صفحه نخست

حوادث

روان

تغذیه

سبک زندگی

گردشگری

عکس

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۲۷۴۹
تاریخ انتشار: ۱۷:۳۵ ۲۸ آذر ۱۴۰۰

مردان با مکث از آرزوهایشان می‌گویند؛ کاش در دنیا هیچ معتادی نباشد.

جامعه ۲۴- کافی است یک روز پاییزی از کوچه‌های پیچ در پیچ محله «کن» با دیوارهای کاهگلی و باغ‌های خرمالو بگذری تا به مرکزی برسی که مردان خسته از اعتیاد و سرگردانی، عزمشان را جزم کرده‌اند تا مصرف مواد مخدر را کنار بگذارند وبه زندگی، سلامی دوباره کنند، اما به باور روانشناسان و مددکاران اجتماعی، تصمیم آنها به تنهایی کافی نیست. باید خانواده‌ها و جامعه، این بیماری پیچیده را بشناسند و به فرد معتاد کمک کنند.

۱۸ تا ۶۰ ساله‌ها پذیرش می‌شوند

بر اساس پروتکلی که سازمان بهزیستی پس از شیوع کرونا به کمپ‌ها و مراکز اقامتی ابلاغ کرده، کمپ‌ها نمی‌توانند بیشتر از ۴۰ بیمار پذیرش کنند. ظرفیت این مرکز ۱۰۰ نفر است و مراجعه‌کنندگان نیز بسیار بیشتر هستند، اما مسئولان این کمپ، فرد جدیدی پذیرش نمی‌کنند.

کافی است در زمان استراحت و سیگار کشیدن مردان در حال ترک اعتیاد، سری به محوطه‌ای بزنیم که با «شنِ بادامی» پوشانده شده است. نگاهشان رنگی ندارد و زنگ صدایشان خلوت گنجشکان نشسته بر درخت‌های خرمالو را برهم نمی‌زند. پُک‌های عمیقی به سیگار می‌زنند و در افکار خود غرق می‌شوند.

سن‌شان ۱۸ تا ۶۰ ساله است. فقط «فریدون» ۶۶ سال دارد که تمام کتاب‌های داستانی کتابخانه مرکز را خوانده است. کوچکترین‌شان «محسن» ۱۸ ساله است که به‌موقع متوجه اعتیادش شده و با پای خودش آمده تا ترک کند و دنیای جدیدی برای خود بسازد.

مسئولان کمپ‌ها اجازه دارند بیماران تا ۶۰ سال را پذیرش کنند. در حال حاضر ۶ مددجوی ۱۸ ساله هم در کمپ مشغول جنگ با غول اعتیادند. بیشتر مددجویان ۲۵ تا ۴۰ ساله هستند.

«محمد بهاری» مدیرعامل مؤسسه «زندگی دوباره» و مدیر مرکز می‌گوید: «بیشتر تخت‌های مرکز خالی است و با اینکه فضای بزرگ داریم و می‌توانیم بیماران بیشتری را پذیرش کنیم، به پروتکل‌های ابلاغی بهزیستی پایبندیم . امیدواریم با پایان کرونا، مددجویانی که قصد ترک اعتیاد دارند را پذیرش کنیم».

تزریق کتامین در مردان معتاد کمتر از زنان است

معتادانی که در مرکز هستند تک‌موادی نبوده‌اند، یعنی بیشتر آنها چند مواد را با هم مصرف می‌کردند. «بهاری» با بیان این مطلب می‌گوید: «بیشتر معتادان اعم از زن و مرد، چند ماده مخدر را همزمان مصرف می‌کنند. به عنوان مثال شیشه، گل، متادون و هروئین را با هم می‌زنند، اما مصرف و تزریق کتامین در مردان معتاد کمتر است. زنان و دختران برای خرید کتامین مشکلی ندارند و به راحتی به کتامین و کمیکال دسترسی دارند، چون فروشندگان مواد در ازای سوءاستفاده‌های جنسی به آنها مواد رایگان می‌دهند، اما دختران و زنان متوجه نیستند زمانی که جوانی و زیبایی‌شان از بین رفت، کسی به دادشان نمی‌رسد و کارتن‌خواب می‌شوند».

سُنت؛ یک میلیون و 200 هزار تومان برای یک ماه

بیماران یک تا سه ماه در کمپ می‌مانند و سُنت (هزینه ) بر اساس تعرفه اعلام شده سازمان بهزیستی برای هر ماه یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است.

به گفته مدیر کمپ، دو سالی است که غربال معتادان خیابانی (بیماران ماده ۱۶) کمتر شده و معتادان متجاهر به مراکز منتقل نمی‌شوند.

پس تکلیف این همه معتاد که درسطح شهر و در پاتوق‌ها پرسه می‌زنند چه می‌شود؟ «بهاری» می‌گوید: «سپاه آنها را جمع‌آوری می‌کند و بعد به مرکز ضیائیان واقع در تپه‌های مسعودیه منتقل می‌شوند».

خانواده بیشتر مددجویان از قشر ضعیف جامعه هستند

بیشتر افرادی که در کمپ‌ها پذیرش می‌شوند از نظر مالی از قشر ضعیف هستند و برخی از خانواده‌ها حتی توان پرداخت تعرفه‌ها را ندارند.

«بهاری» می‌گوید: «بارها شده خانواده مددجو تقاضای تخفیف یا قسطی کردن مبلغ را دارند و مددکاران مرکز با آنها کنار می‌آیند، چون واقعاً دراین شرایط گرانی و تورم نمی‌توانند سُنت را پرداخت کنند».

مگر مسئولان کمپ‌ها مشکل هم دارند؟

مهمترین مشکل مسئولان کمپ‌ها این است که اکثراً بیمه ندارند، مشکل مسکن دارند و خودشان مستاجر هستند. اجاره‌های بالای مراکز هم از مشکلات عمده کمپ‌داران است. برای این مرکز ۲۵۰ میلیون تومان ودیعه و هر ماه ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اجاره پرداخت می‌شود. «بهاری» می‌گوید: «۲۰ روز دیگر هم موعد اجاره‌مان است و معلوم نیست مالک، اجاره را زیاد کند یا بگوید خالی کن. عدم پرداخت به موقع هزینه‌ها از طرف ستاد مبارزه با مواد مخدر و بهزیستی، یکی دیگر از مشکلات ماست. البته بهزیستی یاری‌برگ‌ها را به‌موقع پرداخت می‌کند».

ستاد مبارزه با مواد مخدر در اجرای طرح جمع‌آوری معتادان متجاهر، بودجه‌ای به بهزیستی پرداخت می‌کند و سازمان هم به ازای تعداد معتادانی که از خیابان‌ها جمع‌آوری شده، بودجه‌ای به مراکز می‌دهد. معمولاً این هزینه‌ها به‌موقع پرداخت نمی‌شود و تقریباً آن را دو سال بعد می‌پردازند. حالا تصور کنید مدیر کمپ دو سال پیش قند را کیلویی ۵ یا ۶ هزار تومان خریده و حالا باید ۱۶ هزار تومان بپردازد. قیمت بقیه اقلام خوراکی هم چند برابر شده است.

مدیر کمپ می‌گوید: «من و تعداد زیادی از کمپ‌داران از دو سال پیش معتادان ماده ۱۶ را به‌دلیل‌ کاغذبازی و دیر پرداخت کردن هزینه‌ها پذیرش نکردیم».

آیا می‌دانید چند درصد ازمددجویان ترخیص شده واقعاً ترک می‌کنند؟

به گفته مدیر کمپ، بر اساس آمار و پیگیری‌های مددکار مرکز، ۶۰ درصد از معتادانی که در کمپ‌ها بستری می‌شوند پس از ترخیص لغزش می‌کنند و دوباره به اعتیاد برمی‌گردند و فقط ۴۰ درصد پاک می‌مانند. افرادی که دوباره به اعتیاد برمی‌گردند اصول برنامه ترک اعتیاد را رعایت نمی‌کنند و خانواده‌ها آگاهی کافی برای برخورد با معتادی که ترک‌کرده ندارند.

«سید جمال مجتهدی»، مددیار مرکز از طریق تلفن با مددجویان ترخیص‌شده در تماس است، در جریان پاکی آنها قرار می‌گیرد؛ آیا راهنما دارند یا نه؟ آیا در جلسات (ان‌اِی) NA شرکت می‌کنند و به‌طور کلی حال و روزشان چگونه است؟

معتادانی که تحصیل‌کرده هستند

تعداد زیادی از بیمارانی که در سال‌های اخیر بستری می‌شوند، دارای مدارک دیپلم، کارشناسی و حتی کارشناسی ارشد هستند.

مدیر کمپ می‌گوید: «متأسفانه برخی از مددجویان، دانشجو هستند. آنها به دلیل مصرف مواد و افسرده شدن نتوانسته‌اند در کلاس‌ها شرکت کنند که معمولاً باعث عقب افتادن از ترم‌های تحصیلی می‌شود».

اکنون افراد بی‌سواد حاضر در کمپ‌ها خیلی کم هستند و حداقل مدرک ششم ابتدایی را دارند.

نبود آموزش؛ مهمترین مشکل حوزه اعتیاد

بحث آموزش در حوزه اعتیاد بسیار مهم است و ما در این حوزه ضعف داریم. «بهاری» با بیان این مطلب می‌گوید: «چندین بار با شهرداری رایزنی کردیم که در بیلبوردهای شهری، پیام‌های آموزشی درباره اعتیاد درج کنند. کاش مسئولان شرایطی فراهم کنند تا خانواده‌ها بتوانند از آموزش‌های پیشگیری از اعتیاد استفاده کنند. اگر مادرها بتوانند در جلسات آنلاین آموزشی که روانشناس مرکز ارائه می‌کند شرکت کنند، درباره انواع مواد، عوارض مواد مخدر، حالاتی که یک جوان با شروع به استفاده از مواد بروز می‌دهد و نحوه برخورد خانواده‌ها با فرد معتاد پس از ترک مواد، آشنایی پیدا می‌کنند و آموزش می‌بینند. بیشتر خانواده‌ها آگاهی ندارند و موارد پیشگیری را نمی‌دانند. یک‌وقت به خود می‌آیند که کار از کار گذشته و کار به درمان اعتیاد در مراکز ترک اعتیاد رسیده است. در کنار این‌ها متأسفانه دولت‌ها بحث آموزش در حوزه اعتیاد را جدی نمی‌گیرند».

معتادان، مدارک هویتی ندارند

مشکل مهم معتادان این است که کارت ملی و مدارک هویتی ندارند، حتی اگر پس از ترخیص بخواهند به عنوان کارگر ساده کار کنند نیاز به مدارک هویتی دارند. مشکل دیگر معتادان، بیماری‌های دهان و دندان است و هیچ معتادی هزینه درمان دندان‌هایش را ندارد.

«بهاری» می‌گوید: «بارها از مسئولان خواسته‌ام فقط ۱۰ درصد پول و اموالی که با دستگیری و مصادره اموال قاچاقچیان مواد مخدر به دست آمده را صرف مواردی مانند تهیه شناسنامه و کارت ملی، مداوای مشکل دندان‌های معتادان و اشتغال کنند».

تهران ۲۰۰ مرکز مجوزدار و هزار و ۵۰۰ کمپ بدون مجوز دارد

مدیر مرکز می‌گوید: «از خانواده‌ها می‌خواهم فرزندان خود را به مراکز مجاز که از سازمان بهزیستی مجوز دارند بسپارند. در حال حاضر در استان تهران ۲۰۰ کمپ مجوزدار و هزار و ۵۰۰ کمپ بدون مجوز فعالیت می‌کنند. در اطراف همین مرکز ۶ کمپ غیرمجاز فعالیت می‌کنند که گاهی از اسامی مراکز مجوزدار سوءاستفاده می‌کنند. دولت در جمع‌آوری مراکز غیرمجاز کاری نکرده است».

او ادامه می‌دهد: «گاهی خانواده‌ها زنگ می‌زنند و می‌گویند شما را به خدا از زنجیر برای ترک فرزندانمان استفاده می‌کنید؟ آیا شکنجه می‌کنید؟ استخر دارید و بچه‌های ما را در این هوای سرد در استخر نمی‌اندازید؟ما باید اول خانواده‌ها را آرام کنیم تا اطمینان خاطر داشته باشند که فرزندان آنها در مراکز مجوزدار به صورت علمی و در آرامش کامل ترک می‌کنند».

مددجویان ماسک نزنند، سهمیه سیگارشان کم می‌شود

این مرکز شامل آرایشگاه، انبار، فروشگاه، نانوایی ، کارگاه خیاطی و آشپزخانه است. در کارگاه خیاطی، لباس‌ مددجویان ترمیم و رفو می‌شود و در ایام کرونا ماسک تولید می‌کنند. مددجویان صبحانه، ناهار، شام و عصرانه می‌خورند و روزانه هشت نخ سیگار می‌گیرند. اگر مددجویی ماسک نزند سهمیه سیگارش را کم می‌کنند. مرکز دارای سه خوابگاه بزرگسال، جوانان و سالن فیزیک و سم‌زدایی است.

به‌جز آموزش چه راهکار عملی برای ترک اعتیاد در جامعه وجود دارد؟ «بهاری» در پاسخ به این سؤال می‌گوید: «خانواده‌ها باید با فرزندانشان دوست شوند و از آنها به شکل سالم حمایت کنند. حمایت سالم؛ تهیه و خرید ماشین، خانه، لپ‌تاپ و... نیست. بچه‌ها باید بتوانند با والدین حرف بزنند و دوستی کنند».

این مرکز یک خیّر خوب دارد که در ۱۶ سال گذشته به کمپ کمک می‌کند. بهاری می‌گوید: «داود مردانی ۶۰ ساله مرد پولداری نیست، اما با نیکوکاران در ارتباط است و همیشه با آوردن غذا و جمع‌آوری نذورات به مرکز کمک می‌کند».

چند دقیقه کنار مددجویان

«مهدی» ۳۴ ساله ۱۵ سال تخریب دارد. او شیشه، ترامادول و حشیش را با هم مصرف می‌کرد. مجرد است و از دو هفته پیش در کمپ بستری شده. «مهدی» چندین بار لغزش کرده و این بار پس از یک سال پاکی دوباره مواد زده است.

او می‌گوید: «مسافرکشی می‌کردم، اما شغل اصلی من تکنسین هواپیما بود که به دلیل اعتیاد نتوانستم کار کنم. بعد از هر بار ترک کردن هم فکر نمی‌کنم به دلیل بالا رفتن سنم مرا قبول کنند. این کمپ را از طریق جستجوی سایتشان پیدا کردم. خودم خواستم و خانواده‌ام من را آوردند. هزینه‌های کمپ را هم خانواده‌ام می‌دهند».

«مهدی» ادامه می‌دهد: «سرباز بودم و سر پست بیخوابی‌های زیادی تحمل می‌کردم. شنیدم که شیشه بی‌خوابی می‌آورد. مشتاق و کنجکاو شدم، یک بار کشیدم و آلوده شدم».

می‌پرسم به نظر شما چند درصد ازجوانان ممکن است در طول خدمت سربازی مبتلا به اعتیاد شوند. می‌گوید: «بستگی به خود آدم دارد، اما در مدت خدمت چند نفر را دیدم که معتاد شدند».

پدرم لذت می‌برد و من هم کنجکاو شدم

«حجت» ۴۰ ساله مجرد است و با صدای بم و لحن خشن می‌گوید: «ارتش یک نفره‌ام. ۱۸ سال تخریب داشتم. از خوردن مشروب شروع کردم و به هروئین و شیشه ختم شد. از ۱۷ سالگی تریاک مصرف کردم. پدرم می‌کشید و صورت و بینی‌اش را می‌خاراند و لذت می‌برد. من هم کنجکاو شدم و مصرف کردم.

فردا تولد «حجت» است. می‌گوید: «شد سه سال تمام. یک بار در چهار سال و ۶ ماه و یک بار در سه سال و یک بار در یک سال پاکی لغزش کردم، وگرنه باید ۱۰ سال پاکی را اعلام می کردم. به صورت کاملاً اتفاقی با این مرکز آشنا شده: «مادرم یک تراکت در خیابان دید و تماس گرفته بود. به همراه خانواده به اجبار اینجا آمدم و سال‌هاست به عشق کمک به همدردان اینجا ماندم. گاهی بیرون می‌روم. شغلم راننده ماشین سنگین بود. آرزویم پاکی بی‌تاریخ است».

می‌پرسم مهمترین مشکل معتاد چیست؟ چرا یک نفر معتاد می‌شود: «حمایت‌های بی‌جای خانواده، کنجکاوی زیاد، گاهی هم از سر خوشی زیاد یا غم زیاد، افراد مبتلا می‌شوند».

می‌گوید: «فوق دیپلم حسابداری دارم و با تمام وجودم اینجا کار می‌کنم. آرزویم این است که شب بخوابم، صبح بیدار شوم و حتی یک معتاد در کشورم نباشد و همه در مسیر بهبودی باشند».

کاش در دنیا هیچ معتادی نباشد

از اقامت «آقا سید» در کمپ حدود چهار سال گذشته. او یکی از قدیمی‌ترین معتادان بهبودیافته این مرکز است و قصد هم ندارد به این زودی‌ها از اینجا برود. می‌گوید: «تا به یک پاسخ جامع و قانع‌کننده به خودم در مورد اعتیاد و ترک مواد نرسم، در کمپ می‌مانم». او می‌خواهد لیاقت پدری دخترش که در روسیه، فیزیک هسته‌ای خوانده را داشته باشد. «سید» از طراحان قدیمی پوشاک است و هرازگاهی از کمپ بیرون می‌رود، طراحی می‌کند و به مرکز برمی‌گردد».

«سید» ۳۲ سال تخریب داشته و شیشه، کوکائین و هروئین می‌کشیده است. می‌گوید: «چهار سال پیش در سه‌راه افسریه ایستاده بودم که در طرح ماده ۱۶ گیر افتادم و من را همراه تعدادی از معتادان دیگر به این کمپ آوردند. اینجا ترک کردم و ماندگار شدم». «سید» با مکث از آرزویش می‌گوید: «در دنیا هیچ معتادی نباشد».

معتادان زودرنج هستند و رویا می‌بافند

«فرهاد»، مددیار مرکز است و کارهای اداری و ثبت مجوز را انجام می‌دهد. نزدیک سه سال است مددیار مرکز است. ۶ سال تخریب داشت و فقط تریاک مصرف می‌کرد. دلیل اعتیادش را لذتجویی در دوران دانشجویی می‌داند و می‌گوید: «در ایام امتحانات در خوابگاه دانشجویی برای اینکه بیدار بمانیم و درس بخوانیم، تریاک مصرف کردیم. آن زمان ریتالین نبود. صبح امتحان می‌دادیم، تا ظهر می‌‎خوابیدیم و بعدازظهر شروع به درس خواندن می‌کردیم. باز شب می‌کشیدیم که بیدار بمانیم. متأسفانه این مصرف مختص به زمان امتحانات نشد و مصرف ادامه پیدا کرد و ۶ سال طول کشید.

«فرهاد» کارشناسی علوم سیاسی دارد و دانشجوی ارشد مددکاری است. امروز ۱۵ سال و ۳ ماه و ۲۰ روز است که پاک است.

او در مورد مهمترین مشکل معتادان می‌گوید: «مهمترین مشکل پس از اشتغال، رویاپردازی است. رویاهایشان مبتنی بر واقعیت نیست و رویا می‌بافند. می‌نشینند و فکر می‌کنند چندین باب خانه و مغازه دارند، اجاره می‌دهند و راحت خرج می‌کنند. این رویا واقعی نیست و باید برای رسیدن به آن تلاش کنند».

فرهاد می‌گوید: «مشکل دیگر معتادان، نداشتن آموزش‌های مهارت رفتاری است. آنها زود رنج هستند و نیاز دارند با یکی حرف بزنند، اما بلد نیستند. حرف زدن را نه در خانواده یاد گرفته‌اند و نه در اجتماع. خانواده هم ناآگاه هستند. معتادان در یکی از مراکز، قطع مصرف می‌کنند، اما وقتی بیرون می‌روند. خانواده‌ها رفتار درست با معتاد را بلد نیستند و از طرفی شرایط در اجتماع هم فراهم نیست، بنابراین نبود آموزش، مهمترین مشکل حوزه اعتیاد است. ۱۸۰ کمپ استان تهران یک اتحادیه دارند و «فرهاد» مدیر اداری اتحادیه است و البته دفتری دارد که ثبت شرکت‌ها را انجام می‌دهد.

امیدوارم بتوانم دوباره به زندگی برگردم

«سجاد» ۵۴ ساله، ۲۰ سال تخریب داشته و هروئین و شیشه می‌کشیده. می‌گوید: «امروز چهار سال و هشت ماه و ۱۵ روز است که پاکم و همه این مدت را اینجا هستم. اهل و عیال داشتم، اما متارکه کردم. فرزندان من پیش مادرشان هستند. پسرم در کار تعمیر ماشین و دخترم دانشجو است. گاهی با همسرم حرف می‌زنم و حالشان را می‌پرسم، اما برگشت کنار خانواده مستلزم داشتن کار و درآمد کافی است که هنوز شرایط برایم مهیا نیست. فکر می‌کنم تا پنج سال اینجا بمانم. تا حالا چهار سال و هشت ماه گذشته و امیدوارم بتوانم دوباره به زندگی برگردم».

«میرعلی» فوق دیپلم هنر دارد و شعر می‌گوید

اسمش «علی» است و لقبش «میرعلی»، اما سادات نیست. می‌گوید: «میر به معنی کوچک است و من کوچک همه مردم هستم». البته میر به معنای امیر است و بزرگ. میرعلی ۴۰ ساله، ۲۰ سال هر موادی به دستش رسیده، کشیده. او چهار ماه پیش درست زمانی که پیش خودش ادعا کرد خوب شده و پاک پاک است، لغزش کرد. کار «میرعلی» فروش مکمل‌های ورزشی است. مدتی است با اسنپ کار می کند و یک ماه پیش ازدواج کرده است. فوق دیپلم هنر دارد و شعر می‌گوید، قصه می‌نویسد و بیشتر اشعار حافظ و مولانا را حفظ است. تنها آرزوی او این است که به بتواند به همدردان خود خدمت کند.

کتابخوان کمپ در ترکیه رستوران داشت

«فریدون» ۶۶ ساله، مسن‌ترین مددجوی کمپ است که همه کتاب‌های داستان موجود در کتابخانه را خوانده است. او را هر وقت روز که ببینی در حال مطالعه است. ۴۰ سال تخریب داشته و اولین بار که تریاک کشیده، حس کرده غم و غصه از یادش رفته، اما بعد از مدتی برایش عادی شده است.

او کارمند بانک بوده و ۲۰ سال درترکیه کار و زندگی کرده است. همسرش «عایشه» اهل ترکیه است و یک پسر ۲۸ ساله دارد که آنجا به دنیا آمده، درس خوانده و کار می‌کند. پس ازجدایی از «عایشه» به تهران برگشته، اما هنوز هم همسرش زنگ می‌زند و صحبت می‌کنند. او ۹ ماه است در کمپ زندگی می‌کند، می‌خواهد سه ماه دیگر بماند و بعد به ترکیه برگردد. او در «مارماریس» ترکیه، رستوران داشت.

«فریدون» آرزو دارد هیچ معتادی در دنیا وجود نداشته باشد، به ترکیه برگردد و همسر سابق و پسرش را ببیند.

مواد می‌زدم، سرقت می‌کردم

مجید ۴۰ ساله، ۲۱ سال همه مواد را زده، با تریاک و حشیش شروع کرده و به شیشه و هروئین رسیده است. تا سوم راهنمایی درس خوانده و مکانیک ماشین‌های سنگین بوده. می‌گوید: «کارم فنی بود. استادکارم مصرف کننده بود و با استفاده مواد، میزان کاری که انجام می‌دادم بیشتر می‌شد و شبانه روزی کار می‌کردم».

او ۱۶ سال به جرم سرقت و پخش، فروش و نگهداری مواد مخدر در زندان بوده و پای ثابت زندان رجایی‌شهر، زنذان تهران بزرگ و قزل حصار.

او می‌گوید: «خدمت سربازی‌ام پنج سال طول کشید، چون یک سال و نیم به دلیل تصادف و کشته شدن یک زن، زندانی بودم. مواد کشیده بودم، پشت فرمان خوابم برد و تصادف کردم. پس از یک سال و نیم از زندان بیرون آمدم، خدمتم را تمام کردم و به کار تعمیر ماشین‌آلات سنگین مشغول شدم، اما به دلیل اینکه پول زیادی از سرقت و فروش مواد به دست می‌آوردم، چهار میلیون تومانی که از کار کردن درمی‌آوردم، راضی‌ام نمی‌کرد و دوباره به سمت خلاف کشیده شدم».

ادامه می‌دهد: «آخرین جرمم سرقت و خالی کردن بیمارستان فیروزگر تهران در پنج شب بود، به این صورت که دوستی را در بیمارستان بستری کرده و به عنوان همراهش می‌ماندم. شیشه می‌زدم و شب‌ها بیدار بودم. شب‌ها که فقط یک پرستار در بخش، بیدار بود، بخش‌های بیمارستان و انبار و... را زاغ می‌زدم. دوربین‌ها را از کار می‌انداختم، قفل انبار را باز می‌کردم و وسایل پزشکی را می‌دزدیدم. به عنوان مثال یک دستگاه سونوگرافی که قیمتش ۳۰۰ میلیون تومان بود را سرقت کردم. دیوارهای بیمارستان فیروزگر کوتاه است. اجناس را پشت سردخانه روی دیوار می‌گذاشتم. با موتور می‌رفتم و دستگاه‌های سرقت شده را برمی‌داشتم».

«مجید» می‌گوید: «همان‌جا دستگیر شدم و دو سال و هفت ماه در زندان تهران بزرگ بودم. ۳۰ میلیارد رد مال بریدند. نمی‌توانستم بدهم. رئیس بیمارستان عوض شد، با پرداخت ۱۵ میلیون تومان رضایت دادند و آزاد شدم. در زندان هم مواد مصرف می‌کردم».

می‌پرسم مگر در زندان، مواد وجود دارد؟ می‌گوید: «بله، از بیرون هم بیشتر مواد هست، اما گران‌تر است. به عنوان مثال اگر قیمت یک گرم مواد بیرون از زندان ۴۰ هزار تومان باشد در زندان ۴۰۰ هزار تومان است. زندانیان از خانواده‌ها به بهانه‌های مختلف مانند تهیه لباس و خرید خوراک، پول می‌گیرند و مواد می‌کشند».

او در کمپ تمام کارهای فنی را انجام می‌دهد. قرار است تا عید به کمک خانواده‌اش، کارگاهی راه بیندازد و کار کند.

«مجید» می‌گوید: «برای فروش مواد، مادرم را برده بودم تا شک نکنند. موتور هم دزدی بود. مواد پیش مادر بود. مأمورها ریختند و دستگیر شدم. گفتم: مواد مال من است. طفلک مادرم نیمه‌جان شد. آرزو دارم دیگر به مادر و پدرم و اجتماع آزار نرسانم، چون وقتی بیرون هستم مواد می‌زنم، به هیچ‌کس رحم نمی‌کنم و آدم فوق‌العاده خطرناکی می‌شوم. حداقل اینجا که هستم مشغول کار می‌شوم، به همدردهایم کمک می‌کنم و آزاری برای خانواده‌ ندارم».

معتادان با لغزش و مصرف مجدد، امید و باورهایشان را از دست می‌دهند

«سید جمال» ۵۰ ساله مددکار مرکز می‌گوید: «هفت سال و ۱۰ ماه و ۲۵ روز است که پاکم و در این مرکز کارهای رسیدگی به پرونده‌ها را انجام می‌دهم. بعد از ۱۰ روز از پذیرش بیماران، پرونده تشکیل می‌دهیم. تجربیاتم را در اختیار آنها قرار می‌دهم و مشکلات را بررسی می‌کنیم. دیپلم دارم. ۳۰ سال تخریب داشتم. ۱۵ سال مشروب و حشیش مصرف می‌کردم و ۱۵ سال شیشه می‌کشیدم. موادی که امروز مصرف می‌کنند خالص نیست و در آنها از وایتکس و چنته استفاده می‌کنند».

او می‌گوید: «بهبود یافته‌ها بعد از ۱۸ ماه که جلسه بروند و قدم کار کنند، تازه متوجه می‌شوند تا چه اندازه آسیب ذهنی، روحی، روانی و عاطفی به خودشان زده‌اند و برای اینکه ریکاوری شده و به جامعه برگردند باید به یک انجمن وصل شوند و در جلسات ان‌اِی (NA) شرکت کنند».

به گفته مددکار مرکز، معتادان با لغزش و مصرف مجدد، امید و باورهایشان را از دست می‌دهند و چون از بیماری اعتیاد آگاهی کافی ندارند، ضربه می‌خورند و وقتی برمی‌گردند دیگر نقطه سر خط نیست؛ نقطه پشت خط است. بهبودی مانند دوچرخه‌سواری است. سربالایی که می‌روی مشکلی نیست، اما وقتی دنده عقب برمی‌گردی دیگر معلوم نیست چگونه و کجا می‌رسی».

او می‌گوید: «مادرم معلم بود و زمانی که فوت کرد دچار بحران روحی شدم. زمان مصرف خیلی اذیتش کردم، اما وقتی پاک شدم سر کار رفتم، به مادر خدمت کردم و هر روز دست و پایش را می‌بوسیدم. چند ماه تنها زندگی کردم و حالم بدتر شد. اینجا آمدم و به دوستانم خدمت می‌کنم. یک بار ازدواج کردم و پسر ۲۰ ساله دارم که پیش مادرش زندگی می‌کند. من او را نمی‌بینم و معتقدم خداوند هر وقت بخواهد پسرم را خواهم دید».

از مسئولان توقع کمک نداریم، لااقل پایمان را نگیرند

«امیرحسین خالقی»، مددکار و دوست بچه‌هاست. ۴۸ ساله است و از هفت سال پیش به عنوان مددکار در مرکز کارمی‌کند. می‌گوید: «پیش از اینکه مددکارباشم، دوست بچه‌ها هستم. اگر حرفی رد و بدل می‌شود، اسرار است و پیش من خواهد ماند. اطمینان و امنیت خاطر بین ما وجود دارد».

او به عنوان مددکار و درمانگر مرکز می‌گوید: «از مسئولان توقع کمک نداریم، لااقل پایمان را نگیرند».

«خالقی» مشکل مالی ندارد. کارشناسی ارشد حقوق دارد و ساختمان‌ساز است. او یک زمین هزار متری در کهریزک برای اشتغال بهبودیافتگان خریده و هدفش این است با اشتغال آنها، خانواده‌ها را نجات دهد. می‌گوید: «زمین را خریدم. هیچ کمکی از دولت نمی‌خواهم و خودم می‌سازم. اگر بخواهم بسازم دو، سه میلیارد هزینه دارد. می‌توانم به خودم بگویم به من چه؟ چرا باید این کار را کنم؟ اگر پنج میلیارد تومان در بانک بگذارم، ماهی ۱۰۰ میلیون تومان می‌گیرم و راحت زندگی می‌کنم، اما هدف من خدمت به اشتغال افرادی است که کسی به آنها کار نمی‌دهد. مهمترین دغذغه یک معتاد، داشتن کار است.از مسئولان کمک مالی نمی‌خواهم، خودم می‌سازم. اما نمی‌توانم گاز، برق و آب تولید کنم و امیدوارم در تأمین گاز، آب و برق کمک کنند. در مرکزی که امیدوارم ساخته شود می‌توان پنج شغل ایجاد کرد که نیاز به حرفه تخصصی نداشته باشد و بچه‌ها مشغول کار شوند. به عنوان مثال می‌توانیم گلخانه بزنیم یا کارگاه خیاطی راه‌اندازی کنیم. دوست کارآفرینی دارم. به او گفتم ۱۰۰ نفر نیروی کاردارم. اگر آنجا ساخته شود بهبودیافتگان مشغول کار می‌شوند».

«خالقی» می‌گوید: «برای خواستگاری مجدد یکی ازمددجویان رفتم که ۱۴ سال پیش جدا شده بودند. عقلانی نیست که ۱۲ میلیون تومان پول سکه بدهم، اما این کار را برای شروع دوباره زندگی مددجو و اعضای خانواده‌اش انجام می‌دهم، چرا که برعهدی که با خدا بستم ایستاده‌ام».

از مرکز بیرون می آیم. نم باران دیوارهای کاهگلی را زنده می‌کند. خرمالوها می‌خندند و مردان مرکز به روزهای روشن می‌‌اندیشند.

دیدگاه کاربران