وقتی به خاطر یک پیامک مشکوک با همسرم به مشاجره پرداختیم و او هم در همان حالت خشم و عصبانیت دست به خودکشی زد، ناگهان زن غریبهای خودش را به بیمارستان رساند و مدعی شد خودش از بیمار مراقبت میکند
جامعه ۲۴ - زن ۳۹ ساله با بیان این که هیچ گاه فکر نمیکردم همسرم به طور پنهانی ازدواج کرده باشد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: پدر و مادرم حدود ۴۰ سال قبل از افغانستان به ایران مهاجرت کردند چرا که بسیاری از بستگان مان در ایران زندگی میکردند و روزگار خوشی داشتند.
من هم در مشهد به دنیا آمدم و به مدرسه رفتم. پدرم کارگاه خیاطی داشت و کاپشن مردانه تولید میکرد. خلاصه خانواده ۱۰ نفره ما اوضاع خوبی داشت تا این که «نعیم» به خواستگاری ام آمد. او پسرخاله ام بود و یک سال با من اختلاف سنی داشت. نعیم نیز مانند من در مشهد به دنیا آمده بود و پدر و مادرش او را از همان دوران کودکی رها کرده بودند.
به همین دلیل در کارگاه پدرم میخوابید، چون جا و مکانی نداشت و پدر و مادرش نیز هرکدام به دنبال سرنوشت خودشان رفته بودند.
البته قبل از نعیم پسر عمویم خواستگارم بود که پدرم خودش به آنها پاسخ منفی داد بدون آن که نظر مرا جویا شود. همه این ماجراها در حالی رقم میخورد که من نه تنها هیچ علاقهای به نعیم نداشتم بلکه از او متنفر بودم چرا که او از همان دوران کودکی از مهر و محبت خانواده اش محروم بود و این موضوع در رفتار و گفتار او تاثیر زیادی داشت تا حدی که با پرخاشگری سخن میگفت و رفتاری قلدرمآبانه داشت.
بالاخره پدرم برای آن که یکی از بستگان مادرم را از بی کسی و تنهایی نجات دهد مرا به عقد او درآورد. بعد از این ماجرا من و نعیم زندگی مشترک مان را در یکی از اتاقهایی آغاز کردیم که پدرم در اختیار ما گذاشته بود.
در اتاقهای دیگر منزل پدر ومادرم و خواهران و برادرانم و همسران شان زندگی میکردند، اما مدتی بعد پدرم به دلیل بدهکاری زیاد کارگاه خیاطی را جمع کرد و نعیم به همراه برادرانم مشغول کارهای ساختمانی شد تا این که بعد از ۱۱ سال زندگی مشترک خانه کوچکی در حاشیه شهر ساخت و ما به خانه جدید نقل مکان کردیم، اما در این سالها چندبار به شدت با هم اختلاف پیدا کردیم تا جایی که بعد از چندماه و با دخالت بزرگ ترها به قهر خانوادگی پایان دادم.
با این حال به دلیل این که از همان دوران کودکی علاقهای به نعیم نداشتم خیلی به او ابراز محبت نمیکردم. در عین حال زمانی که فهمیدم معتاد شده است همه تلاشم را به کار گرفتم تا او را از این منجلاب بیرون بکشم، ولی همه کارهایم بی فایده بود.
بیشتر بخوانید: نقشه سیاه و پلید فرزین برای فرناز
از سوی دیگر نعیم به خاطر رفتارهای سرزنش آمیز من تصمیم به انتقام داشت چرا که ادعا میکرد در طول ۱۱ سال زندگی مشترک هیچ گاه به او محبت نکردهام و همواره نزد خواهران و برادرانم تحقیر شده است. اگرچه چندبار به خاطر رفتارهایم از او عذرخواهی کردم، اما او هم به من توجهی نمیکرد و مدام با گوشی تلفنش سرگرم بود و خیلی کم با من سخن میگفت تا این گونه مرا تحقیر کند. همسرم آشکارا میگفت که به دلیل بی توجهی و توهینهای من قصد انتقام دارد، اما من تصور میکردم این ماجرا خیلی زود به پایان میرسد.
در همین روزها بود که پیامی مشکوک از طرف یک زن برایش ارسال شد. من که با دیدن آن پیام عصبانی شده بودم به مشاجره با همسرم پرداختم، او هم مرا به شدت کتک زد و از خانه بیرون انداخت. در این شرایط به خانه مادرم رفتم و پیغام دادم که قصد دارم طلاق بگیرم، اما نعیم به خانه مادرم آمد و سوگند خورد با کسی ارتباط ندارد.
من هم دو ماه بعد به خانه خودم بازگشتم، ولی چند روز بعد نعیم در حالی که در یک مجلس عروسی مشروبات الکلی مصرف کرده بود با زن جوانی ارتباط تصویری گرفته و در میان مهمانها فریاد زده بود که قصد ازدواج با آن زن را دارد، ولی چون مست بود کسی رفتارش را جدی نگرفت، تا این که دو ماه قبل پیامکی از گوشی همان زن برای نعیم ارسال شد که از او خواسته بود برای هزینه سونوگرافی پول واریز کند.
به خاطر همین موضوع با هم درگیر شدیم و همسرم در حالت عصبانیت رگ دستش را با تیغ زد که بلافاصله با کمک خواهرشوهرم او را به بیمارستان بردم، اما طولی نکشید که زن غریبهای از راه رسید و مدعی شد با آن که باردار است، خودش از نعیم مراقبت میکند.
آن روز با آن زن جوان درگیر شدم که با وساطت خواهرشوهرم از بیمارستان رفت، ولی نعیم مدعی شد به خاطر بی توجهیهای من او را فقط به مدت دو ماه صیغه کرده بود.