اینکه دولت و رسانه ملی دست به دست همدیگر بدهند و درصدد برآیند گرانی آرد و کمبود ماکارونی و نایاب شدن روغن را به گردن قاچاق شدن این کالاها بیندازند، راه فرار مناسبی نیست. مردم، این قبیل ترفندها را نمیپذیرند.
جامعه ۲۴- مسیح مهاجری در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: نان، حتی در دوران جنگ تحمیلی هم گران نشد. خودم از نخستوزیر دوران دفاع مقدس در همان زمان شنیدم که گفت امام خمینی شنیده بودند قرار است دولت نان را یک ریال گران کند، بلافاصله به من گفتند بهیچوجه نان را گران نکنید حتی یک ریال.
حالا با گذشت ۳۳ سال از پایان جنگ تحمیلی، دولتی که عنوانهائی از قبیل انقلابی و مردمی را بر خود گذاشته و مدعی است در حال انجام کارهای جهادی است، نباید حتی سخن از گران کردن آرد و نان بگوید آنهم در زمانی که هر روز شاهد افزایش افسارگسیخته قیمت انواع کالاها هستیم و کمر مردم زیر بار گرانیهای لحظهای خم شده است.
نان، گوشت، روغن و در مواردی ماکارونی از نیازهای اساسی و ضروری زندگی مردم هستند. اینکه همزمان با عید فطر، بعضی از این کالاها نایاب، بعضی از آنها کمیاب و بقیه گران شدند و مسئولین مرتبط با نان سخن از طرح عرضه نان با کارت ملی و الزام مردم به خرید مازاد بر سهمیه ضروری با قیمت آزاد به میان آوردهاند، کاری شبیه انداختن جرقه به انبار باروت کردهاند.
آیا دولتمردان مطمئن هستند افرادی با این قبیل طرحها درصدد گذاشتن پوست خربزه به زیر پای دولت نیستند؟ ما رسانهایهائی که از دوران جنگ تحمیلی تاکنون نشیب و فرازهای زیادی را دیدهایم و شاهد شیطنتهای زیادی توسط نفوذیها با هدف براندازی دولتها و حتی نظام بودهایم، اکنون با مشاهده تصمیمات عجیب و غریب در بدنه دولت، احساس خطر جدی نموده و از روی خیرخواهی این خطر را به دولتمردان اعلام میکنیم.
بیشتر بخوانید: مسیح مهاجری: شایسته نیست اتهامات رئیس مجلس مورد رسیدگی قرار نگیرد
با توجه به حضور تعداد زیادی از عناصر گروه انحرافی وابسته و دلبسته به دولتهای نهم و دهم در مسئولیتهای کلیدی دولت سیزدهم، نمیتوان احتمال شیطنت نفوذیها برای براندازی این دولت را نادیده گرفت. آقای رئیسجمهور این اعلام خطر را جدی بگیرید.
اگر پدید آمدن وضعیت بسیار ناپایدار و خطرناک کنونی کار نفوذیها نباشد، باید آن را نتیجه ضعف مدیریت دولتمردان به ویژه وزرای اقتصادی دانست. آقای رئیسجمهور هم باید به این سؤال اساسی پاسخ بدهد که چقدر زمان لازم است تا ایشان متوجه شود که با گفتاردرمانی نمیتوان کشور را اداره کرد.
اینکه دولت و رسانه ملی دست به دست همدیگر بدهند و درصدد برآیند گرانی آرد و کمبود ماکارونی و نایاب شدن روغن را به گردن قاچاق شدن این کالاها بیندازند، راه فرار مناسبی نیست. مردم، این قبیل ترفندها را نمیپذیرند. فرافکنی و تمام کاسهکوزهها را بر سر قبلیها شکاندن هم بعد از ۸ ماه استقرار کامل دولت و حاکمیت یکدست، دیگر جواب نمیدهد.
اگر واقعاً مشکلات کنونی را قاچاقچیها به وجود آوردهاند، چگونه است که این حاکمیت یکدست با در اختیار داشتن تمام ابزارها نمیتواند جلوی قاچاق را بگیرد؟ اگر مشکل آرد را جنگ اوکراین به وجود آورده، چرا تجاوز روسیه به اوکراین را با صراحت محکوم نمیکنید و برای منصرف کردن ولادیمیر پوتین از ادامه دادن به این تجاوز نظامی بسیار خطرناک که بخش مهمی از جهان را به قحطی تهدید میکند تلاش جدی نمیکنید؟ شما که میدانید تحریمها در پدید آمدن این وضعیت نقش دارند، چرا برای به نتیجه رسیدن مذاکرات برجامی کار مؤثری انجام نمیدهید؟ شما که گفته بودید ما زندگی مردم را به مذاکرات گره نمیزنیم، حالا چرا هر روز گرههای جدیدی به زندگی مردم میزنید؟
به این ترفند هم دلتان را خوش نکنید که رسانههای وابسته به دولت تلاش کنند انتقادکنندگان به وضعیت موجود که خودتان بانی آن هستید را ضدانقلاب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم بنامند. دوران این قبیل برچسب زدنهای بیپایه و اساس گذشته و مردم با چنین ترفندهائی کاملاً آشنا هستند.
این واقعیت را درک کنید که مردم را نمیتوان نسبت به منتقدان خیرخواه بدبین کرد. اکنون حتی نیروهای طرفدار خودتان هم به عملکردهای شما اعتراض دارند و اطلاع داریم که تلاشهای درونگروهی هواداران دولت برای توجیه نیروهائی که مسألهدار شدهاند همچون آب در هاون کوبیدن است. تصور نکنید کشور فاقد نیروهای کاردان و مدبر است. حالا که روشن شده شما نمیتوانید از عهده حل مشکلات برآئید، شجاعانه کنار بروید و کار را به افراد کاردان بسپارید تا مردم و کشور را از این گرداب خطرناک نجات بدهند.
ایرانیها دوعیب بسیار بزرگ دارند که باعث می شود هیچگاه پیشرفت نکنند و در تجزیه و تحلیلهایشان اکثر مواقع تحلیلهای غلط ارائه دهند.
به اولین عیب اشاره نمی کنم چون خیلی ربطی به این بحث نداره اما دومین عیب تعصب بسیار شدید ایرانیان است.
تعصبی که باعث کور شدن ذهن و لجبازی انها می شود. و نمی گذارد که با فکر و اندیشه جدید به موضوعات نگاه کنند.
متاسفانه به دلیل همین تعصب ، خیلی از افراد بی میل یا ناتوان در روبرو
شدن با حقیقتند و اسیر افکار تحمیلی و یا متعصبانه و موروثی خود هستند و
گاه چنان در وجود خود زندانی می شوند که فرصت و مجال هیچ فکر و اندیشه
جدیدی را پیدا نمی کنند.
حتی در میان خیلی از روزنامه نگاران و مدیران سایتهای اینترنتی نیز این موضوع عینیت داشته و نه تنها همکاری نمی کنند بلکه رفتار خوبی نیز ندارند و در مواردی اجازه ورود به سایت را نمی دهند و شاید هم اینها همان رسانه های وابسته به ساختار قدرت هستند که مستقل و ازاد نیستند و انچه که قدرتمندان به انها دیکته می کنند را منتشر می کنند.