دزدان مسلح طلافروشی نوبل خیابان بهشتی کرج، با انتقال به محل سرقت، صحنه سرقت را بازسازی کردند. ماموران مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی البرز پس از ۱۶ روز تعقیب و گریز شبانهروزی، متهمان را دستگیر کردند. دو عضو اصلی باند به تشریح نقشه سرقت پرداختند.
جامعه ۲۴- سرهنگ محمد نادربیگی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز در حاشیه بازسازی صحنه سرقت به خبرنگار جامجم گفت: ساعت ۱۲ و ۵۰ دقیقه یکشنبه ۲۴ مرداد امسال سرقت مسلحانه از طلافروشی در خیابان شهید بهشتی کرج به پلیس گزارش شد که سریع همراه تیمی از کارآگاهان راهی محل شده و تحقیقات برای دستگیری دزدان را آغاز کردیم.
بررسیهای اولیه نشان داد، دزدان سه نفر بودند که با یک دستگاه سمند بادمجانیرنگ مقابل طلافروشی توقف کرده و کمتر از یک دقیقه و ۳۰ ثانیه سرقت را انجام داده و فرار کرده بودند. پلاک خودرو را بررسی کرده و متوجه شدیم دزدان، ساعتی قبل آن را خارج از استان سرقت کرده بودند. ردیابی خودرو نشان داد، دزدان پس از طی مسافتی با رها کردن سمند خودروی پرایدی را سرقت کرده و به فرارشان ادامه دادند. یک کیلومتر بعد دوباره سمند دیگری را سرقت کرده و به سمت تپههای حصار گریختند.
وی ادامه داد: وقتی به تپههای حصار رسیدیم، دزدان طلاها را از قاب آن خارج کرده و با رها کردن قاب طلاها و خودروی سمند فرار کرده بودند. سارقان مسلح در این سرقت خیلی حرفهای عمل کرده و هیچ ردی از خود باقی نگذاشته بودند. آنها ماسک و کلاه گذاشته و دستکش بهدست داشتند. با اینکه هیچ سرنخی از متهمان نداشتیم، با تلاش شبانهروزی کارآگاهان موفق به شناسایی هویت آنها شدیم.
در ادامه مشخص شد دزدان به یکی از شهرهای غربی کشور فرار کردهاند که ۱۵ نفر از همکارانم راهی این شهر شده و پس از تعقیب و مراقبتهای شبانهروزی، سه نفر از عاملان اصلی سرقت را شناسایی، دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل کردند. در بررسیها مشخص شد یکی از سارقان از مجرمان سابقهدار است که طی دو سال قبل به سه طلافروشی در غرب استان تهران و تهران بزرگ دستبرد زده و تحت تعقیب بود.
بعضی از اعضای این باند دستگیر شده بودند اما ماموران برای دستگیری این متهم چندبار اقدام کرده بودند اما او موفق به فرار شد. با اعترافات این سه نفر، هشت نفر از مالخران و عوامل دیگر سرقت نیز دستگیر شدند.
نادربیگی خاطرنشان کرد: متهمان در جریان تحقیقات به این سرقت و همچنین سرقتهای دیگر در پاکدشت و شهریار و یک سرقت ناکام در تفرش اعتراف کردند. از سوی دیگر تلاش برای کشف اموال سرقتی ادامه داشت تا اینکه در باغی در زادگاه سرکرده باند، بخشی از اموال سرقتی و اسلحهها که در زیر خاک مخفی شده بود کشف شد.
خریداران اموال سرقتی اعتراف کردند که طلاهای سرقتی را ذوب کرده و به تهران انتقال داده و در این شهر فروختهاند.
سارقان دیروز - چهارشنبه - به محل سرقت منتقل شدند و صحنه دزدی را مقابل دوربین بازسازی کردند. با دستور دادستان کرج، چهره سه متهم اصلی بدون پوشش و بقیه متهمان با پوشش منتشر میشود.
بیشتر بخوانید: سرقت مسلحانه ناکام از طلافروشی
در حال توبه دستگیر شدم
عضو باند خطرناک داعشیهاست که بعد از دستگیری همدستانش در اردیبهشت امسال این باند را تشکیل داد. پایش تیر خورده و با عصا راه میرود. اصرار دارد بگوید تحت فشار اقتصادی سرقت کرده و قبل از دستگیری قصد توبه داشته است.
*سابقهداری؟
-بله. سال ۹۵ به اتهام سرقت از یک صرافی در تهران دستگیر شدم. به ۱۰ سال زندان محکوم شدم که بعد از دو سال و نیم، با سپردن وثیقه آزاد شدم و دیگر به زندان برنگشتم.
*بعد از آزادی چرا دوباره سمت سرقت رفتی؟
-وقتی از زندان آزاد شدم دستم خالی بود و پولی نداشتم. متأهل بودم و دوستی با افراد ناباب در زندان باعث شد با آنها یک باند سرقت مسلحانه تشکیل دهیم و تصمیم به سرقت از طلافروشیها بگیریم.
*این دوستان ناباب یکبار باعث شدند به زندان بروی، این مسأله درس عبرت نشد؟
-در زندان تصمیم گرفتم دیگر سراغ سرقت نروم اما فقر و نداری باعث شد دوباره خلاف را شروع کنم.
*چطور سرقت میکردید؟
-اعضای باند ما بهدلیل اینکه مثل داعشیها لباس میپوشیدند، به باند داعشیها معروف شده بودند. با شناسایی طلافروشیها در غرب استان تهران و همچنین باقرشهر به آن مکانها دستبرد زده و هر کسی سهمش را برمیداشت. البته من با اعضای باند در تمام سرقتها نبودم. اردیبهشت امسال اعضای باند دستگیر شدند اما من موفق شدم فرار کنم.
*دستگیری همدستانت هم باعث درس عبرتت نشد که خلاف را کنار بگذاری؟
-سال ۹۸ برای اینکه از زندان آزاد شوم، فردی برایم سند گذاشته بود و حالا سندش را میخواست. تصمیم گرفتم سرقتی انجام دهم تا بتوانم پول سند را تهیه کرده و به آن فرد بدهم تا دیگر مقابل خانه ما نیاید.
*ارزش سند چقدر بود؟
-۵۰۰ میلیون تومان.
*از فروش طلاها چقدر بهدست آوردی؟
-۶۸۰ میلیون تومان.
*اگر دستگیر نمیشدی همچنان ادامه میدادی؟
-نه. مأموران زمانیکه مرا دستگیر کردند در امامزاده بودم. برای توبه به آنجا رفته بودم.
*فکرش را میکردی دستگیر شوی؟
-بله. در این مدت نه خواب داشتم نه خوراک.
*با اینکه میدانستی دستگیر میشوی، با سلاح خیلی راحت به مغازههای طلافروشی میرفتی، تهدید و شلیک میکردی و دار و ندار افراد را میبردی؟
-از روی نداری بود. مجبور بودم سرقت کنم اما بعد از آخرین سرقت تصمیم به توبه گرفتم که دستگیر شدم.
*اگر برای توبه به آنجا رفته بودی چرا وقتی مأموران سر رسیدند به سمت آنها حمله کردی؟
-حمله نکردم فقط میخواستم فرار کنم.
*با اعضای این باند چطور آشنا شدی؟
-همه با هم دوست بودیم.
*تو سرکرده باند بودی؟
-نه هرکسی نقش خودش را داشت و در یک سطح بودیم.
*طلافروشی خیابان بهشتی کرج را چطور شناسایی کردید؟
-به شمال سفر کرده بودیم و در مسیر برگشت از این خیابان رد شدیم و طلافروشیها را دیدیم. همانجا تصمیم به سرقت از این معازه گرفتیم. به شهر خودمان برگشتیم. حدود ۱۰ روز بعد دوباره برگشته و نقشه را اجرا کردیم.
*سرقت چقدر طول کشید؟
-فکر نمیکنم بیشاز دو دقیقه شده باشد.
*در جریان سرقت، تیراندازی هم کردی؟
-داخل مغازه نه ولی بیرون مغازه شلیک کردم.
اولین بار است سرقت می کنیم
میگوید اولین بار است که دستگیر میشود و نمیداند مجازات سرقت مسلحانه از طلافروشی و تیراندازی چیست. فیلم او درحالی که گونی طلاها را روی دوش دارد در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود.
*سابقهداری؟
- نه بار اولم بود که سرقت انجام میدادم. بیپول بودم و وسوسه شدم تا در این سرقت شرکت کنم.
*خودروی سمند را چطور سرقت کردید؟
- در میدان آزادی به مقصد شهریار بهصورت دربست خودرو را کرایه کردیم. بعد از رسیدن به محلی خلوت، با تهدید چاقو و زدن اسپری اشکآور بهصورت راننده، او را از خودرو بیرون انداخته و ماشین را سرقت کردیم.
*چرا راننده را با چاقو زدی؟
-وقتی اسپری زدیم چشمهای خودم هم سوخت و ندیدم چاقو به راننده اصابت کرد.
*بعد چه کردید؟
-یکراست به محل سرقت طلافروشی رفتیم. آن فردی که گونی طلاها رو دوشش است و در فیلمها منتشرشده، من هستم.
*سلاح هم داشتی؟
- بله ولی شلیک نکردم.
*اما شیشه عقب سمند را شکستی و سلاح را سمت عابران گرفتی؟
-درست است اما شلیک نکردم و فقط میخواستم اگر کسی جلو آمد، بترسند.
* به این فکر نکردید احتمال دارد گلوله به عابران یا طلافروش اصابت کند و باعث مرگ آنها شود؟
-باور کنید به علت همین سرقت هم عذاب وجدان داشتم. بیپولی باعث شد در این سرقت شرکت کنم.
همجرمیهایت طلاها را بعد از سرقت فروختند، تو چرا نفروختی؟
طلاها را خاک کردم تا اگر دستگیر نشدیم، یک ماه دیگر بیرون بیاورم و بفروشم.