صفحه نخست

حوادث

روان

تغذیه

سبک زندگی

گردشگری

عکس

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۳۹۰۶
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۱ ۰۸ دی ۱۴۰۰

مهماندار قطار که در دو حادثه جداگانه مدیر یکی از شرکت‌های راه آهن و نامادری‌اش را به قتل رسانده‌بود، آخرین جزئیات حادثه را مقابل بازپرس جنایی شرح داد.

جامعه ۲۴- قاتل که مرد ۴۰‌ساله‌ای به نام بهنام است عصر روز یک‌شنبه در دو حادثه جداگانه ابتدا مدیر شرکت سیمرغ فلات و ساعتی بعد هم نامادری‌اش با شلیک گلوله به قتل رساند. اولین حادثه را ساعت ۱۵‌عصر مأموران پلیس راه‌آهن به قاضی ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران خبر دادند واعلام کردند یکی از مدیران اعزامی شرکت راه آهن در محوطه پارکینگ راه‌آهن با شلیک گلوله به قتل رسیده است.

وقتی تیم جنایی در محل حادثه حاضر شدند، دریافتند مقتول که مرد ۴۰‌ساله و مدیر شرکت سیمرغ فلات است با شلیک چهارگلوله به قفسه سینه‌اش از سوی مرد آشنایی به قتل رسیده است.

بررسی‌های دوربین‌های مداربسته و گفته‌های شاهدان عینی همگی حکایت از آن داشت قاتل مردی به نام بهنام است که چند سالی به عنوان مهماندار قطار تهران - یزد مشغول به کار بوده که سال‌۹۹ از محل کارش اخراج شده‌است.

در حالی که تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت، مأموران کلانتری حکیمیه ساعت ۱۶ قتل زن میانسالی را به بازپرس جنایی اعلام کردند.


بیشتر بخوانید: جزئیات قتل مدیر شرکت سیمرغ ونامادری از سوی مرد خشمگین


وقتی تیم جنایی به قتلگاه زن ۶۰‌ساله رسیدند متوجه شدند محل حادثه خانه پدری قاتل مدیر شرکت سیمرغ است. همچنین مشخص شد بهنام پس از اولین قتل به خانه‌شان می‌آید و در درگیری نامادری‌اش را نیز با شلیک سه‌تیر به قتل می‌رساند و فرار می‌کند.

پدر قاتل گفت: بهنام پس از اینکه از محل کارش اخراج شد در بورس سرمایه‌گذاری کرد، اما آنجا هم سرمایه‌اش را از دست داد. او از من می‌خواست خانه‌ام را بفروشم و ۵۰۰‌میلیون تومان به او کمک کنم، اما من و همسرم مخالف فروش خانه مان بودیم که امروز به سراغ همسرم آمد و او را به قتل رساند.

بدین ترتیب با انتقال اجساد به پزشکی قانونی قاتل تحت تعقیب مأموران پلیس قرار گرفت تا اینکه روز دوشنبه بهنام به کلانتری حکیمیه رفت و خودش را تسلیم پلیس کرد. او در بازجویی‌ها گفت: عذاب وجدان داشتم و خودم را معرفی کردم.

متهم صبح دیروز در حالی‌که هنوز لباس متهم به تن نداشت به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. قاتل مدام سرش پایین بود و گاهی هم از چشمانش اشک سرازیر می‌شد که نشان می‌داد از دو حادثه خونینی که رقم زده‌است، سخت پشیمان است. متهم در بازجویی‌ها مدعی شد که هنوز هم باور ندارد که مرتکب دو قتل شده‌است. وی به دستور بازپرس جنایی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره‌دهم پلیس‌آگاهی قرار گرفت.

گفتگو با قاتل

*چه شد که تصمیم گرفتی دو نفر را به قتل برسانی؟

من از قبل تصمیم به قتل نداشتم و الان هم باور نمی‌کنم که دو قتل انجام داده‌ام. وقتی به آن‌ها شلیک کردم فکرکردم فقط زخمی شده‌اند. حتی هنگامی که اولین تیر را به سوی مدیر شرکت سیمرغ شلیک کردم خونی ندیدم و فکر کردم تیر‌ها مشقی است و بعد چند تیر دیگر شلیک کردم که به سرعت از محل گریختم و فکر نمی‌کردم او به قتل برسد.

*با مقتول چه اختلافی داشتی که فکر می‌کردی باید به او شلیک کنی؟

من در دوران جوانی در رشته هتلداری‌تحصیل می‌کردم، اما به خاطر مشکلات خانوادگی که داشتم دو ترم بیشتر درس نخواندم و انصراف دادم و بعد هم در سال‌۸۳ به عنوان مهماندار قطار تهران‌-یزد استخدام شدم و شروع به کار کردم. مشکلاتی در خانه داشتم، اما مشغول کارم بودم و همه چیز خوب بود، اما با آمدن ویروس کرونا مسافران کم شدند که من و همکارانم در لیست تعدیل نیرو قرار گرفتیم و در نهایت هم سال‌۹۹ درحالی که مبلغ  ۱۲ میلیون تومان طلب کار بودم از محل کارم اخراج شدم.

من از همان ابتدای ورودم به عنوان مهماندار بامقتول آشنا شدم تا اینکه چند ماه بعد از اخراجم او از من خواست در دفتر کارشان مشغول به کار شوم و کار اداری انجام دهم. قرار بود ماهی ۷‌میلیون تومان به من حقوق بدهند و من هم خیلی خوشحال شدم و قبول کردم. چند ماهی پیش او کار کردم، اما شرکت حقوقم را نصفه و نیمه می‌داد و بعد هم که دوباره بیکار شدم. هر زمانی که درخواست پول می‌کردم امروز و فردا می‌کردند و توجهی به خواسته من نداشتند و به همین خاطر خیلی عصبانی بودم که تصمیم گرفتم هر طوری شده مدیر شرکت را بترسانم و طلبم را بگیرم.

*اسلحه را به خاطر همین کار تهیه کردی؟
بله، سه‌ماه قبل به ارومیه رفتم و از آنجا کلت کمری به قیمت ۶۵‌میلیون‌تومان با تعدادی فشنگ خریدم و به تهران آمدم. می‌خواستم با کلت کمری مدیر را بترسانمش که به قتل رسید.

*درباره قتل مدیر توضیح بده.
شب قبل از حادثه به سراغ او رفتم و اصرار کردم که طلبم را بدهد، اما او با لبخند مسخره‌آمیز مرا تحقیر کرد و گفت به زودی پرداخت می‌کنم. او همان حرف‌های قبلی را تکرار کرد و اصرار من هم فایده‌ای نداشت. روز بعد به دوستانم گفتم می‌خواهم به سراغ مدیر بروم و با تهدید اسلحه او را مجبور کنم طلبم را بدهد.
آن‌ها گفتند فایده‌ای ندارد و کار من اشتباه است، اما به حرف‌های دوستانم توجهی نکردم. وقتی او را دیدم اسلحه را به طرفش گرفتم و تهدیدش کردم که به من گفت اسلحه را کنار ببرم و فکر کرد شوخی می‌کنم که تیری به سویش شلیک کردم، اما خونی ندیدم که چند تیر دیگر هم شلیک و به سرعت فرار کردم.

*چرا نامادری‌ات را کشتی؟
من از دوران کودکی بدشانس بودم و همیشه با غم و غصه و گرفتاری دست و پنجه نرم می‌کردم. ۲۰‌سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند و من ماندم و یک خواهر و یک برادر. چند سال بعد خواهر و برادرم ازدواج کردند و من همراه پدر و نامادری‌ام زندگی می‌کردم تا اینکه عاشق دختری شدم، اما به خاطر مشکلات خانوادگی نتوانستم با او ازدواج کنم و شکست عشقی خوردم و بعد از آن مهر هیچ دختر دیگری به دلم راه پیدا نکرد و تصمیم گرفتم اصلاً ازدواج نکنم. پس از این تحصیلاتم را رها کردم و چند سال بعد هم که از محل کارم اخراج شدم. من همه‌اش بد آوردم و حتی در بورس هم موفق نشدم که از پدرم خواستم به من کمک مالی کند، اما نامادری‌ام مخالف بود که از او کینه به دل گرفتم. روز حادثه پس از شلیک به سوی مدیر سابقم به خانه‌مان رفتم که با نامادری‌ام به خاطر همان اختلافات قبلی درگیر شدم و به سوی او هم شلیک کردم.

*کجا فرار کردی؟
چند ساعتی داخل خیابان و پارک حیران و سرگردان بودم و چند ساعتی هم به مسجدی پناه بردم. بعد از آن به خانه یکی از دوستانم رفتم و شب آنجا بودم، اما به او چیزی نگفتم تا اینکه صبح دوشنبه پدرم با من تماس گرفت و گفت خودم را تسلیم کنم و من هم قبول کردم.

*چرا گریه می‌کنی؟
پشیمانم به خاطر اینکه آبروی پدرم را بردم وگرنه از قصاص نمی‌ترسم.

برچسب
دیدگاه کاربران