حالا که از مرگ نجات پیدا کردهام، بیشتر قدر زندگیام را میدانم و از نجاتدهندهام تشکر میکنم. مرگ بیش از آنچه که آدمها فکر میکنند، به آنها نزدیک است. اینها حرفهای پریا برانیمه است.
جامعه ۲۴ - دختر نوجوان ۱۵ ساله تهرانی که در یک سفر تفریحی و در اثر تصادف خودرو، برای دقایقی از دنیا رفت، اما با سماجت یک کارمند هلالاحمر شهرستان خداآفرین و انجام ماساژ قلبی، شانس زندگی دوباره پیدا کرد.
پریا هنوز هم باورش نمیشود از آن حاثه جان سالم بهدر برده باشد. همه سرنشینان خودرو زنده بودند، اما پریا فوت شده بود. ماجرا به روز جمعه، یکم مردادماه برمیگردد. آن روز همراه با پدر و چند نفر از اعضای فامیل درحال بازگشت به خانهشان در روستای صومعه بودند.
خودروی سمند پدر جلوتر بود و اسلام غضنفری، پسردایی پدر که کارمند هلالاحمر شهرستان خداآفرین است، هم پشتسرش حرکت میکرد.
بیشتر بخوانید: سومین واژگونی اتوبوس
پریا از روز حادثه تعریف میکند: آن روز بچهها مشغول بازی و شیطنت در خودرو بودند که ناگهان یکی از آنها به پشت صندلی پدرم لگد زد. با لگد او، پدرم سعی کرد ترمز کند، اما ترمز داغ کرده بود و کار نمیکرد، برای همین به دره سقوط کردیم. من از لحظه وقوع حادثه و حوادث بعد از آن هیچچیز یادم نمیآید. عقربههای ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه بعدازظهر را نشان میداد؛ ساعت مرگ بود و پر از دلهره.
غضنفری پس از سقوط سمند به داخل دره، خودرو را متوقف کرد و به سمت سمند دوید. در ارزیابیهای اولیه متوجه شد یکی از سرنشینان خودرو به کمکهای اولیه سرپایی نیاز دارد. او همیشه در خودرواش کیف لوازم امدادی دارد و برای همین با استفاده از لوازمی که داشت، جراحت او را پانسمان کرد، اما سرنشین دیگر دختر نوجوان ۱۵ سالهای بود که نه نبض داشت، نه ضربان قلب و نه تنفس. این یعنی او فوت شده بود، اما غضنفری بر حسب ذات شغلیاش و اینکه بارها در عملیاتهای مختلف امداد و نجات حضور داشت، آستینهایش را بالا زد و بدون توجه به اینکه او هیچ علائم حیاتی نداشت عملیات احیای قلبی را آغاز کرد.
همان لحظه هم به پسر ۱۵ سالهاشگفت با اورژانس و هلالاحمر شهرستان تماس بگیرد و درخواست کمک کند. به همسرش هم گفت تا زمانیکه نیروهای امدادی و درمانی از راه برسند، مردم روستا را که برای کمک به سرنشینان سمند خود را به محل حادثه رسانده بودند، آرام و از صحنه حادثه دور کند.
غضنفری می گوید: ۳۵ الی ۴۰ دقیقه به طور مداوم مصدوم از دست رفته را ماساژ قلبی دادم. خانوادهاش که بالای سرم ایستاده بودند، بهشدت نگران بودند و گریه میکردند. به آنها دلداری دادم و گفتم آرام باشند تا بتوانم کارم را انجام دهم. پس از این مدت و در حالیکه منتظر نیروهای امدادی بودم، دختر نوجوان به زندگی بازگشت و همانموقع هم تکنیسینهای اورژانس از راه رسیدند، دختر نوجوان را تحویل عوامل اورژانس دادم و بعد همراه آنها به بیمارستان شهرستان کلیبر رفتیم.
این مربی ۴۲ ساله امداد و نجات هلالاحمر در ادامه توضیح میدهد: خدا را شکر حال دختر نوجوان خوب است و با توسل به خدا، او به زندگی دوباره برگشت. با اینکه چند روز از این حادثه میگذرد، اما هنوز هم مچ و شانهام درد میکند. با این حال خوشحال هستم که توانستم جان یک انسان را نجات دهم.
وی به مردم توصیه میکند: آموزش و یادگیری کمکهای اولیه در زمان وقوع حادثه، از مهمترین مسائلی است که دانستن آن هم به خود آنها کمک میکند و هم باعث میشود با این مهارت، جان دیگر انسانها را نجات دهند؛ ضمن اینکه هلالاحمر در قبال ارائه این آموزشها، هیچ هزینهای از مردم دریافت نمیکند.