مرد محکوم به مرگ که متهم است عمه پدرش را با انگیزه سرقت و با اصابت ضربه تابه به قتل رسانده مدعی است نمیدانست ضربه وارد شده منجر به مرگ میشد!
جامعه ۲۴- سال ۹۹ مأموران کلانتری۱۵۳ شهرک ولیعصر از قتل زن سالخورده به نام توران در خانهاش باخبر و راهی محل شدند. وقتی مأموران به محل حادثه رسیدند پسر توران که در محل حاضر بود و مأموران را باخبر کرده بود گفت: «مادرم بیماری قلبی داشت و در خانه تنها زندگی میکرد به همین خاطر در خانهاش دوربین وصل کرده بودم تا مراقبش باشم. آخرین بار که او را دیدم وضوگرفته بود تا نماز بخواند، اما دقایقی بعد دوربین خاموش شد. از نگرانی با مادرم تماس گرفتم، اما جوابی نشنیدم به همین خاطر به خانهاش رفتم، اما با جسد مادرم روبهرو شدم. احتمال میدهم فرد آشنایی او را به قتل رسانده، چون طلاهای مادرم سرقت شده است.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند که دریافتند مدتی قبل پسر برادرزاده مقتول به بهانه تحویل بستههای معیشتی به خانه زن سالخورده رفت وآمد داشته است.
به این ترتیب هرمز ۲۳ساله تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه دوست او به اداره پلیس رفت و درباره ادعای هرمز به مأموران گفت: «روز گذشته من و هرمز برای تفریح سوار ماشین شدیم و بعد از کمی چرخیدن در خیابان مقابل یک آبمیوه فروشی توقف کردیم. هرمز میخواست کارتش را از جیبش در بیاورد که یکدفعه یک انگشتر و النگوی زنانه از جیبش بیرون افتاد. وقتی طلاها را دیدم او یکباره مدعی شد عدهای یک زن را به بهانه تحویل بسته معیشتی کشته اند. با حرفهای هرمز وقتی ماجرای قتل عمه پدرش را شنیدم به او مشکوک شدم و تصمیم گرفتم به اداره پلیس بیایم و ماجرا را تعریف کنم.»
با ثبت این اظهارات، فرضیه قتل از سوی هرمز قوت گرفت و او چند روز بعد شناسایی و بازداشت شد.
اعتراف به قتل عمه پدر، هرمز در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و با اقرار به قتل با انگیزه سرقت اعتراف کرد و گفت: «در یک کارگاه تولیدی کمد دیواری کار میکردم، اما به خاطر شیوع ویروس کرونا کارگاه تعطیل شد به همین دلیل بیکار شدم. به دلیل مشکلات مالی از صاحبکارم ۱۰میلیون تومان قرض گرفتهبودم، ولی به خاطر نداشتن شغل و درآمد نمیتوانستم بدهیام را پرداخت کنم. در این مدت در توزیع بستههای معیشتی به یکی از ارگانهای دولتی کمک میکردم، بنابراین چند بار برای تحویل بستهها به خانه عمه پدرم رفتم، اما پسرانش مخالفت کردند و از من خواستند دیگر به خانه مادرشان نروم.»
متهم در خصوص قتل گفت: «آخرین بار وقتی به خانه عمه پدرم رفتم او گفت بهتر است با پسرش هماهنگ کنم. این شد که از خودش خواستم تا با پسرش تماس بگیرد و او قبول کرد. پیرزن بعد از اینکه تلفنش را قطع کرد به آشپزخانه رفت تا برایم چای بیاورد آنجا بود که با تابه یک ضربه به سرش زدم. او وقتی بیهوش روی زمین افتاد طلاهایش را سرقت کردم و گریختم.»
متهم درباره اظهاراتش دوستش گفت: «بعد از قتل خیلی حالم بد بود به همینخاطر از دوستم خواستم بیرون برویم. برای اینکه آرام شوم ماجرای قتل پیرزنی را به بهانه تحویل بسته معیشتی توضیح دادم، اما نگفتم خودم مرتکب قتل شدهام.»
با اعلام گزارش پزشکی قانونی مبنی بر اینکه ضربه جسم سخت به سر علت فوت بودهاست، هرمز به اتهام قتل عمد و سرقت مقابل هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت. ابتدای جلسه فرزندان مقتول درخواست قصاص را مطرح کردند. در ادامه متهم درجایگاه ایستاد و با قبول جرمش ماجرا را شرح داد و از خودش دفاع کرد.
در پایان هیئت قضایی وی را به قصاص محکوم کردند، اما حکم صادره با اعتراض وکیل متهم نقض و پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد. پرونده بعد از بررسی از سوی قضات یکی از شعبات آن نقض شد. آنها اعلام کرده بودند، طبق نظریه پزشکی قانونی ضربه تابه به سر مقتول نوعاً کشنده نبوده و مقتول به دلیل بیماری زمینهای، سن بالا و استرس ناشی از حادثه دچار عارضه قلبی شده و فوت کرده است.
بنابراین متهم بار دیگر در همان شعبه محاکمه شد. ابتدای جلسه اولیایدم که فرزندان مقتول بودند گفتند مادرشان بیماری زمینهای نداشته و هر سهماه یکبار چکاپ میشد. همچنین گفتند مادرشان به هیچ وجه بیماری که باعث مرگش شود نداشته است و اصرار داشتند هرمز قاتل است و برای او درخواست قصاص کردند.
سپس نوبت متهم شد و او به دستور ریاست دادگاه در جایگاه ایستاد. وی در دفاع از خود گفت: «باور کنید قصد قتل نداشتم و از بیماری پیرزن هم اطلاعی نداشتم. فقط با تابه یک ضربه به سرش زدم که بیهوش شود تا بتوانم طلاها را سرقت کنم. باور کنید نمیدانستم این ضربه باعث مرگش میشود و نمیدانستم بیماری زمینهای دارد و دارو مصرف میکند. ما ارتباط دوری با هم داشتیم و او را فقط در مهمانیها دیده بودم.»
پسر جوان در پاسخ به این سئوال از سوی هیئت قضایی که آیا میدانستی سیلی به صورت یک فرد جوان با فرد مسن فرق دارد و میتواند خطرناک باشد، گفت: «میدانم، ولی آن روز قصد آسیب زدن به پیرزن را نداشتم.»
در پایان هیئت قضایی با اعلام ختم جلسه جهت صدور رأی وارد شور شد.