانید: تبعات منفی تغییرات اقلیمی بر سلامت جسم و روان انسان
اما با توجه به تخریب باورنکردنی طبیعت چرا کسی دست به کار نمیشود و مسئولان گویی خوابند و این صحنهها را نمیبینند؟ در کشور ما گویی همیشه باید دل به چند حرکت نمادین خوش کنیم مانند اینکه با افتخار میگوییم در ورودی گردشگاهها، کیسه زباله میان مردم تقسیم میکنیم. نیازی به گفتن نیست که تمامی اینها تنها ژستی است که در مناسبتهای خاص گرفته میشود بودجهای برای هیچ صرف میشود و تمام.
درواقع مسئولان کشور هرگز دلشان برای محیطزیست نتپیده است و نمیخواهند آن را هم برای مردم به دغدغه تبدیل کنند، مسئولینی که به مردمی که مطالعه نمیکنند چند بروشور و کتابچه برای مطالعه میدهند و مسئولیت را از سر خود باز میکنند. بهراستی که در این کشور برای طبیعت و دوستدار آن بودن هیچ کاری انجام نشده است.
مانند همیشه مسئولان در این زمینه میگویند که بودجهای در اختیار ندارند تا برای آموزش در این راه صرف کنند. جالب اینجاست که در این کشور برای همه چیز پول و بودجه وجود دارد جز برای آموزش. اما چه باید کرد؟
شاید بتوان مانند تمامی راهکارها به اینجا رسید که آموزش را از کتابهای درسی و از کودکان آغاز کنیم شاید آنها بتوانند روی پدرومادر خود تاثیر بگذارند و با طبیعت آشتیشان دهند. آیا نمیتوان در صداوسیما دوستی با طبیعت را آموزش داد و در میان این همه تبلیغات چیپس و پفک یک تیزر تبلیغاتی برای دوستی با طبیعت ساخت؟